شعبدهبازی و شعارپردازی | پاسخی به انتقاد محمدرضا جلاییپور
اندیشۀ پویا: چند روز پیشتر محمدرضا جلاییپور نامهای را خطاب به برخی افراد و احزاب و نشریات که به زعم او اتحاد لیبرالهای ایرانی را تشکیل میدادند منتشر کرد که از آنها میخواست درک خود را از لیبرالیسم روزآمدتر کنند و نگذارند نئولیبرالها پرچم لیبرالیسم در ایران را به دست بگیرند [لینک به نامه]. این نامه همچنین با اشاره به وجوه مختلف بیعدالتی در جامعه، ادعا داشت که دولتهای متفاوت در ایران تحت نفوذ گفتمان این افراد و نهادها، معمار افزایش نابرابریِ آموزشی و نابرابری در سلامت و مخرب محیط زیست در کشور بودهاند. ماهنامۀ اندیشۀ پویا نیز در ردیف مخاطبان این نامۀ انتقادی قرار داشت، و آنچه میخوانید پاسخی است که رضاخجسته رحیمی، سردبیر ماهنامۀ اندیشۀ پویا بدان داده است.
متن این پاسخ به نقل از کانال این مجله در پی میآید:
دوست عزیز، محمدرضا جلاییپور
سلام
یادداشت کوتاه تلگرامیات را که نامهای خطاب به چند چهره و چند حزب و چند نشریه بود خواندم. اشاراتی که دربارۀ روزآمد کردنِ فکر لیبرال داشتی بسیار بهجا بود. ما نیز در ماهنامۀ اندیشۀ پویا به چنین تجدیدنظرها و روزآمد کردنهایی حساسیت ویژه داشته و بنا به وسع و مقدورات تلاش کردهایم با پرهیز از مجادلات ایدئولوژیک، تاملات و تتبعات جدید در فکر لیبرال را مورد اشاره قرار دهیم و از مطلقانگاریهایی که بسیاری از لیبرالها و سوسیالیستهای وطنی گرفتار آنند فراتر رویم. اما قرار دادنِ اندیشۀ پویا در فهرست مخاطبان نامهات شاهدِ آن بود که فعالیتهای مجازی و مشغولیتهای روزمره، فرصت و وقت مطالعۀ نشریات کاغذی، از جمله اندیشۀ پویا را از تو ستانده، چنانکه بیخبر از محتوای نشریه، داوریات دربارۀ مجله را ظاهرا بر اساس اظهارنظرهای توئیتری و تلگرامی شکل دادهای. میدانم که این روزها همه سرشان در گوشیهای تلفن همراه است و از مطالعة کتاب و مجله دورافتادهاند، اما تعجب میکنم که میبینم این بادهای مجازی تو را هم به دنبال خود کشیده و با خود برده است. مخاطب نامهات را چنین انتخاب کرده بودی: «نویسندگان گرامی آقایان مرتضی مردیها، موسی غنینژاد، صادق زیباکلام، محمود سریعالقلم و عباس آخوندی! اعضای محترم شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه! مدیران محترم اتاق بازرگانی! اکثر تکنوکراتهای اقتصادی دولت! محمد قوچانی گرامی و گردانندگان رسانههای سازندگی، آگاهینو و اندیشه پویا!» همیشه در برابر چنین قالبزنیهای کاذبی، پاسخ من این است که فهم تفاوتها و تمایزها، تیزهوشی و دقت بیشتری میخواهد تا اشاره به شباهتها. و چنین دستهبندیهای سادهانگارانهای صرفا به کار ِیارکشی و خیر و شرسازیهای کاذب میآید. نام اندیشۀ پویا را کنار حزب اعتدالوتوسعه و روزنامۀسازندگی و اتاقبازرگانی گذاشتن، و در ادامه، مجلهای را که یک دهه هم از عمر آن نمیگذرد به سهم داشتن در ناکارآمدیهای دولتهای هاشمی و خاتمی از دهۀ شصت تا امروز مفتخر کردن، و سپس ناکامیهای دولت روحانی را هم به حساب همین مجلۀ یک لاقبا گذاشتن، بدیع و استثنایی بود؛ و ماجرای همان ضربالمثل معروف را به یاد آدم میآورد که «واعظی گفت: خَسن و خُسین هر دو دختران معاویهاند! عوامی برخاست و به او پاسخ داد: غلط به عرض مبارک رساندهاند، حسن و حسین هر دو پسران حضرت علیاند.»
محمدرضا جلاییپور عزیز!
به قول ابویِ گرامی، نمیتوان چند نام را «کتهای» و «کیلویی» پشت سر هم آورد و گفتوگویی را چنین غیردقیق آغاز کرد، و انتظار یک دیالوگ جدی را هم داشت. خوب بود روشن توضیح میدادی چرا این نامها را –و نه نامهایی دیگر را- مخاطب نامة خود انتخاب کردهای؟ بگذار چند مثال مشخص بزنم. تو اگر منتقدِ بودجهنویسیهای کشور در حوزۀ سلامت و آموزش هستی-چنانکه در نامهات اشاره کردهای-، قاعدتا میبایست مسعود نیلی را هم خطاب نامۀ خود قرار میدادی، اما چرا ترجیح دادهای از ایشان نامی نبری؟ فراموشیِ گزینشیِ نام دکتر نیلی و نشانه کردنِ دکتر غنینژاد، جز علل رفاقتی و خصلتی علت دیگری نمیتواند داشته باشد. یا من متوجه نمیشوم تو با چه خطکش و معیار منصفانهای موفق شدهای مرتضی مردیها را با حزب نوبخت و روحانی یککاسه کنی؟ یا اینکه بنا به چه نوشته و چه مستندِ روشنی در ماهنامۀ اندیشۀ پویا، ما را در مقایسه با جلاییپورِ پدر و پسر، به دولت روحانی و حزب اعتدال و توسعه نزدیکتر یافتهای؟ خوب بود توضیح میدادی چرا تصور کردهای ماهنامۀ اندیشۀپویا باید پاسخگوی عملکرد دولت روحانی در زمینههای مورد اشاره باشد، اما محمدرضا و حضرتِ ابوی که حضوری دلسوزانه و حداکثری در جلسات و اتاقهای فکر دولت دارند و با معاون اول و مشاور اول رئیسجمهور در رفتوآمد هستند، دامنشان از این پاسخگویی مبراست؟ خوب بود توضیح میدادی که چرا فهم حزب کارگزاران از لیبرالیسم بسیط و سادهانگارانه است، اما دوستان حزب اتحاد درک دقیق و چندلایه و مترقیای از لیبرالیسم و فکر اقتصادی و علم سیاست دارند؟ خوب بود توضیح میدادی چرا به جای تو و ابوی محترم که از حامیان جدی دکتر محمدعلی نجفی (همان وزیر آموزش و پرورش دولت هاشمی که به قول تو آن تبعیضهای آموزشی را داشته) برای تصدی شهرداری تهران بودید، و باز هم به جای تو و ابوی محترم که هنگام معرفی محسن حاجیمیرزایی به مجلس برای تصدی وزارت آموزش و پرورش در دولت روحانی او را بهترین گزینهای خواندید که «میتواند ظرفیتهای حلمساله و مدیریت تحول و بسط عدالت آموزشی» داشته باشد، مرتضی مردیها یا اندیشه پویا باید پاسخگوی سیاستهای آموزشی کشور از دولت هاشمی تا دولت روحانی باشند؟ (شاید تصور میکنی کاندیدای مطلوب شما قصد پیشبردن برنامۀ عدالتخواهانۀ مطلوب را داشته اما مرتضی مردیها، موسیغنینژاد یا ماهنامۀ اندیشهپویا در برابر برنامههای عدالتخواهانۀ او سنگاندازی کردهاند، که تصور عجیبی است!) خوب بود توضیح میدادی با چه شابلونی توانستهای مرتضی مردیها و صادق زیباکلام را با اکثر تکنوکراتهای اقتصادی دولت، همکاسه ببینی، اما جلاییپورِ پدر و خیلی از اعضای حزب اتحاد را که از همین تکنوکراتها و خانوادۀ همیشهمدیرانِ جمهوری اسلامی هستند بیرون از این دایره قرار دهی؟ یا اگر نام اندیشۀپویا را کنار حزب کارگزاران یا حزب اعتدالوتوسعه گذاشتهای، خوب بود توضیح میدادی که مستمسکات برای فرض این همسایگی چه بوده؟ (مثلا خوب بود توضیح میدادی که چطور میشود مجلهای به تناوب میزبان گفتوگو و میزگردهایی با حضور اعضای حزب اتحاد، از جمله جلاییپورِ پدر باشد، و با اینحال نامش کنار حزب اعتدال و توسعه یا کارگزاران بیاید؟) نام اندیشۀ پویا را کنار نام دکتر غنینژاد گذاشتهای انگار که ما یک جریان واحد را نمایندگی میکنیم، درحالیکه اندیشۀ پویا در هفتاد شمارهاش افتخار گفتوگوی تفصیلی با دکتر غنینژادِ عزیز را هم نداشته، و اگر دوبار با دکتر نیلی گفتوگو کرده، بیشتر از آن میزبان احمد میدری بوده است. این اشارات را فیالمثل ذکر کردم تا بگویم که ادبِ استدلال را باید حرمت نهاد؛ چیزی که در همان آغاز نامۀ تو، به پایان راه خود میرسد.
محمدرضا جلاییپور عزیز!
سیاست عرصۀ خلق فرصتهای بدیع است، اما عرصۀ شعبدهبازی نیست. من معترفم که تو و ابوی محترم، و حزب اتحاد سهم موثر و موفق و قابل تقدیری در برنامههای انتخاباتی اصلاحطلبان از جمله در ورود لیست «امید» به داخل پارلمان شهری داشتهاید. اما نمیدانم که چرا به جای اینکه عملکرد کاندیداهای پیشنهادی خود در شورای شهر تهران را از منظر عدالت و محیطزیست و آموزش و … توضیح دهی، ماهنامۀ اندیشۀ پویا یا چند استاد دانشگاه را در جایگاه متهم نشاندهای و خود را نمایندۀ فرودستان و جاماندگان جا زدهای؟ چه شد که یکشبه فرزندِ حمیدرضا جلاییپور شد «یک شهروند دادخواه» و ما شدیم جماعتی طرفدارِ «فرادستان» و دادستیز؟ میتوان حدس زد که قصد داری با توجه به ناکامیهای اصلاحطلبان در پیشبرد برنامههای اصلاحیشان، و عطفِ به عملکرد دولت تدبیر و امید که هرچه از عمرش بیشتر میگذرد از تدبیر و امیدِ وعدهدادهشده گریزانتر میشود، و با توجه به شکلگرفتنِ مطالباتِ بهحقِ عدالتخواهانه در بسترِ مشکلات معیشتیِ موجود، فضایی برای یک حضور سیاسیِ جدید خلق کنی و این نامه نیز در خدمت چنین هدفی است. اما چنانکه اشاره کردم سیاست اگرچه عرصۀ خلق فرصتهای بدیع است، عرصۀ شعبدهبازی نیست. (طمع نکن که یکشبه با نوشتن چنین نامههایی برنیسندرز شوی.) سیاست سه فصلِ داشت و کاشت و برداشت دارد، و راهِ پیروزی از گذشته میگذرد. ما اول باید در کامیابیها و ناکامیهای خود تاملِ بیشینه کنیم و صداقتِ اصلاحیِ خود را در ادعاهایمان نشان دهیم، بعد بذرِ پیروزیِ آیندۀ خود را بکاریم. حزب اتحاد از ابتدای دولت دوم روحانی مدعی بود که دولتِ در سایه تشکیل خواهد داد اما تا امروز نه تنها از این دولت سایه خبری نبوده است، که ما شاهد هیچ فاصلهگذاریِ جدی از سوی اصلاحطلبان و حزب اتحاد با دولت و سیاستگذاریهای ناکارآمدی که تو به بعضی از آنها توجه دادهای نبودهایم. اصلاحطلبان چه زمانی، در برابر چه سیاستگذاریای، فاصلۀ خود را با حزب اعتدال و توسعه، و دولتِ حاکم نشان دادهاند؟ کجا منتقد عملکرد آموزشی و بهداشتی و محیطزیستی و اقتصادیِ دولت که تو به آن اشاره داری، بودهاند، و چه زمانی میان راهحلهای خود و راهحلهای این دولت، فاصلهگذاری کردهاند؟ دنبال مقصر بیرونی نباشیم و مقصر نتراشیم. ما پارلمان شهری را فتح کردیم و اکنون باید سکوی صعود یا سقوطِ بعدی را بر کارآمدی یا ناکارآمدیِ خود در همین نهادی که فتح کردهایم بنا کنیم. نمیشود از سرخط شروع کرد، انگار که امروز یکِ یکِ تاریخ است. نمیشود کارنامۀ خود را نادیده گرفت و مدال شکست را بر گردن دیگران انداخت. به قول معروف اول یک سوزن به خود، بعد یک جوالدوز به استادِ خانهنشینی چون مرتضی مردیها، و به نشریۀ یکلاقبایی چون اندیشۀپویا.
محمدرضا جلاییپور عزیز!
فکر میکنم تا اینجا نشان داده باشم که دستهبندیِ تو رهزنِ حقیقت است. چنین «یککاسهکردن»هایی از این حیث که به نادیده گرفتن تفاوتها و تمایزها میانجامد و دقت نظریِ تو را در تشخیص تمایزها مخدوش میکند اقدام ناموفقی است؛ اما از این حیث که حضور و سهمِ آنهایی را که بیرون از این «کاسه» قرارشان دادهای، لاپوشانی میکند، اقدامی ظاهرا موفق است. (اگرچه به اعتقاد من از این حیثِ دوم نیز ناموفق است.) حقیقت آن است که چنین وضعیت تاسفباری از ناکارآمدی و فساد که با آن مواجهیم ربطی به فکر لیبرالیستی یا سوسیالیستی ندارد، و با ضرب کردنِ برچسبِ نئولیبرالیسم و چسباندنِ آن به پیشانیِ این و آن نمیتوان کمکی به مبارزه با فساد و تحقق عدالت کرد. سالیان اخیر جماعتی در لباس جامعهشناس و جماعتی در لباس اقتصاددان جنگی صلیبی میان چپ و راست را آتش کرده و با یک کاسهکردنِ دولت روحانی و احمدینژاد کار را به آنجا رساندند که احمدینژاد و روحانی را با برچسب نئولیبرال در یک دسته قرار دادند. این جنگهای صلیبی نه در خدمتِ سیاست است و نه در خدمت فکر؛ و اکنون که میبینم این ویروسِ فراگیرِ «برچسبِ نئولیبرالزنی» به تو دوست عزیز هم سرایت کرده، به خود میگویم ای دریغ و افسوس. خاصه آنکه به هوس و طمعِ جلودار شدن در جنبشِ بینشانِ آینده و خلق فضایی جدید در انتخابات آتی، این ویروسِ مخرب را مقیمِ استجاریِ ذهنمان کرده باشیم. و طرفه آنکه بعید است از نمدِ مبارزة دنکیشوتوار با چیزی به نام نئولیبرالیسم ایرانی، کلاهی نصیب اصلاحطلبان و مردم در سیاست و انتخاباتِ آینده شود.
محمدرضا جلاییپور عزیز!
ادعا کردهای که «آزادی، آنهم بیشتر برای فرادستان» برای اندیشۀ پویا محوریت دارد. البته که آزادی برای ما اهمیت دارد، در کنار عدالت -و البته نه عدالت توزیعی که به توزیعِ فقر میانجامد- اما قیدِ «برای فرادستان» را با استناد به چه نوشتهای و چه گفتهای در اندیشۀ پویا به آزادیخواهیِ ما ضمیمه کردهای؟ (باز هم یادآوری میکنم، همان سخن ابویِ گرامی را!) تو در انتهای نامۀ خود جوری میگویی که نگذارید «نئولیبرالیسم جریان اصلیِ نیروهای لیبرال در ایران شود؟»، هر که از بیرون بیاید، فکر میکند حسن روحانی کاندیدای اختصاصی مردیها و اندیشۀ پویا و غنینژاد برای ریاستجمهوری بوده، و اکنون به پیاده کردنِ نسخههای همین افراد مشغول است، حالآنکه تو و خانواده و همفکرانت از اول در جبهۀ مقابل آنها قرار داشتهاید! البته جا دارد این را هم از تو بپرسم که وقتی همۀ این آدمها از مردیها تا روحانی مخاطب نامۀ تو قرار گرفتهاند، دیگر منظورت از تهدید نئولیبرالها –اینکه باید مراقب بود نئولیبرالها به جریان اصلی تبدیل نشوند- دقیقا به چه کسانی برمیگردد، و این نیروهای خیالی که حتی حزب اعتدال و توسعه هم باید مراقب بالادستیِ آنها باشد، چه کسانی هستند؟
محمدرضا جلاییپور عزیز!
تو در نامهات مطالباتی را مطرح کردهای که نسبتشان با متهمانِ دادخواستات دقیق نیست، و بنابراین پرسشهایی از این دست که «چرا به نام لیبرالیسم منتقد افزایش سهم آموزش عمومی و سلامت عمومی از بودجهاید؟ چرا به نام لیبرالیسم منتقد سیاستهای کاهنده نابرابری ماندهاید؟ چرا دولتهای ایران تحت نفوذ گفتمان شما معمار افزایش نابرابریِ آموزشی و نابرابری در سلامت و مخرب محیط زیست شدند؟» پرسشهایی بیجواباند. این پرسشها نوعی فرافکنیاند چون با فن مغالطه و بر فرضهایی نادرست بنا شدهاند. نامۀ تو پرسشهایی را مطرح میکند اما نهتنها نسبت پرسشگر و عقبۀ حزبی و جریانیاش با این پرسشها را نادیده میگیرد، که متهمان دستچینشدهای را مخاطب مشکلات موجود نشان میدهد. بنابراین چنانکه اشاره کردم، نمیتوان انتظار گفتوگوی دقیقی دربارۀ این پرسشها را داشت. بگذار یک مثال بزنم تا متوجه مغالطات پنهانِ نهفته فقط در یکی از ادعاهایت بشوی و دریابی که بیجهت نمیگویم این پرسشها بیجواباند. پرسیدهای که «چرا به نام لیبرالیسم منتقد افزایش سهم آموزش عمومی و سلامت عمومی از بودجهاید؟» من از تو میپرسم که بر اساس چه مستنداتی نتیجه گرفتی که یکایک مخاطبان نامۀ تو «منتقد افزایش سهم آموزش عمومی و سلامت عمومی از بودجه» هستند؟ و اگر برخی از آنها منتقد احیانا چنین افزایشی هم باشند، دقیقا منتقدِ «چه مقدار» افزایشِ سهم آموزش یا سلامت عمومی در بودجه هستند؟ و تو خودت معتقدی که چه مقدار باید به سهم سلامت عمومی در بودجه اضافه شود؟ به نظرت آیا میتوان همین فردا بودجۀ سلامت و بودجۀ آموزش و بودجههای حمایتی دیگر را دو برابر کرد؟ یا اصلا باید آن را سه برابر کرد؟ اگر تو مخالفِ سه برابر شدنِ این افزایش باشی و طرفدارِ دو برابر شدنِ آن، آیا خودت نیز در جرگۀ جماعتی قرار خواهی کرفت که «منتقد افزایش سهم آموزش عمومی و سلامت عمومی از بودجه»اند؟ میبینی که پرسشهایت به شدت نادقیق و سادهانگارانهاند و برخلاف آنچه تصور کردهای پاسخی به آنها نمیتوان داد. بنابراین، تنها یادآوری میکنم که هر هدف عدالتخواهانۀ اصیلی نمیتواند بیاتکا بر پیشنهادات سیاستگذارانة مشخص باشد و این پیشنهادات، خاصه هنگامی که صورت حمایتی و توزیعی به خود میگیرند، باید مبتنی بر اولویتبندیها در بودجة کشور و متناسب با قدرتِ و منابع حکومت باشد. نمیتوان حکومتی ضعیف و فقیر داشت، و پیشنهادهای حمایتی و توزیعیِ حداکثری هم داشت. میدانم که این نکات ساده را میدانی و از آنها غافل نیستی. پس شاید یکی بپرسد چرا محمدرضا جلاییپورِ تیزهوشِ ما بهجای نکتهگوییهای دقیق و مستدل به چنین شعبدهبازیهایی رو آوردهاست؟ پاسخش روشن است؛ چون فقط شعبدهای باید، تا شاید لشگر درماندة اصلاحطلبان را بتوان از این بنبست خارج کرد، و این شعارپردازیها میتواند مقدمة یک مردمسواریِ جدید باشد.
رضا خجسته رحیمی
سردبیر ماهنامۀ اندیشۀ پویا
7/9/1399
انتهای پیام