صداوسیما، رسانه ای بدون توجیه
محمد پارسی، روزنامهنگار در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «صداوسیما، رسانه ای بدون توجیه» نوشت:
به رویه ای بی پاسخ تبدیل شده است، انتقادها به زیاندهترین سازمان کشور، علی الخصوص بعد از ارائه لایحه بودجه پیشنهادی سال ١۴٠٠ توسط دولت و رونمایی از رقمی که نسبت به سال گذشته با رشدی بالغ بر ٧٠٠میلیارد تومان به عدد افسانه ای دوهزار و ششصد میلیارد تومان رسیده است. اضافه کنید به این بودجه پیشنهادی، مبلغ ١۵٠میلیون یورویی را که در صورت لزوم مقرر شده است از منابع ورودی صندوق توسعه ملی در اختیار صدا و سیما قرار بگیرد!
این رقم قابل توجه به عنوان بودجه صدا و سیما که در این سال ها همواره عملکردی سوال بر انگیز داشته، موجی از نارضایتی را در میان جامعه و شهروندان ایحاد کرده است.
در روزهایی که دولت با بحران مالی و کاهش اعتبارات عمرانی و منابع ارزی مواجه می باشد و حوزه های مرتبط با توسعه، عمران، خدمات عمومی، تأمین اجتماعی و آموزش و پرورش با کمبود شدید منابع مالی مواجه می باشند، اختصاص چنین بودجه ی کلانی به سازمان فربه صدا و سیما، که هرگز نتوانسته به اهداف ملی، فرهنگی و جذب مخاطب دست پیدا کند، جای پرسش و تأمل دارد.
در راستای برنامههای کوچک سازی دولت، این سازمان هم مورد توجه بود، در دوره ریاست محمد سرافراز تا حدودی رویکرد ضرورت کوچک سازی صدا و سیما در دستور کار قرار گرفت اما بعدها به دست فراموشی سپرده شد.
تخمین زده می شود که سازمان صدا و سیما امروزه بیش از ۵٠هزار کارمند داشته باشد و به عنوان یکی از پر کارمندترین سازمان های کشور شناخته شده است، متأسفانه بیشترین نیروهای آن به جای نیروهای برنامه ساز، نیروهای ستادی، اداری می باشند که این حجم از نیروی انسانی ستادی در تلویزیون بسیار عجیب و به دور از استاندارد است، مقایسه کنید این سازمان را با رسانه ای مانند BBC که به عنوان غول خبری جهان، به هفتاد زبان زنده دنیا برنامه تولید و پخش می کند و ٢٠ هزار کارمند دارد، یعنی ۶٠ درصد کمتر از صدا و سیمای ايران پرسنل دارد و یا تلویزیون دولتی چین CCTV که با تمام گستردگی و تولید برنامه برای بیش از یک میلیارد چینی، تنها ١٠ هزار کارمند در بخش های مختلف دارد.
یکی از دلایل از بین رفتن این مقدار از بودجه و نیروی انسانی، سیاست نافرجام و اشتباه تکثر شبکه ها در ایران می باشد، سیاستی که نتیجه ای جزء افزایش بدهی ها، کاهش کیفیت برنامه های تولیدی و تهی شدن آنها از محتوا، و ریزش مخاطب نداشته است.
متاسفانه انحصار رادیو و تلویزیون در ایران موجب از بین رفتن فضای رقابتی شده است به طوری که تلویزیون ملی ایران تبدیل به تریبونی در دستان اقلیتی جناحی شده است، که همیشه حواشی بسیار را با خود به همراه داشته است، جانبداری در تنظیم و پخش اخبار داخلی و خارجی، ممنوع التصویری برخی از چهره های سیاسی و دولتمردان از جمله سید محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین و پخش سریال های تاریخی فاقد سندیت از مصادیق آن می باشد.
حال به آن اضافه کنید مشکلات فنی و ممیزی پخش زنده مسابقات ورزشی، گاف ها و صحبت های عجیب مجریان، اعتراض و کناره گیری تعداد زیادی از سینماگران از تلویزیون، ممنوع التصویر شدن گاه و بی گاه چهره های سینمایی و تلویزیونی، حذف مجریان سرشناس، حواشی پخش صدای موسیقی و کنسرت، حذف و ممنوع التصویری سلیقه ای هنرمندانی مانند مرحوم شجریان، که تلویزیون ملی ایران بدون در نظر گرفتن سلایق تمام مخاطبین باعث نارضایتی و دلسردی عموم مردم کشور و ریزش مخاطبان آن خصوصاً در دوره ریاست اخیر سازمان شده است.
جالب است با همه این احوال، مرکز تحقیقات صدا و سیما مدعی است رسانه ملی در حال حاضر ٨٠ درصد مخاطب دارد، به عبارتی ۶۴ میلیون از هشتاد میلیون ایرانی مخاطب آن می باشند، استناد آمارشان این است که هرکسی در طول سال حتی فقط یک برنامه صدا و سیما را دیده باشد مخاطب آن است و در آمار آن ها جای میگیرد!
بر کسی پوشیده نیست که رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی و زبان گویای مردم می بایست تقویت و حفاظت شوند، اما باید در هر رسانه ای، اصل انصاف و جانبداری از حق و عدالت و انعکاس حقایق در در اولویت باشد.
نا ترازی در اختصاص بودجه نیز اصل عدالت را در سازمان صدا و سیما زیر سوال میبرد. این ناترازی از نقایص دیرینه بودجه است، بودجه صدا و سیما برای سال آینده ١٩١ برابر بودجه ستاد بحران است.
این سازمان در سالهای اخیر با وجود صرف بودجه های سنگین با افت کیفی برنامه ها و انتقادهای مخاطبان روبه رو بوده است به طوری که میبینم شبکه نمایش خانگی گوی رقابت را از تلویزیون ربوده و گرایش مردم به این سریال ها بیشتر شده است. فضای کسل کننده ایجاد شده از سیمای ملی، فرصتی طلایی را نیز برای تلویزیون های فارسی زبان خارج از کشور برای جذب مخاطب مهیا نموده است.
ایران کشوری است با تنوع فرهنگی، نژادی، طبیعی، سیاسی و اجتماعی که گویا صدا و سیمای ملی، قرار نیست هرگز درک صحیحی از آن داشته باشد و در سطح ملی فعالیت نماید.
انتهای پیام
بفرمایید رسانه ی حکومتی نه رسانه ی ملی.