عکسی از 24 سال پیش
امیر جدیدی در هم میهن نوشت:
امشب ایران و آمریکا در مسابقات جام جهانی فوتبال رو در روی هم بازی میکنند. این چند روز و بعد از برد ایران مقابل ولز که تب فوتبال دوباره به جانمان افتاده است شروع کردم به گشتن در عکسهای قدیم و دورههای قبل جام جهانی. به عکسهای شادی مردم در خیابان. به شور و شوقی که در سینما و خانهها و کافهها موج میزد. به وقتی که تیم ملی بعد از صعود به جام جهانی با هلیکوپتر به ورزشگاه آزادی آمد. به وقتی که عابدزاده مریض شد و شبانه خودمان را به بیمارستان کسری رساندیم تا عقاب آسیا را دوباره با دستان خودمان به پرواز درآوریم. به عکسهایی رسیدم که بعد از هر بازی ملت خودشان را به خیابان میرساندند و روحانی مچکرم میخواندند. به وقتی که آن مردک روانی بین بازی تور دروازهمان را پاره کرد. به وقتی که صدای خوشحالی یک ملت از یک وطن شنیده میشد. به وقتی که عادل دوربین و تلویزیون را به روستاهای ایران میبرد که در خوشیها همه سهیم شوند. به وقتی که عکس گرفتن با رئیسجمهور و وزیر و وکیل بار معنایی دیگری نداشت.
ما هیچوقت تیم فوتبال خیلی قویای نداشتیم، ولی ما بلد بودیم احساس را چگونه به بازی پیوند بزنیم. ما بلد بودیم با باخت به آرژانتین هم خوشحال شویم. ما بلد بودیم وقتی تیممان عقب میافتد، شروع کنیم به تعریف از تیم حریف و بگوییم این چیزی از ارزشهای ما کم نمیکند. ما به تیممان شبیه به بچههای خودمان نگاه میکردیم. مثل پدر و مادری که همیشه پشت بچههایش است. دلم برای آن روزها تنگ شده. برای وقتی که تیم ایران تیم همهِ همهی ایرانیها باشد. میگویند فوتبال معجزه میکند. نه برای اینکه یک بازی را ببریم که بازی برد و باخت دارد. خدا خدا میکنم این فوتبال معجزه کند و وطن دوباره وطن شود.