سیدعطاالله مهاجرانی: «با اجبار خواستهایم دین را ترویج کنیم. نمیشود!»
اعتماد آنلاین نوشت:
«دین متین» عنوان یادداشت سید عطاءالله مهاجرانی برای روزنامه اعتماد است که در آن آمده: متین جزو کلیدواژههای قرآن مجید است. واژهای خوشساخت و موسیقایی! در وصف «قوت» و «کید» به کار رفته است. هر دو مورد نیز سخن درباره خداوند متعال است، نیرو و قدرت و قوت خداوند متین است. یعنی هیچگونه سستی و تزلزل و اضطراب و دگرگونی و نیاز و ناتوانی و بینوایی و محدودیت و اثرپذیری در خداوند راه ندارد. این واژه متین در زبان پیامبر اسلام صلواتالله علیه، درباره دین به کار رفته است. پیامبر به امام علی فرمود «ان هذا الدین متین» این دین یعنی اسلام متین است.
شاید تمثیلی ما را به شناخت موضوع نزدیکتر کند. کشتی که در دریاها سفر میکند. وقتی لنگر متناسب داشته باشد، ناخدا و سرنشینان کشتی از توفانها و گردابها هراسی ندارند. به تعبیر جلالالدین بلخی، کشتی که لنگر ندارد، کژ و مژ میشود: «چون کشتی بیلنگر کژ میشد و مژ میشد!» خداوند متین است، و دین او نیز متین است. بدیهی است دینی یا گرایش دینی که متناسب با سرشت انسانی است، به انسان طمانینه و تعادل و نیرو و پایداری و نشاط میبخشد.
پرسش مهمی که با آن روبهرو هستیم، این است که دین متین، چگونه معرفی و تبیین میشود؟ کدام مولفه، مهمترین وجه دین است؟ پیامبر اسلام هم به شکل ایجابی و هم سلبی، دین متین را تفسیر و تبیین کردهاند:
یکم: دین متین مبتنی و متکی بر «رفق» یعنی مدارا تحقق مییابد. مدارا را بایست به عنوان سلوک دینی برگزید. تعبیر پیامبر اسلام این است: «یا علی ان هذا الدین متین، فاوغل فیه برفق» ای علی! این دین متین است، با مدارا به ژرفای دین راه پیدا کن! «اوغل» به معنی ژرفکاوی و نگاهی است که افقهای دور دست را مینگرد. پیامبر نگفته است: «فادخل فیه» در این دین وارد شو. گفته است به ژرفای این دین راه پیدا کن. این امر با مدارا محقق میشود، نه با اجبار و سختگیری.
دوم: وجه دومی نیز در سخن پیامبر اسلام آمده است. دین نبایست بر جان انسان تحمیل شود و سنگینی کند. مثل اسب ناهمواری که انسان را به مقصد نمیرساند. افراط انسان را به سرانجام نمیرساند. ماهی در دریا، احساس سبکی میکند. اگر آب دریا آلوده یا مسموم باشد، ماهیان یا حتی نهنگها به سمت ساحل میآیند تا فرصتی برای زندگی پیدا کنند!
واقعیت این است، که ما در تبلیغ و ترویج و تبیین دین گاه و البته بیشتر از گاه، با جای مدارا و مرافقت، از زبان قدرت استفاده کردهایم. با اجبار خواستهایم دین را ترویج کنیم. نمیشود! چنانکه به عنوان یک موضوع و بلکه مساله اجتماعی ما در ایران، با کاهش جمعیت روبهرو هستیم. این امر را که نمیتوان با اجبار و فشار حل کرد. وقتی جوانان ازدواج نمیکنند، اگر هم ازدواج کردند، خانوادههای نو بنیاد، بنیادشان مستحکم نیست یا گرایشی به فرزندآوری نشان نمیدهند، پیداست، میبایست راه و رسم دیگری برگزید. اوحدی در جام جم در صفت پیشوای دینی یا راهنمای معنوی و اخلاقی سروده است:
شیخ را علم شرع باید و دین
حکمتی کان بود درست و متین
نفسی طیب و دمی مُشکی
سرو مغزی منزه از خشکی
حکمت در واقع، پل زدن بین خرد انسانی و عاطفه و احساس اوست. خرد ناب و عاطفه گرم. این آمیزه سرنوشتساز است. خردی که همواره زنده و مثل سرو سبز و روینده و خوشنماست. بیزار و بری از خشکی و سختگیری و تعصب و خامی است. گویی شعر اوحدی در واقع تفسیر یا تصویر سخن پیامبر است. همه مختصات سخن پیامبر اسلام در هر دو بُعد، اثباتی و نفی در این شعر آمده است. این موضوع هنگامی اهمیت بیشتری پیدا میکند، که مخاطب ما جوانان هستند.
آنان سخنان مختلف را میشنوند و میسنجند و داوری میکنند. در تعامل زنده و آنی با یکدیگر و بلکه با جهان هستند. مثل ماهی در دریای فضای مجازی شنا میکنند! در چنین موقعیت و احوال، اگر زبان تبیین دین، تبیین دین متین و زبانی مبتنی بر مدارا و محبت نباشد، به سخنان ما گوش نمیکنند. فاصله میگیرند. سکوت میکنند یا واکنش نشان میدهند. گسستهای نسلی و اجتماعی پیش میآید، مرجعیتهای فکری و اخلاقی آسیب میبینند و جامعه با ناهنجاری روبهرو میشود. چارهاش توجه و تاکید بر «دین متین» و مدارا و پرهیز از اجبار و افراط به عنوان خط مشی و سلوک است.
انتهای پیام
به به جناب آ عطا. د نشد دیگه، د نشد! یه مدت داشتی خوب نزدیک می کردی خودتو به مرکز؛ دوباره داری کژ مژ میشی!!