رتبه بندی معلمان مانند رکود استادان؟ / محرومیت حداقل 80 معلم از رتبهبندی
سوگل دانایی در هم میهن نوشت:
بررسیهای هممیهن نشان میدهد سختگیری و نظارت بر رفتار مجازی معلمان، صدور احکام تعلیق و بازنشستگی پیشازموعد برای آنها مشکلساز شده است
بعد از 15سال که مریم، مدیر مدرسه بود، اواسط مردادماه امسال حکم عجیبی به او دادند، بدون هیچ تذکر یا حتی درخواستی برای حضور در اداره تخلفات آموزشوپرورش. به او گفتند دستور از بالاست و او بهدلیل مطالبی که در فضایمجازی منتشر کرده است، از مهرماه امسال دیگر نمیتواند مدیر مدرسه بماند. گفته بودند، نباید در اینستاگرام شخصیاش مطالبات صنفی معلمان را مطرح میکرد: «حتی گفتند، نباید در فلان روزنامه یادداشتی مینوشتم.» مریم -که نمیخواهد نام اصلیاش در این گزارش بیاید- نخستینبار نیست که در فضایمجازی کنشگری میکند. بهقول خودش سالهاست که مطالبات صنفی دارد و این موضوع ارتباطی هم به حضور هیچ رئیسجمهوری در کابینه ندارد: «صفحه اینستاگرام من یک صفحه شخصی است، من چیزی جز مطالبات معلمها ننوشتهام.» مریم یکی از چندده معلم، مدیر و معاون آموزشی است که در ماههای اخیر احکام قضایی و اداری دریافت کرده است. بررسیهای «هممیهن» نشان میدهد که حدود 80نفر از معلمان در یکسال گذشته و بعد از آغاز اعتراضهای شهریورماه 1401 از رتبهبندی محروم شدند. مهرماه امسال برای تعداد دیگری از معلمها، آغاز فصل جدید کارشان نیست و گروهی دیگر هم زودتر از موعد باید از کلاس درس برای همیشه خداحافظی کنند. معلمان و فعالان صنفی میگویند در ماههای اخیر نگاه حراستی و امنیتی به فضای آموزشی بیشتر شده و مجازاتهایی که برای فعالان تعیین میشود هم بیسابقه است.
صفیه بسیم، یکی از معلمان استان البرز است که حکم سنگینی دریافت کرده است. بسیم خردادماه امسال، پیشازموعد بازنشسته شد. او هم بهدلیل حضور جلوی در اداره کل آموزشوپرورش مواخذه شد، هم بهدلیل انتشار رأیهایی که برایش صادر شده بود در فضایمجازی. خودش میگوید که در یکسال اخیر پنجحکم دریافت کرده است، از لغو معاونت و تقلیل گروه گرفته تا تغییر مدرسه و حذف از رتبهبندی و درنهایت بازنشستگی پیشازموعد: «فعالیتهای من در پاییز سال گذشته فعالیت صنفی بود، اینطور نبوده که خودم درباره اعتراضات نظر بدهم، اما حمایت کردم که جو آموزشوپرورش نباید پادگانی شود.» مدرسه بسیم را بهدلیل فعالیتهای صنفیای که او پاییز داشت، تغییر دادند. او به مدرسهای رفت که ازقضا از اولین مدارسی بود که دانشآموزانش دچار مسمومیت شدند: «من در جلوی ادارهکل حضور پیدا کردم و به مسئولان گفتم که قرار بود امنیت مدارس را تامین کنند.» او میگوید در سالهای اخیر همواره انتقاد داشته اما پاییز و زمستان پارسال به او و همکارانش میگفتند که نباید از کسی بهصورت مستقیم نام ببرند. بسیم میگوید در تلگرام فعالیت داشته است و یکی از مصادیق جرم او، انتشار مطلبی بوده که در تلگرام داشته است: «وقتی درخواست کردم که پروندهام را مشاهده کنم، به من گفتند حکمی را که برایت صادر شده است، در کانال منتشر کرده بودی و این مصداق نشر اکاذیب و تشویش اذهان معلمهاست.» بسیم میگوید از سال 90 فعالیت صنفی داشته و تاکنون چنین برخوردهایی با او نشده است: «در دوره آقای روحانی چنین برخوردهایی با ما نشد، در پایان دولت آقای روحانی دعوت میشدیم به حراست و حتی اداره اطلاعات، اما موردی از تنبیه مشاهده نمیکردیم، فقط گفتوگو بود و به ما میگفتند مطالبات را از راهقانونی مطرح کنید. اما از زمان دولت آقای رئیسی در همین یکسال من 5حکم گرفتم که آخرین مورد آن بازنشستگی پیشازموعد بود. من تصور میکنم که فضا امنیتیتر شده است.» غیر از بسیم برای معلمهای دیگری نیز احکام سنگین صادر شده است، از آخرین موارد آن میتوان به حکم اخراج سارا سیاهپور اشاره کرد که از کار اخراج شده است. یکی از دلایل صدور حکم او نیز حضور در یک گروه غیر همکاری بوده است.
مریم، مدیری که بهدلیل فعالیت در فضایمجازی و انتشار مطلب در روزنامهها دیگر مدیر نیست هم میگوید، این اقدامات باعث اشاعه ترس در میان معلمها شده است. مریم میگوید این روزها برای برخی از همکارانش حتی حکم ممنوعیت استفاده از اسپیکر هم دادهاند و برخی هم اسکرین شات مطالبشان در فضایمجازی در پروندهشان درج است: «بههرحال این موضوع ترسهایی در همکارانی که مطالبهگری داشتند، ایجاد میکند و بهنوعی باعث بازدارندگی آنها میشود. اما ما مگر چهچیزی مطرح میکنیم، ما همیشه گفتیم دولت هرچه باشد، مطالبه ما یکچیز است، ما همواره درباره مطالبات معلمها گفتهایم.» مریم که نمیخواهد نامش در این گزارش منتشر شود البته میگوید، شرایط فعلی متوجه برخی دیگر از صنوف هم هست و در روزهای اخیر بیشتر نام اساتید دانشگاه به گوش رسانهها و عموم مردم خورده است، آنهم بهدلیل اخراجشان از دانشگاه. بررسیهای هممیهن از احکام صادرشده برای معلمها نشان میدهد که برخی از آنها حکماخراج قطعی گرفتهاند، مثل شیوا عاملیراد در مریوان یا محمود ملاکی در بوشهر. بااینحال هیچکدام از نهادهای صنفی آمار تجمیعی از بازداشتیها یا احکامصادره برای معلمها ندارند.
محروم از رتبهبندی بهدلیل فعالیت در فضایمجازی
21تیرماه امسال بود که رضا مرادصحرایی، وزیر آموزشوپرورش گفت فضایمجازی ازنظر او دچار رهاشدگی است: «تاکنون برای حضور معلمان در فضایمجازی پروتکلی انجام نشده است یا دستکم من بیاطلاع هستم. ولی حتما باید دراینخصوص فکری کرد.»
این اظهارنظر او در ماههای گذشته، شائبه رصد بیشتر فضایمجازی معلمان را افزایش داده است. بعضی از معلمان مانند بسیم در شهرهای دیگر بهدلیل حضور در فضایمجازی احکامی دریافت کردند. مثل محمود صفدری، معلمی در خراسان شمالی که از رتبهبندی محروم شده است، رتبهبندی برای او که در اینستاگرام و توئیتر فعالیت داشته و همواره قانون اساسی و حقوق شهروندی را یادآوری میکرده، یک ابزار تنبیهی شده است: «من از 12سال گذشته همواره فعال بودم و این فعالیتم بدون دردسر هم نبود، از سال گذشته و بعد از شروع اعتراضات،مسائل حوزه معلمان را دستگاههای امنیتی به نهاد تخلفات کارمندان در دستگاه آموزشوپرورش سپردند، آنها هم از مطالبات صنفی یکسری اتهامات سیاسی تراشیدند و آنها را در ردیف رفتارهای خلاف شئونشغلی طبقهبندی کردند.» او میگوید غیر از خودش حدود 79نفر دیگر از معلمان هم از رتبهبندی محروم شدهاند: «هیئتتخلفات برگه اتهامی به من داد که مصادیق آن فضایمجازی بود.» این معلم تاکید میکند که در اینمدت چند استوری گذاشته و مطالبی را که در شورای هماهنگی فرهنگیان منتشر میشده، بازنشر داده است. به این اقدام صفدری، اتهاماتی مثل تشویش اذهانعمومی و اقدام علیه امنیتملی دادهاند. او میگوید برای اتهاماتش حدود 12صفحه دفاعیه نوشته است اما علاوه بر محرومیت از رتبهبندی، هنوز پاسخ روشنی از هیئتعالی تخلفات اداری و مکاتبات متعددی که با وزارتخانه آموزشوپرورش داشته، دریافت نکرده است. او همچنین در یکسال گذشته از مدیریت مدرسه عزل شده، باوجود اینکه 28سال سابقه تدریس در رشته علومتجربی را داشته است. از نگاه این معلم هم برخوردها تندتر و رادیکالتر شده است: «برخوردها خلافقانون است، درعینحال پاسخگویی هم وجود ندارد.»
تفاوت برخورد با معلمها در سالهای مختلف
افزایش برخوردهای اداری با معلمان در صحبتهای دیگر کارشناسان آموزشی و فعالانصنفی نیز مصداق دارد. محمدرضا نیکنژاد، فعال صنفی معلمان پیشازاین به «هممیهن» گفته بود که کمیت و کیفیت برخورد با معلمان، تغییر کرده است: «یک برخورد کلی وجود دارد که به دولتها هم ارتباط زیادی ندارد یعنی نهادهای امنیتی برخوردهای کلی دارند و قوهقضائیه نسبتا بهطور یکسان عمل کرده بود ولی در گذشته شاهد بودیم که تاحدودی هوای معلمها را داشتند. من خودم هنگامی که بازداشت شده بودم، قاضی همدلی میکرد یا کارشناس پرونده تاجایی همدردی میکرد، ولی میگفت نوع اعتراض شما حساسیتبرانگیز است اما در دولت رئیسی برخوردها رنگوبوی دیگری گرفت؛ رنگوبوی اداری. ما شاهد بودیم که وزیر آموزشوپرورش در دولتهای قبل پای صحبتهای کنشگران صنفی مینشست، داستان معلمان زندانی را میشنید و گاه کسی را مامور میکرد تا وضعیت پرونده را بررسی کند. اما در ایندولت یک نگاه ضدانقلابی به کنشگران صنفی وجود دارد و این راه را برای ارتباط و تعامل میبندد.» او در صحبتهایش به محرومیت معلمان از رتبهبندی هم اشاره کرده بود. این موضوع در صحبتهای محمد داوری، سخنگوی سازمان معلمان ایران نیز تایید میشود: «برخوردها که در یکسال اخیر تشدید شده است، هم برخوردهای قضایی، هم اداری، هم امنیتی و یکی از موارد آن که تخلف آشکار است، محرومیت آنها از رتبهبندی است؛ موضوعی که حق قانونی معلمان است.» او در میان احکام صادرشده به حکم طاهره نقیئی اشاره میکند، دبیرکل سازمان معلمان ایران که هم به تحمل 6ماه حبس تعزیری محکوم شده، هم پرداخت جزای نقدی در حق صندوق دولت به ارزش 15میلیون تومان با احتساب ایام بازداشت قبلی. او به تجربه سالهای قبل و مطالبات صنفی معلمان اشاره میکند: «مقاطع دیگری هم بود که ما شاهد برخورد شدید بودیم، مثل سال دوم دوره اول حضور آقای احمدینژاد و اعتراض فرهنگیان به قانون نظام هماهنگ پرداخت.» او تاکید میکند که در یکسال اخیر تهدیدها هم متنوعتر، هم تشدید شده است: «احکام سختگیرانه است بهنوعیکه امکان تبرئه آنها وجود ندارد. برای برخی حکم محرومیت استفاده از گوشیهوشمند داده شده است، این حکم یعنی زندگیمدنی از فعالمدنی گرفته میشود.»
رضا مرادصحرایی، وزیر آموزشوپرورش اما دیروز در یک برنامه تلویزیونی به معلمان محروم از رتبهبندی اشاره کرد. براساس صحبتهای مراد صحرایی، معلمان فاقد رتبه تعیینتکلیف شدند. وزیر آموزشوپرورش بدون اشاره به معلمانی که بهدلیل فعالیتهای یکسال اخیر از رتبهبندی محروم شدند، گفته است: «در ابتدا اعلام شد رتبهبندی برای تمام معلمان ذیحق اجرا میشود و 38هزار میلیارد تومان بودجه برای اجرای اولیه آن تخصیص یافت، وقتی قانون رتبهبندی را اجرا کردیم در انتهای سال گذشته با چالش مواجه شدیم.» او گفت: «رئیسجمهوری دستور داد 5هزار میلیارد تومان دیگر به بودجه رتبهبندی اضافه شود و این قانون با 43هزار میلیارد تومان اجرا شد. همچنین اعتراضات معلمان به رتبهبندی بررسی شد و اینهفته مرحلهدوم اجرای رتبهبندی برای اعمال اعتراض معلمانی که اعتراض آنها وارد بود، اجرا میشود.»
صحرایی درباره معلمان فاقد رتبهبندی هم گفت: «اگر فردی با 20سال سابقه معلمی رتبه ندارد، ممکن است به این دلیل باشد که فرد فرآیند رتبهبندی را کامل نکرده یا اینکه تقاضای رتبهبندی نکرده است، برای افرادی که رتبه ندارند، تصمیماتی اتخاذ کردیم و برایناساس آنها به رتبه یک، دو، سه، چهار و پنج رتبهبندی میشوند و احکام افراد از اینهفته اجرایی میشود و فرآیند اعمالرتبهها شروع شده است.»
احضار بهدلیل طرح پرسش
رسانهها نوشتهاند که فرزانه ناظرانپور، روز معلم بازداشت شد، اما او خودش میگوید بعد از پایان سالتحصیلی هنرستانیها و وقتی بچههایش در تدارک برگزاری ژوژمان بودند، روانه زندان شده است. شاگردهای کلاس عکاسی او هم تلاش کردند تا با قراردادن تصاویر او در محل نمایشگاهشان، یادش را زنده نگه دارند. ناظرانپور زمستان پارسال احضار شد. او توانست احضارکنندگان را مجاب کند: «من پارسال صحبتی سر کلاس داشتم؛ یکی از دانشآموزان به پدرش موضوع را منتقل میکند و درنهایت موضوع به ادارهکل آموزشوپرورش میرسید. من به مسئول حراست گفتم که دانشآموزان را وادار به فکر کردم. من توضیح دادم عکاسی خبری تدریس میکنم و باید به بچهها توضیح میدادم که چگونه عمل کنند. توضیح دادم که فضا ملتهب بود و گاهی بچهها با یکدیگر دعوا میکردند، من موظف بودم که سر کلاس خودم تنش را کم کنم.» ناظرانپور میگوید که او همواره سر کلاسهایش از دانشآموزان طرحسوال و تلاش میکند که با آنها گفتوگو کند: «من از بچهها پرسیده بودم که میدانید چرا به ما میگویند شیعه جعفری؟ چون امام جعفر صادق همواره افراد را کنار هم جمع میکردند و با آنها گفتوگو میکردند.» بااینحال او میگوید شاهد ادامه این روند در میان برخی دیگر از معلمان بوده است، مثلاً یکی از همکارانش احضار شده و او درنهایت مجبور به دادن تعهد شده و فعالیت صنفی را کاهش داده است. ناظرانپور میگوید، همکار دیگری دارد که پیش از اعتراضات بهدلیل عکس پروفایلش اخطار گرفته بود.
ناظرانپور یکبار بهمنماه به حراست احضار شد و باردیگر وقتی به مسمومیت دانشآموزان اعتراض کرده بود، به گوشش رسید که به مدیرش گفتهاند، بگویید معلمان در این حوزه دخالتی نکنند. او درنهایت اردیبهشتماه امسال بهدلیل پرونده دیگری که آن هم به فضایمجازی مربوط بود، روانه زندان شد؛ حکمی مربوط به سال 99 و بهدلیل انتشار مطالبی در اینستاگرام. جرم او تبلیغ علیه نظام تعیین شده است. او اکنون حکم انفصال از خدمت گرفته است. ناظرانپور هم مثل سایر معلمان تصور میکند که در گذشته مماشات با معلمها بیشتر بود و احکام سنگینی برای آنها صادر نمیشد. بااینحال او میگوید غیر از سایه سنگین احکام بر معلمها، گاهی دانشآموزان هم بهدلیل فعالیت یا بیان نظراتشان، مشمول جریمه ازسوی معلمهای دیگر میشوند. او مدرسهای را مثال میزند که معلم دینیاش به بسیاری از دانشآموزان نمرههای کمی داده است.
تذکر بهدلیل استفاده از نام مادر
غیر از فضایمجازی، برخی معلمها از تذکر و برخورد با خودشان بهدلیل عملکردشان در فضای کلاسهای درس هم خبر میدهند. مثلا محمد داوری میگوید که پارسال بهدلیل اینکه کلاس درسش را با بزرگداشت مقام مادر و زن شروع کرده است؛ از دو مدیر مدرسهای که در آن تدریس میکرد، تذکر گرفته است: «گفته بودند از زن و مادر صحبت نکن.» نگرانی به اتاق معلمها هم رسیده است. داوری میگوید گپوگفت معلمها در میانههای زنگتفریح یک فرهنگ سازمانی است: «اکنون اثرات برخورد با معلمها این است که عموماً فضای زنگتفریح و اتاق معلمها سنگین است و وقتی کسی صحبت روز مطرح میکند، نیمی از معلمها ممکناست اتاق را ترک کنند.»
درباره سخنان عجیب رئیس دانشگاه تهران
حامد حکمت
روزنامهنگار
در روزهای اخیر ماجرای اخراج و تعلیق و تمدیدنکردن قرارداد و ممنوعیت از تدریس اساتید دانشگاههای کشور نقل محافل است. هر روز نام استادی تازه به سیاهه مغضوبان اضافه میشود و در نتیجه آن بهت و حیرت جامعه از چنین برخوردهایی نیز فزونی میگیرد. البته به گمانم وقتی در میان سکوت وزارت علوم و شخص جناب وزیر، مرکز اطلاعرسانی وزارت کشور آن بیانیه کذا را داد و بعدتر رئیسجمهور نیز آن را تکمیل کرد، حجت بر همه ناباورانی که همیشه بر این طبل میکوبند که لابد سوءتفاهمی پیش آمده و انشاءالله گربه است، تمام شد. باور کنیم یا نه، فصل نوینی آغاز شده است که کشتیبانان آن، وقت و حوصله توضیح اضافی را ندارند و بدون تعارف، هر آنچه در قلبشان میگذرد، بر زبان میرانند و ضمن اینکه تعارفات بوروکراتیک را کنار گذاشتهاند، ابایی نیز از کسی و نهادی ندارند؛ کسی و نهادی که هیچ، مانع ترس از خدا هم انگاری از میان برداشته شده است. نمونه میخواهید، همین سخنان روز پیش رئیس دانشگاه تهران که گفته است: «من کاملا مطلع هستم که از ادامه همکاری برخی از این افراد به علت مشکلات اخلاقی و داشتن شاکی ممانعت به عمل آمده است، ولی در رسانهها مدعی میشوند که قطع همکاری آنها به علت مسائل سیاسی بوده است.» واقع امر، من وقتی این جملات را میخواندم، وضع روانی دوگانهای داشتم؛ چیزی بینابین خنده و گریه. اول تصور کردم این سخنان را باید چیزی قلمداد کرد در مایههای توجیهتراشی و به همین دلیل لبخندی بر لبم آمد. چند ساعت قبل نیز صحبتهای دکتر تاجیک استاد علوم سیاسی را خوانده بودم که «حذف رادیکال اساتید» را «نشانه استیصال» دانسته بود. اندکی بعدتر اما به نظرم رسید بهتر است این نحوه مواجهه با مسئله را «فرار به جلو» بدانیم. در تعریف فرار به جلو نوشتهاند: «تاکتیکی معروف در عرصه سیاست که در آن فرد مورد نقد، که قادر به دفاع منطقی از موقعیت خود نیست، از پاسخگویی فرار میکند و با محق جلوه دادن خود سعی دارد به جای موضع ضعف از موضع قدرت سخن بگوید.» دیدم بلی این درستتر است و با همان نکته که اول این نوشته هم آمد و مضمون آن این است که دیگر رودربایستی در کار نیست، بیشتر میخواند. با این همه، باز هم تصور اینکه فردی دانشگاهی در مقام ریاست دانشگاه تهران، اینگونه بیمحابا سخن بگوید و کلامی بر زبان آورد که در آن با آبروی آدمیانی، چنین بازی شود، همچنان غیرقابل هضم است و انگار واقعاً باید نوشت: باز هم به معرفت نویسندگان آن بیانیه و سخنگوی وزارت علوم که دلیل این برخوردها را «بیاخلاقی سیاسی» و «کنشگری مجرمانه» در «اغتشاشات اخیر» دانستند. نه اینکه قرار است مبنا را بر صحت این سخنان بگذاریم، اما خداوکیلی، آن اعلام جرمها به آنچه جناب دکتر مقیمی مدعی آن شدهاند، شرف دارد. اصلاً در این فقره آخر، جناب رئیس چنان پرده را بالا گرفتهاند که دیگر کار از پردهدری هم گذشته است. جامعه مانده است و اساتید درماندهای که به اتهامی نواخته میشوند که جای دفاع ندارد. اینگونه که میشود یعنی بعید است اگر الان بنویسیم «حرمت مومن از حرمت کعبه بیشتر است» کک آقایان بگزد. نه، انگار تصمیمی گرفته شده و قرار است پروژه «خالصسازی» با «اخراج مفتضحانه» پیوند بخورد تا بدانیم و بدانند که این تو بمیری از آن تو بمیریها نیست. واقعاً حرف دیگری باقی نمیماند و بیهودهترین کار این است که بگوییم دانشگاه نهادی علمی است و وجود سلیقهها و افکار متفاوت و رقیب، مایه استعلای آن میشود و… نه، خانمها و آقایان دیگر بحث سر اینها نیست. صحبت این نوشته هم تمام است، اما حالا چون جناب مقیمی ذکر مصیبتی نیز از مدیریت دکتر سیاسی در زمان پهلوی کردهاند، بد ندیدم خاطرهای از همان دوران برای ایشان بگویم. خاطرهام البته ربطی به دکتر سیاسی ندارد. القصه، زمانی در همین دانشگاه تهران استادی حضور داشت به نام غلامحسین صدیقی. بله، متاسفانه قدر دانشمند جلیلالقدری چون او نیز دانسته نشد و بعد از کودتای 28 مرداد به زندان افتاد. با این همه، میدانید، زمانی که در اردیبهشت 1333 قرار شد کنگره هزاره بوعلی سینا در ایران برگزار شود، لویی ماسینیون ایرانشناس شهیر فرانسوی وقتی متوجه شد، صدیقی که خود از بانیان عمده این کنگره بود در زندان لشکر 2 زرهی تهران به سر میبرد، از شاه اجازه گرفت که به دیدار صدیقی برود. صدیقی البته در زندان نیز از کار کنگره غافل نشده و چون دیده بود پای آبروی ایران وسط است، در زندان تصحیح «قراضه طبیعیات» را تکمیل و به کنگره ارسال کرد. دیدار ماسینیون و صدیقی با این جملات پایان یافته بود: «به مملکتی که سقراط خود را به زندان بیاندازد، امیدی نیست.» صدیقی البته مدتی بعد آزاد شد و تا 26 سال بعد نیز در دانشگاه تدریس کرد و در همان روزهای استیصال، شاه نیز دست یاری دیرهنگامی به او دراز کرد، اما غرضم اینجا یادآوری حرفی از همین انسان صدیق است: «جامعهای شایسته بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد.» آقای مقیمی، اختلاف سیاسی و رکود علمی و… قبول، آدمیان را تحقیر نکنیم، حتی اگر دشمن و مخالفمان باشند.