خرید تور تابستان

صدای بی صدای زنان حاشیه

ایلنا نوشت: بدون تردید یکی از مسیرهای اصلیِ ریل‌گذاریِ مطالبات زنان، میزان مشارکت آن‌ها در تشکل‌های عالی استانی و کشوری‌ست؛ با حضور در تشکل‌ها می‌توان به مسئولان امر دسترسی داشت ‌و برقراری عدالت جنسیتی را به عنوان یک مطالبه‌ی اصلی با قدرت پیگیری کرد.

زنانِ حاشیه‌ها «صدا» ندارند!

«کار کردن یا نکردن، مساله این است»؛ زنان نمی‌توانند در حاشیه‌ی اقتصاد در فضایی امن باقی بمانند، مجبورند به حیطه‌ی خشنِ «نان درآوردن» ورود کنند، ناچارند که کار کنند!

اگر از مناطق شمالی شهرها به سمت جنوب شهر پیش برویم و از کلانشهرها به سمت مناطق روستایی، حوزه‌های پرخطر برای اشتغال زنان را بیشتر می‌بینیم؛ از یکسو اجبار به اشتغال در هر فرصت شغلیِ نصفه نیمه و غیرشایسته است و از سوی دیگر، عدم نظارت بر اشتغال زنان و اجازه ندادن به سازوکارهای سازماندهی‌ست تا زنان بتوانند از آن طریق احقاق حق کنند.

نمونه‌ای از حضور رنج‌آور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد

با این وجود، زنانِ در معرض خطر در آمارهای رسمی غایبند؛ کارگاه‌های غیررسمی بسیاری در حاشیه‌ی شهرها برپا می‌شوند که از نیروی کارِ ارزان زنان به خصوص زنان سرپرست خانوار و حاشیه‌نشین به عنوان ابزار سودجویی بیشتر سود می‌برند؛ مریم، یکی از این زنان است که در یک کارگاه سبزی‌پاک‌کنی در حاشیه‌ی تهران در حوالی اسلامشهر به صورت روزمزدی کار می‌کند؛ دستمزد او در صورت اینکه تمام ماه را سر کار بیاید، به پنج میلیون تومان نمی‌رسد؛ نه از بیمه خبری هست و نه از لباس کار و غذا و نه سرویس رفت و آمد دارند.

او که به نوعی تمثیل حضور رنج‌آور زنان در فضای غیررسمی اقتصاد کشور است؛ مشاغل مقطعی، فصلی و بدون آتیه‌ی بسیاری را در ظرف کمی بیشتر از پنج سال تجربه کرده است؛ اول، یک کارگاه خیاطی زنانه که به اعتقاد او، یکی از بهترین‌ها بود چراکه کارفرما هم زن بود و شرایط خانم‌های کارگر را بهتر می‌فهمید اما به خاطر ورشکستگی و ورود اینهمه لباس ارزان چینی به بازار، تعطیل شد؛ بعد یک کارگاه کشاورزی که کار بسیار سخت بود، بعد مزرعه‌ی پرورش ماهی که بعد چند ماه دست به تعدیل زد و حالا هم سبزی پاک‌کنی در اسلامشهر تهران.

«از خانه پنج صبح با مینی‌بوس می‌روم؛ غذایم معمولاً نان و پنیر است و به خانه که برمی‌گردم هوا تاریک شده؛ دو بچه دارم که مجبورم هر جور شده خرج‌شان را دربیاورم؛ من یک مادر تنها و مستاجر هستم اما هیچ نهاد یا ارگانی به فکر من نیست، حتی یک چهاردیواری ۳۰ متری سهم من نشده….»

اینها بخشی از درد دل‌های پر از بغضِ زنی به نام مریم است، زنی مثل هزاران زن دیگر که حتی به اندازه‌ی یک شماره‌ی بیمه‌ی تامین اجتماعی، هویت اجتماعی ندارند؛ حق مشارکت این زنان در تعیین سرنوشت و در مداخله برای بهتر کردن شرایط، در حد صفر است….

نرخ مشارکت اجتماعی زنان در حدِ «صفر»

سیمین یعقوبیان (فعال کارگری) این نرخ مشارکتِ صفر درصدی را مختص به زنان در کارگاه‌های غیررسمی نمی‌داند و در گفتگو با ایلنا به فقدان حق تشکل‌یابی و سازمان‌دهی صنفی برای زنان کارگر به عنوان یک معضل اجتماعی اشاره می‌کند: «زنان کارگر هیچ کجا صدا ندارند….»

او اضافه می‌کند: زمانی که می‌خواهیم از توسعه اجتماعی و اقتصادی و اجرای عدالت و تحول کمی و کیفیِ جامعه سخن بگوییم، نمی‌توانیم نقش بانوان را نادیده بگیریم؛ صرفاً نباید در ابعاد سیاسی و به طور مثال در زمان انتخابات سیاسی و اخذ رای، از بانوان و میزان مشارکت آن‌ها نام برد؛ مشارکت زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی، واقعی‌ترین و اصلی‌ترین چهره‌ی مشارکت است؛ زنان کارگر آیا اساساً تشکلی دارند؛ میزان مشارکت آن ها در همین تشکل‌های رسمی وزارت کار چقدر است و در کارگاه‌هایی که اصولاً کارگران آن‌ها زنان هستند، چقدر اجازه‌ی ایجاد تشکل صنفی داده می‌شود؟

یعقوبیان در ادامه به ضرورتِ مشارکت زنان در سطوح عالی تشکل‌یابی اشاره می‌کند و می‌گوید: امروز بانوان در بخش‌های مختلف تولید از صنعت تا کشاورزی نقش غیرقابل انکاری دارند؛ اما محدودیت در فرصت‌های شغلی، منجر به تقاضای بیش از حد بانوان جهت استخدام شده است که متاسفانه کارفرمایان از این فضا سوءاستفاده می‌کنند و به کارگیری نیروهای زن با دستمزد کمتر را در اولویت برنامه‌هایشان قرار می‌دهد؛ بدون تردید یکی از مسیرهای اصلیِ ریل‌گذاریِ مطالبات زنان، میزان مشارکت آن‌ها در تشکل‌های عالی استانی و کشوری‌ست؛ با حضور در تشکل‌ها می‌توان به مسئولان امر دسترسی داشت ‌و برقراری عدالت جنسیتی را به عنوان یک مطالبه‌ی اصلی با قدرت پیگیری کرد.

حوادث کار برای زنان کارگرِ غیررسمی

«بی‌صدایی زنان کارگر» و عدم تاثیرگذاری آن‌ها در معادلات اقتصادی و شغلی، یک نتیجه‌ی دردناک دیگر هم دارد: زنانی که در این بی‌صدایی، جان عزیز خود را بابت سهل‌انگاری کارفرمایان و بی‌توجهی دولتی‌ها در حوادث کار از دست می‌دهند. زنانی که همان فقدانِ هویت اجتماعی تاثیرگذار، مرگ آن‌ها را فقط به دو سطر خبر کوتاه در کانال‌های فضای مجازی و رسانه‌ها محدود می‌کند؛ درحالیکه «چرا می‌میرند» و «در شرایطی که یک بیمه‌ی تامین اجتماعی ندارند، خانواده‌های بی‌سرپرست آن‌ها پس از این فقدان ناعادلانه چطور قرار است امرار معاش کنند» هرگز پاسخی نمی‌یابد.

«ساعت ۱۴:۴۴ روز گذشته یک خانم کارگر در شهرک صنعتی یزد غرق شده که علت حادثه هنوز مشخص نیست اما فرد حادثه دیده قبل از رسیدن نیروهای اورژانس فوت شد.» این جمله‌ی کوتاه یازدهم دیماه، در رسانه‌ها منتشر شد؛ اخباری که اورژانس و نهادهای متولی دادند، فاقد هر نوع جزئیاتی‌ست؛ مشخصات فردی این زن و کارگاه محل اشتغال، اعلام نشده؛ این درحالی‌ست که مطالبه‌گری برای علت مرگ و لزوم پرداخت خسارت توسط مقصران حادثه، به دلیل بی‌صدایی و بی‌تشکلی زنان کارگر ابداً به جایی نمی‌رسد.

زنان حاشیه‌ها و شهرستان‌های دورافتاده، مدام در معرض این دست حادثه‌های مرگبار قرار دارند؛ در روزهای انتهایی آذر، حادثه‌ی آتش‌سوزی مینی‌بوس کارگران فصلی زن در بروجنِ چهارمحال و بختیاری، یکی از دلخراش‌ترین حوادث کار در ماه‌ها و سال‌های اخیر بود؛ در این حادثه، شش زن کارگر فصلی، از قماش همان بی‌صدایان که هم روستایی بودند و هم فاقد بیمه، جان خود را از دست دادند؛ از خیل حادثه‌دیدگانِ آن روز، هنوز دو زن با سوختگی بالا در بیمارستان بستری هستند؛ آینده و معیشت فرزندانِ بازمانده‌ی این هشت زن، در ابهام سنگین قرار دارد؛ چه کسی متولیِ «تامین نان» برای این بازماندگان داغدیده است؟

مرگ بی‌صدای زنان کارگرِ فصلی و حاشیه‌نشین، اتفاق نادری نیست؛ هشتم شهریور بر اثر برخورد یک دستگاه تریلی با مینی‌بوس حامل کارگران فصلی در محور جاده‌ای شهرک اندیشه و پل کابلی شهر شوشتر در استان خوزستان، ۱۶نفر کشته و ۹نفر مصدوم شدند. جان باختگان این حادثه از کارگران مزرعه کشاورزی بودند که از محل سکونت خود در حال حرکت به محل کار بودند؛ ده نفر از کارگران متوفی، زن بودند؛ همگی زنان سرپرست خانوار و هیچ‌کدام بیمه نداشتند.

زنان نمی‌توانند چانه‌زنی کنند…

این سیاهه‌ی دردناک را می‌توان همینطور ادامه داد؛ رنج بی‌صدایی زنانی که قدرتی برای مطالبه‌گری ندارند، جانکاه است و عواقب بسیار دردناک دارد؛ سیمین یعقوبیان، در مورد این رنج‌ مکرر می‌گوید: متاسفانه بازهم از این حوادث مرگبار اتفاق خواهد افتاد؛ او فوراً اضافه می‌کند: «تا زنان قدرت مطالبه‌گری و جایگاه اجتماعی نداشته باشند، نمی‌توانند برای بهبود اوضاع چانه‌زنی کنند….»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا