بارشهای بهار و بحران آب
بهلول علیجانی، مدیر قطب علمی تحلیل فضایی مخاطرات محیطی در روزنامه ی شرق نوشت:
بهار سال ١٣٩٥ با بارشهای فراوان خود قسمت اعظم سرزمین خشکیده میهنمان را سیراب کرد. هم از نظر فرهنگ ملی و هم از نظر آمار هواشناسی، بیشتر بارش سالانه ایران در فصل بهار، در اردیبهشت اتفاق میافتد و به بارشهای نیسان، یعنی اردیبهشت، معروف است. اما امسال این بارشها هم بیسابقه بودند و هم زودتر از موعد. شاید هم بتوان گفت ادامه بارشهای زمستان بودند؛ چون در بعضی مناطق برف سنگین هم نشست. بارش برف در شهرهای تبریز و اردبیل در دهه دوم فروردین بسیار بیسابقه بود. در بیشتر مناطق، بهویژه مناطق هموار، مانند دشت و جلگه بارش به عمق خاک نفوذ و خاک را سیراب کرد و گیاهان یکساله، رشد و شکوفایی پیدا کردند. سدهای اکثر رودخانهها سرریز شدند. بحرانیترین دریاچه کشور، یعنی دریاچه ارومیه حدود یک متر آب گرفت. با نگاهی خوشبینانه اگر این بارشها ادامه یابند و در ماه اردیبهشت هم بارشهای فراوانی داشته باشيم، معلوم میشود اقلیم برگشته است و ما وارد یک دوره تر شدهايم. در این حالت قسمت اعظم بحرانها و مشکلات آب کشور فروکش میکند و چشمانداز امیدبخشی ایجاد میشود، اما اگر از منظر منفی یا نگرانکننده موضوع را بررسی کنیم، این بارشها در عین داشتن منافع بیشتر، نکات منفی هم داشتند که باید به آنها توجه کرد. اول اینکه این بارشها بیسابقه و بینظم بودند. بینظمی هوا نشانه گسترش شرایط گرمایش جهانی و تغییر اقلیم است.
در شرایط تغییر اقلیم «فرین»ها زیاد میشوند. سرمای شدید سال ١٣٨٦، آتشسوزی جنگلهای منطقه مسکو و سیلاب شدید پاکستان در تابستان ١٣٧٨ و تابستان بسیار گرم سال ١٣٩٤، نشانههایی از بینظمیهای اقلیم در منطقه ماست. اینها زنگ خطری است که ما بیدار شویم و به فکر چارهجویی خسارتهای تغییر اقلیم باشیم. تغییر اقلیم امالمخاطرات نامیده میشود؛ چراکه در همه زمینهها خسارت میزند. در شرایط عادی بیش از ٤٠ درصد بارشهای کشور رگباری و مخاطرهآفرین است. شرایط تغییراقلیم هم بر این خطرآفرینی اضافه شده و مشکلات و خسارات بیشتری را ایجاد میکند؛ بنابراین مسئولیت مدیران سنگینتر میشود و باید با برنامههای درازمدت و منطقی جلو فرسایش خاک و تخریب پوشش گیاهی را بگیرند، چون این فرایندها با همدیگر بازخورد مثبت دارند و سبب تقویت همدیگر میشوند.
نکته سوم و تأملبرانگیز این است که سفره آبهای زیرزمینی کشور خیلی تخلیه شده است و این بارشها در صورت نفوذ کامل به خاک نمیتوانند بیشتر از یک متر بر سفره زیرزمینی بیفزایند؛ بنابراین اگرچه به طور موقت لایه سطحی خاک سیراب شده و گیاهان سطحی رشد کردهاند، ولی سفرههای زیرزمینی خالی هستند. باید در صورت تداوم این بارشها و حتی برگشت دوره تَرسالی، مدیران کشور در زمینه هدایت این آبهای سطحی به سفرههای زیرزمینی، از طریق اقدامات آبخوانداری و گسترش پوشش گیاهی و تثبیت دامنهها تلاش کنند. با توجه به اینکه به دلیل گرمایش هوا بیشتر بارشها به صورت باران هستند، باید این کار انجام شود.
اين مسائل وظایف خاصی را برعهده مردم و مدیران کشور میگذارد:
١- مردم تصور نکنند آب مورد نیاز تأمین شده و قناتها و چاهها و چشمهها پر شدهاند و میتوانند فعالیت کشاورزی و مصرف آب را افزایش دهند. این کار خطرناک است. ما باید خیلی با احتیاط قدم برداریم و میزان مصرف خیلی دقیق مدیریت شود. یعنی مدیریت مصرف تمام و کمال در همه جای کشور اجرا شود.
٢- مهمترین وظیفه مدیران کشور تغذیه و پرکردن سفرههای زیرزمینی است. این کار فقط با اقداماتی مانند جلوگیری از تبخیر و هدررفت آب عملی است. باید تا جایی که ممکن است بارشها را به طرف سفرههای زیرزمینی هدایت و از هدررفت آنها به طرف اقیانوس و دریا جلوگیری کنند. برای این کار، لزوما نباید سد ساخت، بلکه میتوان از طریق عملیات خیلی سادهای هم به هدف رسید.
٣- در صورت تداوم تغییر اقلیم و گرمایش هوا، این نوع فرینها افزایش خواهد یافت و در صورت نبود برنامهریزی فضایی، کل کشور دچار بحران میشود (همانطور که در زمستان ١٣٨٦ با قطع گاز کل کشور دچار مشکل شد)؛ بنابراین باید با برنامهریزی درست جلو این بحرانها را گرفت.
انتهای پیام