یک استاد حوزه: مردم نباید احساس کنند روحانیت از جنس دیگری است | سرمایه اجتماعی روحانیون از دست رفته است
ایکنا نوشت: استاد حوزه و دانشگاه میگوید: مردم نباید احساس کنند روحانیت از جنس دیگری است.
حجتالاسلام والمسلمین محمدعلی میرزایی:
آیا ما بهعنوان یک طلبه و روحانی مردم را اهل فهم و شعور و وجدان میدانیم یا آنها را هدایتناپذیر میبینم؟ ادبیات ما با مردم حاکمانه است یا متواضعانه و رحمتآلود؟ یک طلبه و روحانی که در سمتهای دولتی یا در جایگاه امامجمعه قرار میگیرد آیا تاکنون بدون محافظ و واسطه در خیابانهای شهر محل سکونت خود ظاهر شده است؟ یا به خاطر احتمال یک در میلیون پرتاب سنگی از طرف مردم بهسوی خویش در حجاب و پوشش قرار میگیرد؟ در این شرایط سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی از بین میرود و مردم احساس میکنند او از جنس دیگری است.
از تبعات دیگر اینگونه رفتار طلاب و روحانیون در مواجهه با مردم آن است که در لحظات خطر که چاقو و شمشیر و تیغ علیه روحانیون بلند میشود، مردم دیگر به داد او نمیرسند یعنی آسیبهای سرمایه اجتماعی افراد به راحتی جبرانپذیر نیست. لذا، اگر نگاه به یک فرد یا صنف یا دولت که در طی سالیان طولانی بهدست آمده، از دست برود دیگر به راحتی برگشتپذیر نیست.
اگر سرمایه اجتماعی یک صنف اجتماعی در اثر ندانمکاریها، ضعف و سستی و نادانی و غرور و بیتدبیری آسیب ببیند جبران آن شاید به هزاره دوم و سوم برسد؛ سرمایه اجتماعی از دست رفته مثل ویران شدن آن در چند دهه، به سرعت بازسازی نمیشود. لذا، سرمایه اجتماعی روحانیت یعنی اعتماد و پذیرش مردم که در طی ۱۴۰۰ سال بهدست آمده بود را در ۴۰ سال از بین ببریم، نباید گمان کنیم با یک ۴۰ سال تلاش بعدی این سرمایه را بهدست میآوریم؛ این چیزی جز خیال و توهم نیست زیرا بازگشت سرمایه اجتماعی نیاز به صدها سال زمان دارد.
سرمایه اجتماعی روحانیت رو به ضعف رفته است و اینکه بخشی از آن به اراده دشمن باز میگردد را میپذیریم، زیرا روحانیت ضربه کاری به نظام سلطه وارد کرده است و عقدههای فرو خورده و در گلو مانده شیاطین هزاران سال است که از روحانیت پر شده است. لذا، این دشمن برای ساقط کردن اعتبار و ضعیف کردن روحانیت نقشهها میریزد اما نکته اصلی این نیست.
غیر از دشمن خود روحانیت به دلایل مختلفی تضعیف شده است، ادبیات روحانیت در سازگاری و تفاهمش با نسلهای جدید کم شده یا به عبارتی از دست رفته است؛ روحانیت بهعنوان یک صنف که ادبیات دینی، سرمایه حرفهای او بهشمار میرود، تفاهم و همزبانیاش به شدت افت کرده است که خود عامل تضعیف سرمایه اجتماعی است.
اگر روحانیت، نماد معنویت و دین بوده است، امروز به علت رویآوری به مسائل سیاسی، اجتماعی و دنیوی که موج اصلی ماست، بسیاری از روحانیون دیگر این نماد را یدک نمیکشند.
امروز رفتوآمد یک روحانی به خانههای لاکچری فاجعه است و سرمایه اجتماعی را میسوزاند که این خود یک عامل تضعیف سرمایه اجتماعی بهشمار میرود.
وی با اشاره به کارکرد روحانیت در دولت و قدرت، یادآور شد: نگاه جامعه و مردمی که باید به قشر ما مثبت باشد، منفی شده است و این یعنی از دست دادن سرمایه اجتماعی؛ حال این نگاه منفی یا بهواسطه دشمنان ایجاد شده است یا خود ما نیز در آن سهیم بودهایم، از دست رفتن سرمایه اجتماعی روحانیت را دچار تنهایی و غربت در اجتماع یا به اصطلاح بیگانگی در اجتماع میکند.
آن چیزی که سرمایه اجتماعی را تشکیل میدهد، روابط اجتماعی قدرتمند و با دوام بین فرد، گروه و دولت با جامعه است، حال اگر این سرمایه اجتماعی تضعیف شود، سیستم ایمنی اجتماعی فرد کاهش مییابد یعنی اگر در گذشته یک روحانی در خیابان راه میرفت هیچکس جرئت بدگویی به او را نداشت دیگر چه رسد به قتل و چاقوکشی و عمامه از سر برداشتن یک روحانی در جامعه، زیرا سرمایه اجتماعی از او حمایت میکرد، که به آن مصون ماندن روحانیت تحت تأثیر سرمایه اجتماعی میگویند.
اگر شرایطی باشد که بد گفتن به روحانی منکر تلقی نشود آنگاه افراد به یک روحانی ناسزا میگویند و مردم نیز واکنشی نشان نمیدهند، چگونه یک جامعهای که چپ نگاه کردن به یک روحانی منکر تلقی میشد، امروز همین جامعه دست بلند کردن روی روحانی را تاب میآورد؟ جواب یک جمله است و آن، از دست رفتن سرمایههای اجتماعی.
منکر ندانستن ناسزاگویی به روحانیت و معروف و خیر دانستن آن، مرحله بعدی جامعهای است که سرمایههای اجتماعی خود را از دست داده است که اگر این اتفاق افتد بدون شک آن گروه مرجع در آن زمان و آن جامعه از بین رفته است.
اگر صنف روحانیت سرمایههای اجتماعی خود را به طور کامل و قطعی از دست بدهد در مرحله اول، آسیب زدن به این صنف مورد منع اجتماعی قرار نمیگیرد در نتیجه مصونیت اجتماعی خود را از دست میدهد و حریم اجتماعی ندارد، در مرحله دوم آسیب زدن به این صنف خیر و معروف تلقی میشود.
داشتن سرمایه اجتماعی، حریم اجتماعی امن ایجاد میکند که در صورت وارد آمدن ضربه و آسیب، حریم اجتماعی از آن فرد تمام قد حمایت میکند و او در حریم و پوشش امنی قرار میگیرد، اما اگر حریم اجتماعی شکسته شود یک ضربه کوچک نیز فرد را از بین میبرد.
اگر جامعهای نسبت به یک صنف کینه به دل داشته باشد و آن را مسئول بدبختی خود بداند، سرمایه اجتماعی از دست میرود و دیگر ارگانها، نهادها، دولتها یا آن صنف در حریم امن اجتماعی قرار نمیگیرد. ممکن است صنف روحانیت در دوران شاهنشاهی در حریم اجتماعی قرار داشت اما در زمان انقلاب و حکومت دینی این سرمایه اجتماعی را از دست داده باشد، بنابراین سرمایه اجتماعی به حق و باطل مربوط نیست.
انتهای پیام