سرنوشت رجوی در ایستگاه تیرانا
ابوالفضل نجیب، روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «سرنوشت رجوی در ایستگاه تیرانا» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
درگیری پلیس تیرانا با اعضای «مجاهدین» مستقر در قرارگاه موسوم به اشرف 3 کم و بیش شبیه اتفاقی است که در مقر سازمان در اورسورواز پاریس رخ داد.
با این تفاوت که در آن حادثه پلیس ضدتروریسم فرانسه با علم به تحرکات غیرقانونی و شبه تروریستی سازمان و با حکم دادگاه ضدتروریسم به قصد دستگیری برخی سران «مجاهدین» و در رأس آنها مریم رجوی به اورسورواز یورش برد.
پیامد اقدام دستگیری مریم رجوی و شماری دیگر خودسوزیهای فرقهای و به فرمان رهبر عقیدتی منتهی به قربانی شدن سه زن و معلولیت جسمی دهها نفر دیگر گردید.
این اقدامات غیرمنتظره اگر چه به غافلگیری دولت فرانسه و عدم شناخت ماهیت هر چه بیشتر فرقهای سازمان مرتبط بود، اما در عمل دستگاه قضایی و ضدتروریسم فرانسه را تسلیم و به آزادی مریم رجوی منتهی شد.
رویهای که پس از سقوط صدام در عراق و علیرغم تلفات شبه انتحاری هدفگذاری سازمان رجوی را برآورده نکرد. این بار در آلبانی اما پلیس با پیشفرض در خصوص فعالیتهای غیر قانونی و از جمله در حوزه حملات سایبری علیه کشورهای دیگر، با قصد بازرسی و اطمینان از اقدامات غیر قانونی و خارج از تعهدات پناهندگی در مقر سازمان انجام داد.
یک اقدام قانونی که میتوانست با همکاری مسئولین قرارگاه ختم به خیر شود. اما به روال معمول با مقاومت و درگیری ساکنین قرارگاه به کشته شدن یک عضو سازمان و شماری دیگر از جمله 50 نفر از پلیس تیرانا منجر شد.
با علم به اینکه پلیس به مدارک کافی و وافی برای اثبات اقدامات و تحرکات غیر قانونی دست خواهد یافت. اتفاقی شبیه آنچه پیشتر در قرارگاه اشرف و بعد در کمپ لیبرتی رخ داد و طی این دو حادثه دهها نفر از اعضای سازمان در درگیری با پلیس عراق کشته شدند.
آن اتفاقات حاصل سرسختی و لجاجت رهبری سازمان در برابر اراده دولتی بود که بعد از سقوط صدام به دلایل معلوم خواستار خروج سازمان از عراق شده بود.
ادعای لجاجت رجوی برای امتناع از تخلیه قرارگاه اشرف مالکیت بر زمین و هزینه کردن آنچه به شهر اشرف تعبیر میکرد، بهعلاوه آنچه به داشتن حق آب و گل در عراق مبتنی بود. آنچه در نهایت اتفاق افتاد انتقال تمامی اعضای سازمان به آلبانی بود.
مقاومت بیهودهای برای ماندن در عراق که به تعبیر رجوی طی سه دهه تبدیل به ظرف ایدئولوژیک سازمان شده بود. همین داستان به نوعی در لیبرتی یا آنچه رجوی به اشرف 2 نامگذاری کرده بود، تکرار شد.
نامگذاری قرارگاه تیرانا به اشرف 3 به این معنی بود که ظرف ایدئولوژیک سازمان از عراق به آلبانی منتقل شده است. و به این معنی بود که سازمان در هر نقطهای مستقر شود آن را به ظرف ایدئولوژیک خود تبدیل میکند.
پر معلوم بود که پس از سقوط صدام و خلع سلاح سازمان توسط آمریکا و تعهداتی که سران سازمان برای تغییر مواضع تروریستی در دادگاه موسوم به پوئک دادند، البته در قبال تضمین آمریکا برای مشمول کردن اعضای سازمان به بند 5 کنوانسیون ژنو به عنوان پناهنده سیاسی، انجام هر گونه عملیات نظامی و به تعبیر آمریکاییها اقدامات تروریستی از سازمان سلب شد.
بهعلاوه این که خروج سازمان از عراق عملن امکان دسترسی مرزی به خاک ایران و اهداف نظامی در خاک ایران را منتفی میکرد. آنچه از این مقطع و با انتقال اعضای باقیمانده به آلبانی شاهد بودیم، ورود سازمان به فاز جدیدی بود که با رسانههای مجازی موضوعیت پیدا میکرد.
این رویکرد در ابتدا با هدف عضوگیری در داخل ایران و سازماندهی عملیات ایضایی هدفگذاری شده بود. با این تصور که نیروهای جوان ریزشی و منفعل و سرخورده از اصلاحات را جذب و خون تازهای به تشکیلات پیر و در حال انقراض تشکیلات تزریق کند.
آنچه رجوی به کانونهای شورشی در ایران تعبیر میکند، صرفنظر از کمیت و کیفیت اقداماتی که در ایران انجام داده، ناظر بر نتایج ادعایی چنین رویکردی در فضای مجازی است که به پشتوانهی صدها منبع پوششی و با عناوین جعلی بر خلاف ادعاهایی که رجوی داشته و دارد حاصلی برای او نداشت.
فاز بعدی سازمان حملات سایبری بود که نمونههای آن را طی چند سال گذشته شاهد بودیم. تحرکاتی نافی قوانین پناهندگی و کنوانسیونهای بین المللی.
آنچه در آلبانی اتفاق افتاد واکنشهای اولیه و مقدماتی دولت این کشور برای اثبات پیشفرض تخلفات افراد پناهنده و نه الزامن یک گروه سازمانیافته با پیشینه تروریستی بود.
و آنچه دولت آلبانی در واکنش به عنوان میزبان با آن مواجه شد، مقاومت سازمان یافته از جانب گروهی بود ظاهرن پناهنده و مشمول بند 5 کنوانسیون ژنو، اما در ماهیت امر با هویت و شناسنامه واقعی یک جریان ایدئولوژیک تروریستی که بنابه سنت و ماهیت تشکیلاتی و ایدئولوژیک همه موجودیت خود را با زیرپاگذاشتن قوانین پناهندگی و درافتادن با جهان بیرون از تشکیلات و نرمهای پذیرفته شده تعریف میکند. رویهای که میتوان به موجودیت بحران زی و از زبان رجوی به استراژی بقا در شکاف تعبیر کرد.
صرفنظر از هر گونه داوری درباره عقبه و وضعیت حال سازمان، حقیقت این است که رهبری سازمان بر اساس یک توهم خود مطلق بین و داعیه خود حقیقت پنداری هیچ مرز و قاعده و پرنسیب و قانون بین المللی را به رسمیت نمیشناسد.
بر این اساس استقرار در هر مکان و خاک کشوری را پس از پا گرفتن به مایملک و به یک معنی و به تعبیر رجوی به ظرف توامان ایدئولوژیکی و استراتژیکی خود تبدیل میکند. ظرفی که تابع هیچ قانون و ملزم به رعایت هیچ تعهدی نیست.
آنچه در تیرانا اتفاق افتاد شبیه آنچه در قرارگاه اشرف و لیبرتی در واقعیت امر نقطه قابل پیش بینی ارادهای است خارج از تمامی نرمهای پذیرفته شده، در تقابل با دولتهایی که برای امنیت داخلی و منافع ملی و مناسبات بین المللی ملزم به پایبندی به آن هستتد.
هر چند دولتهای اروپایی و از جمله دولت فرانسه طی چهار دهه از میزبانی «مجاهدین» همواره بر اساس تضمین و تأمین منافع خود با سازمان رجوی تنظیم رابطه کرده است. این رویکرد منافع محور از تحمل فرماندهی اقدامات تروریستی سازمان در دهه شصت توسط رجوی تا اقدام به اخراج رجوی از فرانسه و تا عقب نشینی از دستگیری مریم رجوی و همچنین اجازه گردهماییهای سالانه در پاریس تا ممانعت آن در خرداد امسال را شامل میشود.
آنچه اقدام دولت آلبانی را در این بازه زمانی شائبهبرانگیز میکند، همزمانی تحرکات دستگاه دیپلماسی ایران برای احیای مناسبات جدید و تحت مذاکراتی است که در چند جبهه اروپایی و آمریکایی دنبال میشود.
مواضع کاخ سفید در قبال اقدامات دولت آلبانی که به نوعی میتوان به پاسخگویی آمریکا به اعتراض «مجاهدین» نیز تلقی کرد، را میتوان در همین راستا ارزیابی کرد.
فارغ از همزمانی این اتفاقات آنچه حداقل در 4 دهه گذشته تجربه شده، دبل استانداردهای آمریکا و دولتهای اروپایی در مواجهه با سازمان رجوی است.
این دوگانگی البته هیچ دخلی به داشتن و نداشتن مشروعیت در نظرگاه دولتهای یاد شده یا در داخل ایران ندارد، بلکه اهرمی تاکتیکی است که حتی با علم و اطلاع از عدم مقبولیت اجتماعی سازمان همواره از آن استفاده کرده و میکنند.
آنچه طی ماههای اخیر از جانب برخی دولتهای اروپایی شاهد بودیم، ناظر بر چنین رویکردی است. آنچه هم در آلبانی اتفاق افتاد علیرغم اذعان به تخلفات تشکیلات رجوی در یک کشور اروپایی، اما با توجه به نقش آمریکا در مستقر کردن سازمان در آلبانی و ایضن سکوت آلبانی طی چند سال گذشته در قبال زیرپاگذاشتن الزامات پناهندگی جز در مدار مناسبات جدید جمهوری اسلامی با جامعه جهانی و در رأس آن آمریکا و اروپا نمیتوان تلقی و ارزیابی کرد.
انتهای پیام
آخرش ما متوجه نشدیم مریم مرده حقیقت داره یا نه؟
من دل خوشی از مملکت خودم ندارم اما میدونم اینا هم خیلی کثیف هستند و بدون چون و چرا باید فرمانهایی سران را قبول و اجرا کنند . قوانینی که کاملا ضد بشری هستند . گروهکی واقعا تروریستی و با افکار شیطانی. امیدوارم هیچوقت پاشون به ایران نرسه که بسیار مردم آزار هستند.