ممنون آقای طهماسب که با ما پیر شدی و خاطره ساختی
روزنامه شرق نوشت: مجموعه «مهمونی» پس از چند سال وقفه در دیدار نوروزی ایرج طهماسب و عروسکهایش با مخاطب، سال 1401 را با رجعت به این رسم خوشایند، رنگی از تجدید خاطره زد. ایرج طهماسب از سال 1370 که در قالب کاراکتر آقای مجری در برنامه «صندوق پست» به کارگردانی خودش و نویسندگی مشترک با حمید جبلی حضور پیدا کرد، دست به تجربههای مختلف و متنوعی در عرصه سینما و تلویزیون زده که حرفه تخصصیاش است. او که فارغالتحصیل رشته تئاتر از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، به عنوان بازیگر، صداپیشه، عروسکگردان، نویسنده و کارگردان در فیلمها و سریالهای متعددی حضور پیدا کرده که آثار کودک و نوجوان سهم عمدهای در میان آنها دارند. اینکه طهماسب از سال 1370 با پررنگشدن تدریجی و موفقیت حضورش در فیلمها و برنامههای کودکانه با عروسکهایی جذاب و دوستداشتنی که در صدر آنها کلاهقرمزی و پسرخاله قرار میگیرند، همچنان دست به تجربه در عرصههای مختلف زده و خودش را به چالش کشیده، از نقاط برجسته کاراکتر هنرمندانه اوست که خود را در یک قالب بسته محدود نکرده است.
تجربههایی که آثار موفق و قابل تأملی در زمان و حیطه کاری خود بودند؛ از بازی در فیلم «عینکدودی» تا نویسندگی فیلمهای «دختر ایرونی» و «خوابگاه دختران»، نویسندگی و کارگردانی فیلمهای «دختر شیرینیفروش» و «زیر درخت هلو»، همچنین نویسندگی و بازی در فیلم «رفیق بد» که همگی آثاری طنازانه برای مخاطب بزرگسال/ خانواده و بدون حضور عروسک بودند. واقعیت این است که در این چهار دهه در کنار همه این فعالیتها، حیات کاراکتر آقای مجری زیر پوست ایرج طهماسب استمرار داشته است. چهبسا دلیل اصلی این تداوم که برآمده از محبوبیت او در این نقش و ارتباط حسی با عروسکهایی زنده و دوستداشتنی است، این باشد که بخش مهمی از ویژگیهای شخصیتی کاراکتر آقای مجری را از خودش، خودی که زیر و بمش را خوب میشناسد و هنوز کودک درونش زنده و پویاست، وام گرفته و به همین دلیل هم ارتباط دراماتیک، مهر و عطوفت، قهر و خشم، تشویق و تنبیهی که نثار عروسکهایش میکند به یک نسبت سمپاتیک و باورپذیر و ملموس است. همین محبوبیت زمینهای ایجاد کرد که او سه فیلم «کلاهقرمزی و پسرخاله»، «کلاهقرمزی و سروناز» و «کلاهقرمزی و بچهننه» را در عرصه سینما بسازد و با استقبال مواجه شود. همچنین برنامه تلویزیونیاش با محوریت عروسک محبوب یعنی کلاهقرمزی که در همان برنامه «صندوق پست» متولد شد، چندین سال ادامه پیدا کرد و تبدیل به یکی از دید و بازدیدهای خوشایند نوروز برای مخاطبان شد. قطعا کلاهقرمزی، پسرخاله، گیگیلی، پسرعمهزا، دخترعمهزا، جیگر، آقای همساده، دختر همساده، ببعی، فامیل دور، دیبی، عزیزم ببخشید، گابی و… شخصیتپردازی و بروز خلاقانهای از روی کاغذ تا قاب تصویر داشتهاند که توانستهاند فراتر از عروسک و جهان فانتزی و تخیل کودکانه، مخاطبانی از نسلهای مختلف را با خود درگیر کنند و تبدیل به کاراکترهایی واقعی و محبوب و بامزه با تکیهکلامهای فراگیر شوند. یادمان نرود که همه این جذابهای دوستداشتنی در بدهبستان و ارتباط دراماتیک با یک کاراکتر منحصربهفرد و بهظاهر سهل و ممتنع به این بروز و نمود ملموس و باورپذیر رسیدهاند که او کسی نیست جز آقای مجری یا همان ایرج طهماسب؛ هنرمندی که مجزاکردن این دو سویه شخصیتیاش در زندگی واقعی و زندگی نمایشی، سخت و چهبسا ناممکن باشد؛ چراکه او دم خودش را در کالبد این کاراکتر دمیده، بهگونهای که حد و مرزی در آمیختگی این دو سویه نمیتوان یافت.
مجموعه «مهمونی»، تازهترین ساخته ایرج طهماسب شاهدی است بر این مدعا و دلیلی محکم بر تحلیل اشارهشده. کاراکتری که حالا از ذیل عنوان آقای مجری خارج شده و با نام واقعی خودش در برنامه حضور دارد، ولی بیش از گذشته آقای ایرج طهماسبِ مجری است. وقتی عروسکهای جذاب تازهمتولدشدهاش؛ از بچه و قیمه و کته و شاباش و دیجی تا پشه و مگس، این مرد طناز میانسال را که با گذر عمر، گردی از سپیدی بر مو، رنگی از انعطاف در رفتار و جنسی از راحتی در منشش (به لطف رهایی از محدودیت تلویزیون) نشسته، خطاب قرار داده و با او بدهبستان، کلکل و بحث و مجاله میکنند، او به وسعت و پشتوانه تجربه ارزشمند این چهار دهه، دست همراهی مخاطبانی از چند نسل را به گرمی و صمیمیت میفشارد.
به همین دلیل در جواب عذرخواهی او در اولین قسمت «مهمونی» که گفت «خیلی ببخشید من یکم پیر شدم، دست خودم نیست!» باید گفت «ممنون که با ما پیر شدی؛ ایرج طهماسب، آقای مجری دوستداشتنی».