راهنمایی مظلوم، در متن نظام اسلامی
/ به مناسبت بیست و نهم آذر | مصطفی ایزدی /
مصطفی ایزدی در یادداشتی به مناسبت درگذشت آیت الله منتظری نوشت:
در تاریخ حوزههای علمیه و روحانیون بلندپایه، بسیار دیده شده که آنان در موضوعات مهمی اختلاف نظر داشته و هرکدام بر حسب برداشتی که از متون اصلی دین و مذهب میکردند ، فتوا داده و خود به آن عمل میکرده اند و اگر موضوعات غیرتقلیدی بوده، طبق آنچه میفهمیدهاند نظر خود را به جامعه یا حداقل به هواداران و دوستداران خود منتقل میکردند. در ایران سدههای اخیر یا تاریخ معاصر نمونههای زیادی را میتوان مثال زد. اختلاف نظر عالمان دین دربارهی حضور یا عدم حضور مردم در جبهه جنگ با روسیه در جریان جنگهای ایران و روس. بعد از آن در جریان انقلاب مشروطه، که اختلافات خیلی جدی و فراگیر بوده و سالهای سال حوزههای نجف و تهران و اصفهان و آذربایجان را درگیر خود کرده بود. پس از آن به هنگام قدرت گرفتن رضاشاه و سپس در حوادث پس از ملی شدن صنعت نفت و البته در پنجاه شصت سال اخیر که تفاوت دیدگاه بین علمای ساکن در عراق و علمای حوزههای علمیهی ایران بر سر اینکه آیا در غیاب امام زمان(عج) میتوان حکومت اسلامی تشکیل داد یا نه؟ که البته در ایران بین بزرگان مذهب و بلندپایگان حوزوی، به ظاهر اختلاف چندانی نبود و اگر بوده بروز نداشته، لذا حکومت اسلامی با پایمردی و قدرت نفوذ امام خمینی به نام جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.
پس از پیروزی انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی که متولی ادارهی جامعه بزرگ ایران بود، به مرور اختلاف نظرهایی در شیوهی ادارهی مملکت یا نوع نگاه به مردم و حتی در اساس مشروعیت و منشا مقبولیت نظام اسلامی پیش آمد. طبیعی است که کلیات امور و شیوهی ادارهی مملکت را رهبر حکومت با بهرهمندی از نظرات مردم تعیین میکند. اما همه چیز در این جمله خلاصه نمیشود و حتی بسیار دیده شده که در برداشت از نظرات امام خمینی هم اختلاف ایجاد شده است. مضاف بر اینکه قانون هم خودش معیار و دستورالعمل ادارهی جامعه است. بر سر برداشت از قانون هم تفاوت دیدگاه بروز پیدا میکند. وانگهی بعضی از نظرات هست که در چهارچوب قانون تعریف نمیشود. مثلا یکی از امهات اهداف انقلاب در ابتدای شکلگیری نظام اسلامی، مسئلهی صدور انقلاب بود. اما شیوهی صدور انقلاب باعث اختلاف نظر بین رجال عالیمقام نظام از دولتیان و مجلسیان و حوزویان و سیاسیون شده بود. بعضی میپنداشتند که صدور انقلاب یعنی اقدام برای براندازی رژیمهای حاکم بر کشورهای اسلامی و تشویق مردم آنجاها به برقراری حکومت اسلامی. در مقابل کسانی بودند که میگفتند ما باید کشورمان را با امکانات و ابزارهای در اختیار نظام اسلامی، چنان آباد و پیشرفته کنیم تا به یک جامعه و کشور نمونه تبدیل شود، در این صورت سایر ملتها و مردم کشورهای اسلامی به دنبال الگوسازی جامعهی ایران در کشور خودشان خواهند بود و مثل مردم ما به هدم حکام ستمگر برخواهند خاست. این هم یک تز پرطرفدار بود. اگرچه امروزه فکر میکنیم که هردو تا تز، کمی تا زیادی ایدهآلیستی و دست نایافتنی بود، اما بالاخره اوائل انقلاب روی آنها مانور داده میشد.
مرحوم آیت الله منتظری تا آنجا که نگارنده به یاد میآورد حامی تز دوم و بر این پندار و باور بود که میتوان در کشورمان جامعهای هم تراز با مدینه فاضله و قابل ارائه به دیگر مردم کشورهای اسلامی ساخت. به همین دلیل از اوائل دهه 60، جهت گیری سخنرانیها و صحبتهایش بر این قرار گرفت که مسئولان ریز و درشت و نیز تشکلهای مذهبی درون ادارات و ارگانهای گوناگون را خطاب قرار دهد و آنان را نسبت به اصلاح اشتباهات و سختگیریهایی که نسبت به مردم میشود برحذر دارد. مردمی که علیالقاعده صاحب اصلی مملکت و پشتوانه انقلاب و نظام هستند. از این رو به وزراء و مقامات اجرایی سفارش میکرد که در انجام کارها و نیازهای مردم با سعه صدر و فوریت برخورد کنند. به گزینشها و شیوههای پرس و سوالها و سرک کشیدن به زندگی خصوصی داوطلبان استخدام، هشدار میداد. به مقامات برگزاری کنکور و گزینش دانشجو و استاد، به طور مرتب گوشزد میکرد که به بهانههای مختلف جوانان را از تحصیل یا ادامه تحصیلات تکمیلی محروم نکنید. به نیرو های حفاظت شخصیتها سفارش اکید میکرد که مبادا در جریان حفاضت از شخصیتی که مامور او هستید، مردم آزار ببینند یا به حیثیتشان بر بخورد. به ماموران نظامی و انتظامی که ضابط دادگستری یا اجرای احکام قضائی بودند پند و اندرز میداد که کاملا مراقب باشید غیر از آنچه در حکم قضائی آمده کوچکترین برخورد سلیقهای یا از روی ناراحتی با محکوم یا متهم نکنید.
به مسئولان اقتصادی توصیه میکرد که از گران شدن کالاها جلوگیری کنید و اجناس کوپنی را به موقع و با کیفیت خوب به مردم بدهید. به صداوسیما و دیگر رسانهها میفهماند که مردم از آنچه در کشور و در خارج از کشور راجع به ایران میگذرد، آگاهند و ضرورت ندارد شما راست و دروغ را به هم درآمیزید و بخورد مردم بدهید، چون آبروی خودتان میرود. سیاسیون را از خطر اختلاف و چند دستگی و خط بازی آگاه میکرد. به مقامات اجرایی و قضائی پیوسته هشدار میداد که اگر نسبت به رخنه فساد مالی در ارکان نظام حساس نباشید و به این موضوع مهم بیتوجه باشید نظام و انقلاب از درون میپوسد و پوستهای از آن میماند که دیگر برای مردم هیچ ارزشی ندارد. به فرماندهان جبهه و جنگ در هر دیداری که با آنان داشت، به طور مرتب سفارش میکرد که زیردستانتان را نرنجانید و از فکر سربازان و بسیجیان برای طرحها و نقشههایتان استفاده کنید. به مقامات و نیروهای اطلاعاتی هشدار میداد که مواظب نفوذیها باشند، چه در خفا و چه در عیان میگفت وقتی کا .گ .ب . در سیا نفوذ میکند و سیا در کا . گ . ب. شما نباید فکر کنید که از تجاوز نفوذیها به تشکیلاتتان مصون هستید.
به زندانبانان تاکید میکرد که با زندانیان خوشرفتاری کنید و از سختگیری به آنان بپرهیزید. به امامان جمعه سفارش میکرد که تشریفات و حفاظتهای پر زرق و برق شما را از آحاد جامعه و از متن مردم جدا نکند و برای هر خطبهای که میخواهید بخوانید قبلا مطالعه کنید که حرف جدیدی را برای مردم داشته باشید و خلاصه در تمامی دیدارهای فراوان و هر روزهای که با اقشار گوناگون مردم و مسئولان داشت، حرفی یا پندی مناسب مخاطبان میزد. حرفهایی که در بستر آموزههای اسلام، اعم از قرآن و سیره معصومین (ع) بیان میشد. تمامی این موضع گیریها و نصایح و هشدارها بر اساس این ایده بود که به اولیای امور بقبولاند که تا جامعهای ایدهآل نسازیم و کشوری متناسب با شعارهایی که دادهایم، به دنیا نشان ندهیم، محال است که بتوانیم دیگران را به اصلاح امور کشور خودشان تشویق و ترغیب نماییم.
همه آنچه در این نوشته بر شمردم و امروزه در ویدئوهای متعددی که از این گونه صحبتهای فقیه عالیقدر در فضای مجازی ملاحظه میشود، به اضافه نامهها و مکاتبات محرمانهای که با مقامات ارشد نظام داشت، بعضیها را می رنجاند و در دلشان از آنچه در اخبار شبانگاهی از سخنان آیت الله منتظری میشنیدند آزرده خاطر میشدند. گویا یک عالم دینی در قم نشسته و مرتب در حال ایراد گرفتن از مقامات اجرایی کشور است. در صورتی که حجم شکایتهای کتبی و شفاهی و نیز درد دلهای مردمی، به اضافه گزارشات دامنهداری که ائمه جمعه و جماعات و بعضی از نمایندگان مجلس و مدیران و مسئولان محلی و رزمندگان غیر فرمانده و یا فرماندهان میانی که در دیدارهایشان از مشکلات فراوان شهرها و روستا و جبههها ارائه میکردند، آیت الله را به این جمعبندی میرساند که وظیفه دارد آن اشکالات و مشکلات را به گوش مقامات اجرایی و قضایی برساند. شک نباید کرد که مقامات کم ظرفیت یا نابلد و یا قدرت طلب، تحمل این فضایی که فقیه عالیقدر ایجاد کرده بود را نداشتند و لذا بنای بدگویی را پیش این و آن میگذاشتند تا هم خود را قوی جلوه دهند و هم آیت لله منتظری را خلع سلاح نمایند.
کسانی که از بدو پیروزی انقلاب در صحنههای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و امنیتی ایران بودهاند، به خاطر میآورند که چه شرایطی، خصوصا در دهه 60 برکشور حاکم بود و چگونه آیت الله منتظری دردمندانه و دلسوزانه، از مصائبی که سوء مدیریتها و خط بازیها و کوتاه بینیها و ندانم کاریها و عقده گشایی برای ملت پیش آورده بودند، سخن میگفت و پیوسته هشدار و انذار میداد. وسع این نوشته اجازه نمیدهد که به جزییات دیگری پرداخته شود، اما همین بس که یادآوری کنم اختلافهای موجود بین مقامات روحانی کشور که طبیعی هم بود، بعضیها را برانگیخت تا اختلاف نظرها را به دشمنی و خصومت تعبیر کنند و آن را وسیله جدایی از یکدیگر نمایند. باز هم تاریخ را باید محترم شمرد و منتظر خواندن جزییات بیشتر بود.
*- روزنامه دیجیتالی مستقل – 30/ آذر/ 1399
انتهای پیام