اعتراض به رنج بستری شدن در سیستم کور و بی رحم بیمارستانی!
/از خلال مشاهدات میدانی در بیمارستان امام علی (ع) شهرستان اندیمشک/
نسیم کاهیرده در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
«سلامت باشید!»، این جمله سالهاست برای منمعنایی بسیار عمیق یافته است؛ سالهایی که بهخاطر بیماری پدرم در فاصلههای زمانی کوتاه به بیمارستان مراجعه میکردم.
بیمارستان مکانی است برای بیماران؛ یعنی کسانی که از لحاظ جسمی سالم نیستند و در این مکان قرار است که در طی دورهی درمانی، سلامتی جسمی از دست رفتهی خود را باز یابند؛ البته فقط و فقط سلامتی جسمی!
سلامتی که در خیلی از مواقع به قیمت متحمل شدن آسیبهای جدی روحی و روانی حاصل میشود!
در ارتباط با ایجاد این آسیبها سئوالاتی وجود دارد؛ اینکه چگونه؟ و تحت چه شرایطی و اعمال چه قوانین و رویههایی بر بیمار و اطرافیانش تحمیل میشود؛ که البته معمولاً برایشان پاسخهایی از پیش آماده از سوی سیستم بیمارستانی وجود دارد؛ اما واقعاً این پاسخها تا چه حد با واقعیتی که بیمار و خانوادهاش با تمامی وجود خود لمس میکند مطابقت دارد؟!
ارائه پاسخ واقعی به این سئوالات همواره یکی از دغدغههای ذهنی من در پیگیری موضوعات مرتبط با عدالت اجتماعی بوده است چراکه معتقدم در این مقوله به جهت موضع بالادستی پزشکان و سیستم درمان نسبت به وضعیت فرودست بیماران، مهمترین مصادیق بی عدالتی اجتماعی شکل میگیرد.
از اینرو در طی ده سال گذشته پس از هر بار مراجعه به بیمارستان شهرستان محل سکونتم – برای بستری نمودن پدرم – با موارد چالشی جدیدی در سیستم بیمارستان روبرو میشدم که ذهنم را به شدت درگیر مینمود.
طی این سالها چند نوبت پس از طی دورهی درمان و ترخیص پدر از بیمارستان، تلاش میکردم مقولاتی را که به عنوان آسیب و زمینههای نارضایتی مراجعین و بیماران تشخیص داده بودم به اطلاع مسئولان بیمارستان برسانم تا شاید پیگیری و جهت رفع آن تمهیداتی اندیشیده شود اما متاسفانه در عمل برایم مسجل شد که مسئولان بیمارستان و تصمیمگیران خیلی طلبکارتر از این هستند که بخواهند به رضایتمندی بیماران حتی فکر کنند بنابراین هر بار از ادامهی پیگیری و تلاش برای ایجاد یک زمینهی تعامل با سیستم بیمارستان دلسرد شدم اما امروز که دارم این متن را مینویسم برعکس آن روزهای دلسردی، دلسوخته ام!
دلم از فراق پدر میسوزد و از رنجهایی که در واپسین روزها و شبهای زندگی، علاوه بر رنج بیماری بر او تحمیل شد! رنجی که سیستم کر و بی رحم بیمارستانی بر روح و روان پدرم و همهی اعضای خانواده تحمیل کرد.
پدر حدود دو هفته در آی سی یو بستری بود و هیچ امیدی به بهبودیاش وجود نداشت در آن لحظات پر از اضطراب و دلواپسی آنچه که از پزشک وپرستاران و پرسنل بیمارستان مشاهده میشد پافشاری بر «انجام پروتکلها» بود؛ به قیمت رنج و عذاب مضاعف پدرم! آزمایشهای متعدد، تزریقهای وقت و بی وقت، اسکن و …! در اینمیان تنها چیزی که مهم نبود رنج روحی بیمار بود!
روح و روان پدر از تنهایی در آی سی یو آزرده شده بود و بی تابی میکرد اما پرسنل نه تنها به این موضوع اهمیت نمیدادند و آن را طبیعی میدانستند بلکه به شدت مانع از ملاقات ما با او میشدند! این درحالیست که می دانیم طبق بند ۱_۱۴ از (منشور حقوق بیمار): «در مراحل پایانی حیات که وضعیت بیماری غیر قابل برگشت و مرگ بیمار قریب الوقوع میباشد خدمات باید با هدف حفظ آسایش وی ارائه گردد. منظور از آسایش کاهش درد و رنج بیمار، توجه به نیازهای روانی، اجتماعی، معنوی و عاطفی وی و خانوادهاش در زمان احتضار میباشد. بیماردر حال احتضار حق دارد در آخرین لحظات زندگی خویش با فردی که میخواهد همراه گردد.»
اخلاق، صرفاً به مجموعه اعتقادات ذهنی و باورها و ارزش داوریهای انتزاعی محدود نمیشود بلکه فراتر از آنها، نحوه خاصی از زندگی است. رفتارهای اخلاقی در واقع شیوه معینی از زیستن است و اخلاقی بودن یک سازمان، در واقع، به سبک خاصی از زندگی آن سازمان اشاره دارد.
اخلاق حرفهای چیزی جز رعایت حقوق مردم در محیط کار نیست و مهمترین حق مردم احترام اصیل و نامشروط آنهاست.
اگر افراد تنها بر گرایش نفع فردی (معقول) عمل کنند آنگاه چیزهای سرنوشتساز دیگری چون تهور و سرزندگی، از خودگذشتگی، نیکوکاری یا هرگونه فضایل دیگر را که به جامعه قابلیت زیست و بقاء و تکامل تاریخی میدهد در میان نخواهد بود.
افراد مشغول به خدمت در بیمارستان نیز، به عنوان یک سازمان مراقبت سلامت، متعهد به پیاده سازی اصول اخلاقی در حرفهی خود میباشند. یکی از نقاط لغزش اخلاقی پرسنل بیمارستان مربوط به زمانهایی است که میان منافع شغلی آنها با منافع و آسایش بیمار اصطکاک و تضاد ایجاد میشود و آنها ناچارند بین پاسخگویی به سیستم ازطرفی و تعهد اخلاقی و انسانی خودشان، دست به انتخاب بزنند؛ اما واقعاً چند درصد افراد حاضرند منافعشان را به خاطر آسایش دیگری به خطر بیاندازند؟!
البته انتخاب پرسنل و پایبندی یا عدم تعهد اخلاقی آنها نسبت به بیمار یک شق قضیه است اما آسیب مهمتر که زمینهساز چنین چالش اخلاقی میشود، تدوین قوانین غیر منعطف و پروتکلهاییست که صرفاً بر درمان و بهبود وضعیت جسمی بیمار تمرکز دارد و سلامت روح و روان او را نادیده گرفته است.
از این رو ضرورت دارد تصمیم و ارادهای جدی برای ایجاد تغییر در این وضعیت غم انگیز و تاسف بار شکل بگیرد؛ بدیهی است این تغییرات میبایست در گام نخست با رویکرد تدوین قوانین و پروتکلهایی جدید صورت گیرد که در آن حفظ سلامت روحی و روانی بیمار به اندازه بهبود وضعیت جسمیاش لحاظ گردد.
انتهای پیام