نقد «دیده شدن»
رضا صادقیان، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی با عنوان «نقد «دیده شدن»» به بهانهی گفتوگوی اخیر محمود احمدینژاد و واکنشها به آن نوشت:
انتقاد به محمود احمدینژاد پس از مصاحبه با رادیو فردا تصویری کاملتر از موضعگیری منتقدان و موافقان وی را نمایان ساخته است. در واقع دوستان و منتقدان دیروز و امروز وی نقد خود را به اسم «دیده شدن» صورتبندی میکنند. حال آنکه این نگاه دارای ایراد اساسی است.
اول: موافق و یا مخالف سیاستهای دولت نهم و دهم باشیم در زمانه حال و از منظر تاریخی چندان تفاوتی ندارد. توضیح واضحات آنکه، احمدینژاد هشت سال رییس دولت جمهوری اسلامی ایران بود. اینکه کدامین سیاستها را به درستی و برخی را با ایجاد هزینههای هنگفت برای نظام سیاسی و شهروندان به اجرا گذاشت در جای خود قابل بررسی و بازخوانی است. اما آن سوی تمام این نقدها جایگاه نادیده گرفتن کرسی ریاست جمهوری در ساختار قدرت است، صندلی قدرت که وی را متکی به ساختار قانونی معرفی میکرد. مسندی که تا کنون 4 نفر از دولتمردان امکان تکیه زدن بر آن را در طول تاریخ 42 ساله جمهوری اسلامی به دست آوردهاند، بنابراین مهم بودن و نبودن از منظر ما علیالسویه است. از همینرو میتوان گفت، مرحوم هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، احمدینژاد و حسن روحانی به واسطه کسب ریاست کلانترین جایگاه اجرایی در کشور از منظر تاریخ سیاسی معاصر مهم هستند. این سخن به منزله دفاع از شخصیت سیاسی افراد نیست، بلکه اشاره به مقام آنان در ساختار قدرت دارد.
دوم: حتی اگر احمدینژاد برای مدتی درهای دفتر، خانه، محل کار و اتاق جلسات را به روی خود ببندد و تنها با جمع دوستان نشست و برخاست داشته باشد. تردیدی نیست که پس از چندی برخی رسانهها درباره عدم حضور وی اقدام به نشر خبر میکنند! سراغ وی را خواهند گرفت، برخی به دنبال پیگیری قرار ملاقات میروند، احتمالا برخی از نشریات برای کسب خبر به دوستان نزدیک وی متوسل میشوند و شماری دیگر با نشر خبرهای درگوشی و شنیدهها اقدام به اطلاعرسانی مینمایند. همین اتفاق برای رییس دولتهای گذشته نیز رخ میدهد، بازتاب موضعگیریهای خاتمی نیز مشمول چنین شرایطی است. اخبار او در رسانههای کاغذی با احتیاط منتشر میشود، ولی در شبکههای اجتماعی با موجی گسترده برای کسب خبر از دفتر ایشان روبرو هستیم. در اینجا نیز شخصیت رییس دولت هفتم و هشتم و رییس دولتهای نهم و دهم در میان جریان سیاسی مطبوع آنان مدنظر نیست، بلکه ارتقاء شخصیت حقوقی آنان در ساختار قدرت مهم است. در واقع این افراد با نشستن روی کرسی ریاست جمهوری تا مادام که زنده هستند بخشی از اعتبار امروز خود را از قدرت قانونی گذشته خویش کسب میکنند. این افراد رییس دولت جمهوری اسلامی ایران در سالهایی مشخص بودهاند، از همینرو میتوان گفت چنین افرادی حتی با سکوت و حاضر نشدن در میان مردم دیده میشوند.
سوم: انگشت نهادن به سیاست رسانهای رییس دولتهای سابق به اسم «دیده شدن» فروکاستن جایگاه حقیقی امروز آنان است. اینکه احمدینژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده شرکت خواهد کرد و یا طرفداران وی در پی راههایی برای معرفی بهتر ایشان به مخاطبان باشند، در حال حاضر مهم نیست. چرا که رییس دولتهای سابق از کارنامه اجرایی مشخصی برخوردار هستند و در مقایسه با شخصیتهای نوظهور؛ مستندتر، سادهتر و دقیقتر میتوان کارنامه دولت آنان را بررسی و مدعای امروز را با سیاستگذاریها و عملکرد سابق آنان مقایسه کرد.
کلیت رفتار سیاسی احمدینژاد تفاوتی با سالهای گذشته نکرده است. او بیش از آنکه شنونده انتقادها باشد، با طرح پرسشهای متوالی سوال اصلی را از گردونه سوالات خارج میکند. احمدینژاد همچنان منتقد «وضع موجود» است و این نقد را با توجه به وضعیت دیروز و حال شهروندان انجام میدهند. او از کلیدواژههایی بهره میبرد که شنیدن آن برای مخاطبان از جذابیت نسبی برخودار است، «مفسدان»، «سند»، «ویژهخواری»، «حقطلبان»، «اینها» (اشاره به صاحبان قدرت) و این همه را در مفهوم کلانی به اسم «عدالت» به مردم ارایه میکند.
انتهای پیام