صف خواننده پاپ در وزارت ارشاد برای تعهد دادن!
بهمن بابازاده خبرنگار موسیقی در کانال خود نوشت: دو روز پیش برای پیگیری باز پس گرفتن پاسپورت و موضوع ممنوع الخروجی ام به پیشنهاد یک دوست به ساختمان وزارت ارشاد در بهارستان رفتم. چهار سال پیش آخرین بار اینجا بودم و تغییر موسیقی آسانسور وزارت از قمیشی به رضا یزدانی، بزرگترین تغییری بود که به چشم دیدم. وارد راهرو که شدم با صف طولانی تهیه کننده ها و خواننده های پاپ پشت در حراست رو به رو شدم و چون ماسک داشتم زود رد شدم و برگشتم. آقای جلیل پور را دیدم که به اندازه سن من کار فرهنگی کرده. مدیر نشر ماهور که [احتمالا] به اندازه سن من و آقای جلیل پور کار مجوز آلبوم و کنسرت در کارنامه دارد و به مرور خانم شجاعی، امیر مقاره، سعید سال افزون، ناصر زینعلی و… با چهره های درهم و آشفته. همه اهالی موسیقی پشت در بودند و فکر میکنید این ازدحام برای چه بود؟ چه موضوع مهم و حیاتی باعث شده کل جامعه موسیقی پاپ ایران پشت در باشند و در انتظار ورود؟ من به شما میگویم:
«امضای مجدد تعهدنامه برای شکایت از رادیو جوان و ملوبات».
ماجرایی که دو سال است با پرداخت هزار و ۱۲۰۰ دلار از هر شرکت (هر خواننده؟) به یک تهیه کننده، قرار است از طریق مراجع قضایی جهانی پیگیری شود! تهیه کننده ای که بصورت کاملا ناخواسته ای خودش و پسرش را رادیو جوان فالو دارد و مجوز کنسرت خواننده ها [فقط] در صورت رویت برگه شکایت قضایی از این دو رسانه و پرداخت ۱۲۰۰ دلار [برای هزینه های وکیل، لابد] صادر میشود.
چرخه ای معیوب و تکراری حاصل همفکری با کارشناسان بی سواد است و مشاورین ….!
دو رسانه در کارشان خوب پیش رفته اند و تبدیل به رسانه های مرجع حوزه خود شده اند. نبود قانون کپی رایت جهانی در ایران، آنها را به لحاظ قانونی معاف از هر توضیح و محاکمه ای پیش برده و حالا زورشان زیاد شده تا کل وزارت ارشاد باز هم علیه آنها شوند و کل جامعه موسیقی را به خط کنند و تعهد بگیرند.
بارها گفته و نوشته ام و نتیجه ای نداشته و دیگر نمینویسم. بنیامین وسط نیویورک به آنها حمله کرد و نشد. ۵۰ خواننده پست گذاشتند و خواستند آثارشان حذف شود و نشد. بیست و سی وارد شد و نشد. وزیر و رییس جمهور جلو آمدند و نشد و نمیشود. به هزار دلیل. البته که رویه این دو رسانه مورد تایید من نیست قطعا.
اما دعوت تان میکنم به دیدن تصاویر اسلاید ۴ به بعد. عکس هایی از بزرگان موسیقی پاپ و ستاره ها و تهیه کننده های جریان اصلی موسیقی ایران. که بعد از امضای «متعهدانه ی» تعهدنامه، همه کنار هم جمع شده اند و با لبخند به دوربین نگریسته اند. یک عادی سازیِ ترسناک برای «تحقیر». برای نشان دادن «حقارت» و خنده ای که میگوید: «تحقیر شدم ولی هستم!». سیطره ای از ابتذال و چرخش ارزش ها، معناها و مفاهیم.
بی خیال پاسپورت و ممنوع الخروجی شدم. انگار نه انگار [….] تعیین تکلیف. داشتم از در خروجی بیرون میرفتم که آن پدیده نوظهور را دیدم که «نقطه عطف موسیقی ایران» را زیر بغل زده بود و سینه زنان میگفت آمده است تا اولین نفر امضا کند!
اینجاست که ارزش ها سقوط میکند، عزت نفس سقوط میکند، هنر سقوط میکند، سلیقه سقوط میکند، موسیقی سقوط میکند…
انتهای پیام