یک یادداشت در نقد سخنان اخیر رحیم پور ازغدی
حبیب رمضانخانی طی یادداشتی تلگرامی با تیتر «نقش شما در این علاقه مندی به غیر چیست؟» نوشت : در ادامه اقدامات و واکنش ها به بحث حجاب بانوان، جناب رحیم پور ازغدی در بخشی از تازه ترین مواعظ و سخنان خود اعلام داشته اند: «عروسک باربی توسط پنتاگون ساخته شد تا دختر خوشگل و چشم سبز آمریکایی را الگوی دختران جهان کرده تا جهان به دنبال این زنان حرکت کند»
در واکنش به این اظهارات، به چند نکته باید اشاره کرد:
یکم. آقای رحیمپور ازغدی، یکی از تریبون داران همیشگی در این حاکمیت و ساختار بوده است. گروهی که سال هاست در جایگاه موعظه و نصیحت نشسته اند و فقط انتقاد و توصیه دارند. کسانی که پاسخگو نیستند، چرا با این همه هزینه که برای تریبون و خطابات ایشان و امثالشان انجام می شود، خروجی و نتیجه مثبت قابل اعتنایی در جامعه به دست نمی آید؟
دوم. اتفاقا ساخت نماد و الگوهایی که اکثریت مردم مطابق آن رفتار و عمل کرده، در حکومت های اقتدارگرا خیلی بیشتر از دموکراسی های غربی است. مثلا در نظام های کمونیستی علامت داس و چکش چقدر در متن جامعه پررنگ بود. تصاویر رهبران و تندیس های آن ها همینطور. تا جایی که حتی از رنگ ماشین تا نوع پوشش لباس مردم این کشورها تابع انتخاب و سلیقه حاکمان این کشورها بوده و نمونه آن را امروز از ترکمنستان تا کره شمالی مقابل چشم داریم.
سوم. در اینکه کشورهای غربی بخش عمده ای از جریان نفوذ و تأثیرگذاری خود را از طریق رسانه و ابزارهای خود پیش برده و مدنظر دارند، اکثریت قبول دارند، منتها بحث این هست که آن ها چرا موفق می شوند این برند سازی را به سرانجام رسانده و الگو و نماد سازند، ولی ما با وجود این همه هزینه، شکست خورده و توجهی از جانب مردم خود برنمی انگیزیم؟
مثلا در مقابل همین عروسک «باربی» مگر ما عروسک «دارا و سارا» را با خلق آن همه هزینه و تبلیغ، رو نکردیم؟ چرا امروز این دو عروسک هیچ جایگاهی و حتی نشانی بین کودکان ایرانی ندارد، ولی نسخه خارجی، اینهمه مورد پسند است؟ آیا مسئولیت این شکست، متوجه کودک ایرانی است یا مسئولان و دست اندرکاران این پروژه و مبلغانی چون شما که کم کاری کرده و نتوانستید در برند سازی و معرفی آن خوب عمل کنید؟
چهارم. جناب رحیم پور، حتما در جریان هستید که ما نمونه های فراوانی از این بدیل و مشابه سازی برنامه های خارجی ها در عرصه های مختلف در داخل کشور انجام دادیم. نمونه بارز آن خلق و حمایت از شبکه های اجتماعی وطنی بود. همان هایی که با تجویز چند ده میلیارد تومان از پول این مردم، از بیسفون تا سروش، در نهایت همگی شکست خوردند و برخی به پایان کار و برخی دیگر حالا چشم به راه قلع و قمع کامل رقبا از طریق «طرح صیانت» برای دیده شدن هستند! آیا تا به حال از خود پرسیده اید اشکال کار کجاست که مردم پشت کرده و از دستاوردهای شما! استقبال نمی کنند؟
البته پاسخ را خود شما بهتر از ما می دانید! دلیل اصلی این است که تمام این الگو سازی و برندهایی که در دنیا ایجاد شده، به مدد تبلیغ و در جهت علایق مردم ساخته و همواره عوامل آن پاسخگویی کاستی های خود بوده و حداقل انگاره اهداف پنهانی از آن به ذهن متبادر نمی شود. ولی در کشور ما، هدف از ساخت این الگو، اهداف و برنامه های پشت پرده ای هست که مردم دست و منافع مسئولان را پشت آن دیده و فراتر از الگو و نماد، آن را ابزاری در جهت منافع اقلیتی خاص نگریسته و در نتیجه از آن گریزان می شوند!
پس قبول کنید در گرایش مردم ایران به الگوها و برنامه های خارجی، بیشتر از تبلیغات و نفوذ آن ها، دفع و راندن مسئولان خودمان نقش بیشتری دارد. نمونه بارز آن صداوسیمای جمهوری اسلامی است که به دلیل پیگیری اهداف اقلیتی خاص، اکثریت مردم ایران را به رسانه داخلی بی اعتماد و لاجرم متکی به رسانه خارجی و در نتیجه موجبات نفوذ و تاثیرگذاری آن ها کرده است!
انتهای پیام