سخنگوی کارگزاران: فائزه هاشمی باید در چارچوب مواضع حزب اظهارنظر کند
حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران در روزنامهی سازندگی نوشت:
یکی از موضوعات قابل توجه که در عرصه سیاسی ایران در چندماه اخیر رخ داد حساسیت جامعه ایران به طور عام و سیاسیون به طور خاص نسبت به انتخابات آمریکا بود. علاوه بر این جبهههای مختلف سیاسی بر این اساس دچار نوعی اختلاط مواضع شدند. به طوریکه برای اولین بار دلواپسان داخلی و براندازان در خارج از ایران و حتی مخالفین جمهوری اسلامی در داخل ایران همه همموضع و علاقهمند به پیروزی ترامپ بودند. در این اختلاط مواضع جبهههای مختلف که تشخیص موضعگیریها کار سادهای نیست باید به این سوال پاسخ داده شود چرا باید هم براندازان و مخالفان جمهوری اسلامی در داخل و خارج به پیروزی ترامپ چشم بدوزند و هم برخی مدافعان جمهوری اسلامی و فداییان آن به پیروزی ترامپ بیشتر علاقهمندباشند.
در این میان سرکار خانم فائزه هاشمی که از موسسین حزب کارگزاران سازندگی هستند وارد میدان شده و در یک اظهارنظر متضاد گفتند که اگر من آمریکایی بودم به ترامپ رای نمیدادم اما به عنوان یک ایرانی دلم میخواست ترامپ پیروز شود. چون فشارهای او جمهوری اسلامی را وادار به اصلاح میکند.
درباره این سخنان در گروههای مختلف هم تحلیلهای منصفانه و هم غیرمنصفانه نسبت به حزب کارگزاران و نسبت به مرحوم آیتالله هاشمی مطرح شد. بر همین اساس من لازم میدانم به چند نکته مهم اشاره کنم.
۱. نکته اول به موضع حزب دراینباره مربوط است. همه ارکان حزب کارگزاران خود را وفادار به اندیشه و خط مشی آیتالله هاشمی میدانیم و در هیچ شرایطی مسائل داخلی را به مسائل خارجی پیوند نمیزنیم و مخالف هر نوع مداخله خارجی در ایران هستیم و معتقدیم مجموعه سیاسیون کشور چه آنها که در مسئولیتهای رسمی حضور دارند و چه آنها که در احزاب و گروههای سیاسی فعال هستند باید در مقابل خارجیها یک مجموعه متحد باشند و فقط به منافع ملی ایران بیندیشند. در عرصه سیاست بینالملل هیچ کشوری به صحنه بینالمللی جز از موضع منفعت ملی نگاه نمیکند و ما هم به همین اصل و منش و روش پایبند هستیم. استقلال ایران در مقابل بیگانگان از آرزوهای همه مبارزان و از جمله مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است و امروز یکی از دستاوردها و شعارهای محقق شده انقلاب اسلامی شعار استقلال است.
۲. نکته دوم اینکه نه در مورد ایران بلکه در مورد هیچ کشوری تاکنون مداخله خارجی منجر به حل مشکلات آن کشور نشده است. بیش از ۲۰ سال قبل ناتو و آمریکاییها به افغانستان لشگرکشی کردند تا دولت طالبان را سرنگون کرده و در افغانستان دموکراسی برپا کنند. اما امروز بعد از گذشت بیش از دو دهه آمریکاییها وارد مذاکره با طالبان شدهاند. طالبانی که هر روز در حال ترور و کشتن گروهی از روزنامهنگاران و فرهیختگان افغانستان است و یا اقدام به بمبگذاری میکند طرف گفتوگوی آمریکا و جهان قرار گرفته است. این یعنی شکست مداخله سنگین نظامی ناتو و آمریکا در افغانستان است. امروز عراق هم وضع مشابهی دارد و وضع لیبی فاجعه بار است. اینها کشورهایی هستند که روزی این تصور وجود داشت اگر مداخله نظامی در آنها انجام شود مشکل این کشورها حل خواهد شد. بنابراین تجربه منطقه ما به روشنی نشان میدهد که مداخله خارجی منجر به حل هیچ مسئلهای نخواهدشد. امروز افغانستانیها آرزوی حکومت ظاهرشاه ۴۰ سال پیش را دارند و حتما مردم در لیبی به یاد همان قذافی مستبد و دیکتاتور شب را به صبح میرسانند.
۳. سوم اینکه کاری که آقای ترامپ با ایران کرد در تاریخ تحریمهای بینالمللی سابقه نداشته است. این فشار بر جمهوری اسلامی و مردم بیسابقه و حداکثری بود. اینکه یک دولت زورگو و مستبد و فاشیست با یک رئیسجمهور فاسد بتواند صادرات نفت ایران را از دو میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت و میعانات گازی به زیر ۱۰۰ هزار بشکه برساند و معیشت و داروی مردم ایران را در تنگنا قرار بدهد و همه راهها را ببندد کار کوچکی نیست و این فشار بیش از آنکه بر حکومت وارد شود بر مردم ایران وارد شد. تحت تاثیر این فشارها هزینه زندگی برای مردم در سه سال اخیر حداقل سه برابر شده است. به غیراز حدود ۵ درصد از مردم ایران که از این تحریمها تاثیر نپذیرفتند اما زندگی بقیه مردم از طبقه کارگران، کارمندان، بازنشستگان، فرهنگیان، دانشگاهیان و کسبه و اص ظناف خرد به شدت در مضیقه قرار گرفت.
اما دراوج این فشارهای اقتصادی میبینیم که همچنان گشت ارشاد عمل میکند و پلیس خودروهایی که یک خانم به عمد یا غیرعمد روسریاش افتاده باشد را متوقف میکند. سوال این است که در سه چهار سال اخیر کدام یکی از فشارهای ترامپ منجر شده تا جمهوری اسلامی مشی خود را اصلاح کند؟!
کدام فضای سیاسی باز شد؟! در اوج همین فشارهای ترامپ شاهد برگزاری یکی از محدودترین دورههای انتخاباتی در ایران با کمترین میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس بودیم. چرا ما واقعیتهای کشور را نمیشناسیم. چرا متوجه نیستیم این فشارها کمر مردم را شکسته و هیچ اثری بر رفتارهای جمهوری اسلامی نداشته است. اصلاح رفتارهای جمهوری اسلامی راهحلهای دیگری دارد و فشار خارجی نمیتواند منجر به اصلاح آن شود.
۴ نکته چهارم اینکه ترامپ کسی است که تمام قواعد عرف بینالملل را بر هم زده است و خودش بیش از آنکه یک سیاستمدار باشد یک آدم ناتعادل روانی است و بنابراین چه تناسبی بین ما و ترامپ وجود دارد؟!
۵. نکته پنجم اینکه سخن سرکار خانم هاشمی متاسفانه در بخشی از جامعه ما طرفدارانی دارد. عدهای از مردم ایران در کف بازارها و خیابانها و در توده جامعه از بیاعتمادی و شکاف ایجاد شده بین خود و حکومت، از فشارهای اقتصادی وارد شده آنقدر عصبانی و ناراحت هستند که حتی ممکن است مداخله خارجی یا فشارهای بینالمللی را برای تغییر رفتارهای جمهوری اسلامی بپسندند. این نکتهای است که برای مسئولین کشور پیام خطرناکی دارد و باید به آن توجه کنند. چرا باید در جمهوری اسلامی مشی حکومت و برخورد با مردم و وضع اقتصادی به گونهای باشد تا نگاه بخشی از جامعه به بیرون از کشور دوخته شود. این پیام خیلی بدی برای ایران است. ایران همان کشوری است که در سال ۵۷ مردم آن یک مرجع عالیقدر را به آغوش کشیدند و به عنوان رهبر انتخاب کردند؛ این همان کشوری است که مردم فرزندانشان را برای مقابله با ارتش تا دندان مسلح عراق به جبههها فرستادند. امروز همه کوچهها و خیابانهای ایران به نام شهیدان جنگ تحمیلی آذین شده است و هیچ کوچهای در این کشور نیست که به نام شهیدی نامگذاری نشده باشد. این همان کشور است، اما چرا با مردم به گونهای رفتار کردیم و چرا آنقدر به مسائل آنها توجه نکردیم که حالا این بیاعتمادی ایجاد شده است؟ چرا گرفتار فساد اخلاقی و مالی شدیم و چرا باید بین مردم و حکومت فاصله بیفتد که بخشی از مردم نگاهشان به بیگانگان باشد. این برای حکومت یک هشدار است و باید به آن توجه کند.
۶. نکته دیگر اینکه خانم فائزه هاشمی و دوستان فعال دیگر در صحنه سیاسی باید توجه کنند اگر بخشی از مردم ایران چنین نگاه غیرکارشناسی و غیراصولی به دولتهای خارجی دارند اما سیاستمداران ایران باید مردم را به درستی راهنمایی کنند. این نقد به خانم هاشمی به عنوان یک شخصیت سیاسی و به عنوان عضو هیئت موسس یک حزب وارد است. به هر دلیلی اگر بخشی از مردم نگاهشان به بیرون از مرزهای ایران باشد یک سیاستمدار نباید روی این آتشی که میتواند بنیانهای کشور را بسوزاند بنزین بریزد. ما باید با مردم ارتباط برقرار کنیم و آنها را راهنمایی کنیم به جای آنکه برداشت عکسالعملی مردم از کارکردهای نهادهای حکومتی را تقویت کنیم. به علاوه خانم هاشمی باید زینت مرحوم آیتالله هاشمی باشند. باید موضعگیری ایشان در تراز پدر باشد. هر موضعگیری و عکسالعملی در شأن ایشان نیست. مرحوم آقای هاشمی از بزرگان این کشور بودند و حداقل ۶ دهه در صحنه سیاسی حاضر بودند. چنین سیاستمدار کارکشتهای نباید امروز به خاطر موضعگیری یکی از اعضای خانوادهاش در معرض حرف و حدیث قرار بگیرد. به هرحال هم حفظ حرمت ایران و حفظ حرمت آقای هاشمی ایجاب میکند همه کسانی که تعلقی به بیت آیتالله هاشمی دارند آنچنان شایسته موضع بگیرند که بتواند برای آقای هاشمی احترام بیشتری ایجاد کند نه اینکه فرصتی بدهد تا یک عده بر اساس برداشت اشتباه وعدهای دیگر بر اساس مخالفتهای قدیمی به ایشان توهین و جسارت کنند. نکته دیگر اینکه خانم هاشمی که طرفدار افزایش نقش زنان در مدیریت سیاسی و اجرایی کشور هستند باید توجه کنند این نوع موضعگیریهای جنجالی که مورد اعتراض سیاسیون کشور واقع شده پروسه ارتقاء جایگاه زنان را به چالش خواهد کشید. به هرحال تضمین آینده ایران مستلزم موضعگیریهای مسئولانه صحیح و ملی است.
۷. نکته آخر اینکه منطق این است که اعضای یک حزب باید در چهارچوب سیاستهای همان حزب صحبت کنند. اگرچه خانم هاشمی به دلیل برخی اختلافات با دوستان چندماهی است که در جلسات حزب شرکت نمیکنند اما ایشان همچنان عضوی از حزب کارگزاران سازندگی هستند و از این جهت باید در چهارچوب مواضع حزب اظهارنظر کنند.
انتهای پیام