امام حسین ع قیام کرد تا «عقلانیت» را برگرداند نه علم را
آیت الله حاج شیخ حسین عرب استاد حوزه و دانشگاه در یادداشتی در روزنامه ی ایران نوشت:
در اندیشه دینی و بویژه در اندیشه و تفکر بیپیرایه شیعی، زیارت مخصوصاً زیارت سید و سالار شهیدان از فرهنگ و فلسفهای عمیق آن هم با راز و رمزهای مختلف عرفانی، انسانی، اجتماعی و اخلاقی برخوردار است.
زیارتکننده با پذیرش این اصل برهانی و عرفانی و قرآنی که اصالت و بقاء از آن روح است و جسم در دنیا و آخرت تابع روح است وقتی که به زیارت امام معصوم و انسان کامل میپردازد خود را در مقابل مظهر کامل اسماء و صفات خداوند که واسطه فیضالهی است مییابد و او را بابالابواب همه کرامتها و فضائلی میبیند که برای رسیدن به آنها باز باید از آن واسطه فیض و کرامت استمداد کند.
در باور زیارتکننده، پیامبر یا امامی که مورد زیارت قرار گرفته است بخوبی، جای و مکان زیارتکننده را مشاهده کرده و سخن او را میشنود. زیارتکننده باور خود را اینگونه گواهی میکند: «اشهد انک تری مکانی و تسمع کلامی و ترد سلامی» یعنی «من گواهی میدهم که تو جای مرا دیده و سخن مرا شنیده و سلام مرا پاسخ میدهی.»
در ادامه بر یکی از زیارتهای مخصوصه سالار شهیدان اباعبداللهالحسین(ع) یعنی «زیارت اربعین» تأمل و بر برخی از فرازهای آن درنگی خواهیم کرد. اما شاید خالی از لطف نباشد پیش از آن، به حکمت و راز و فواید «زیارت» به طور کلی اشارهای کنیم.
راز «زیارت» و حکمت آن در چند ویژگی قابل دستهبندی است؛ از جمله «انکسار قلب و ارتقای روح» و «ارتباط عینی و عملی با انسان کامل» که به اختصار هر یک را توضیح خواهیم داد:
** انکسار قلب و ارتقای روح
از حقایق قطعی معارف وحیانی و برهانی این است که روح انسان و قلب او منبع معرفت و مرکز رویش و پالایش ارزشهای حقیقی و وجودی انسانی است و جسم او با همه ابعاد و جنبههای پیچیدهای که در خود دارد تابع فرماندهی مرکز اندیشه و قلب و جان او است. آدمی استعداد و ظرفیت هرگونه تغییر مثبت و منفی را در خود دارد. از دیدگاه قرآن انسانهای سنگدل مرتبه وجودی آنان نه به طور مجازی بلکه حقیقتاً از صخره پایینتر است. نمره وجودی و ارزشی آن انسان به قدری سقوط آنان را نمایان ساخته است که صخره به ظاهر بیدرک و روح، از آنان ارزش وجودی بیشتری دارد.
آیه 74 سوره بقره در مورد کسانی است که در اثر نافرمانی خدا رفته رفته دلی سخت پیدا کردهاند، میفرماید: «سپس دلهای شما سخت شد مانند سنگ یا سختتر زیرا پارهای از سنگها است که از آنها نهر میجوشد و پارهای از آنها میشکافد و آب از آن خارج میشود و پارهای از آنها از ترس خدا فرو میریزد و خدا از آنچه انجام میدهید غافل و بیخبر نیست.»
دور شدن از مرکز قلب باعث سقوط آدمی تا این مرتبه میشود که جایگاه او در مقیاس هستیشناسی و هستیشهودی، به طور حقیقی پایین میآید. در نقطه مقابل کسانی که مرکزیت روح و قلب را همواره حفظ کرده اند در حقیقت هویت و حیات معنوی و معقول خویش را نگهداری کرده و جوشش کوثر معرفت در وجود آنان مستمر و مستدام است.
البته اگر انسان باورمند به مبانی الهی از فرصتها بیشتر استفاده کند حتی اگر مراقبت و محاسبه را در مدتی کوتاه افزایش دهد به معارف خودجوش بیشتری از درون نائل خواهد شد.
این حدیث شریف معروف از حضرت رسول خدا(ص) را داریم که فرمودهاند: «من اخلص لله اربعین صباحاً نورالله قلبه و جری ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه» یعنی «هر کس فقط چهل شبانه روز تمام شئون و امور مربوط به خود را برای خدا خالص گرداند خداوند متعال دل او را نورانی گردانده و سرچشمههایی از حکمت را از (مرکز) قلب او بر زبانش جاری میسازد.»
بیشک زیارتکننده باید با این نگاه به فرصت زیارت بپردازد بویژه در زیارت امام حسین(ع) که سفارشهای ویژهای از سوی پیشوایان دینی صورت گرفته است. در آثار دینی ما آمده است که خداوند سه عوض دنیوی در مقابل شهادت سالار شهیدان قرار داده است: 1- نُه امام و پیشوای معصوم از نسل او هستند 2- شفا در تربت او قرار داده است 3- استجابت دعا در زیر قبه آسمانی و ملکوتی او تضمین شده است.
به طور یقین یکی از شرایط استجابت دعا باور و تحول درونی است. در کنار قبر شریف امام حسین(ع) هر دو مقصود انجام میگیرد؛ هم آن مقدمه که انکسار قلب باشد و هم این ذیالمقدمه که ارتقای جان و روح است.
** ارتبــاط عینـی و عملی با انسان کامل
آدمی به مقتضای مطالبههای فطری خویش خواهان رسیدن به کلیه کمالات واقعی است و از آنچه که با این کمالات تعارض و تنافی دارد، تنافر دارد و به همین دلیل است که هر کجا این کمالات را بیابد و عاری بودن از اضداد آن را مشاهده کند به طور طبیعی جذب آن خواهد شد. امام معصوم و انسان کامل، انسان جامعی است که همه این کمالات را در خود دارد و از همه آنچه ضد آن است، عاری است.
انسان کامل، کسی است که به طور کامل تحت ولایت خداوند است و به هیچوجه ولایت طاغوت در او اثر ندارد. آیه شریفه معروف سوره بقره، انسانها را به دو دسته کلی تقسیم میکند که خداوند میفرماید: «اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَئِک أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ(البقره/257)» خداوند عهدهدار امر اهل ایمان است که آنان را از تاریکی و ظلمت خارج کرده است و وارد نور میکند و کسانی که کافر شدند در تحت ولایت طاغوت (شیطان) قرار گرفتهاند که آنان را از نور به ظلمت و تاریکی میبرد و اینان اهل آتشاند که در آن جاودانه خواهند بود.
مصادیق این نور و ظلمت متعدد است از جمله: 1-نور توحید و یکتاپرستی و ظلمت شرک 2-نور علم و ظلمت جهل و شک و ظن و تخمین 3- نور عقل و ظلمت سفاهت و نابخردی 4-نور عدل و ظلمت ظلم و ستم 5-نور فضائل و ظلمت رذائل 6- نور هدایت و ظلمت ضلالت و گمراهی 7- نور عزت و ظلمت ذلت 8- نور خدمت و ظلمت خیانت
زائر کوی سالار شهیدان در صورتی که با توشه معرفت و توجه و باور به آن بار یافته باشد التزام عقلی و دینی و تعهد انسانی خویش را به آنچه که نور نامیده شد ابراز و اعلان کرده و تنفر خویش را از آنچه ظلمت است آشکار میسازد.
اگر در زیارتنامهها و مخصوصاً زیارت امام حسین(ع) بر سلام بر او و لعنت بر دشمنان او تأکید شده است و حتی اگر در فرهنگ دینی و شیعی بر یک اصل کلی «تولی» و «تبری» اصرار شده است دقیقاً به همین حقیقت دلالت دارد. سلام بر همه آن نورها است که در حسین بن علی(ع) جمع شد و تولی و تعهد نسبت به آنها است در عرصه عمل و لعنت و تبری از همه آن ظلمتها است که رادع و مانع رسیدن جامعه بشری به کمالات لایق خود است.
** زیارت اربعین و جامعیت آن
زیارت معروفه اربعین امام حسین(ع) با وجود اینکه از نظر حجم، آنچنان طولانی نیست اما هر کس بخواهد به طور جامع با شخصیت سالار شهیدان(ع) آشنا شود و اهداف او را بخوبی بشناسد و زمینه و بسترهای پیدایش قیام عاشورا را ریشهیابی کند و نیز نگاهی واقعبینانه و جامعهشناختی و روانشناختی به جبهه مقابل داشته باشد از این زیارت و مضامین عالی آن بخوبی میتواند به این مقصد و مقصود دست یابد. شرح کامل و جمله جمله این زیارت حقیقتاً در خور یک کتاب است. در اینجا فقط به نمونههایی از آن میپردازیم:
ویــژگــیهــا و امتیــازهــای شخصیت امام حسین(ع)
در این زیارتنامه واژهها و کلماتی مشاهده میشود که مقام مخصوص و البته قابل الگوگیری برای
امام حسین(ع) است؛ از جمله اینکه او کسی است که بدون شک به عنوان انسان برگزیده به سعادت واقعی نائل شده و کرامت مخصوص و ویژه از رهگذر شهادت نصیب او شده است. و او کسی است که از پاکی و طهارت ولادت برخوردار است که میتواند در هر انسانی زمینه رسیدن به تعالی و رشد حقیقی باشد. و او توانسته است از طریق طی کردن این مراحل به مقام پیشوایی خلق خدا نائل شود.
و نیز در این زیارتنامه برای امام حسین(ع) آمده است که «اعطیته مواریث الانبیاء» یعنی «خداوندا تو به حسین(ع) میراثهای پیامبران گذشته را اعطاء نمودهای» یعنی اگر بخواهید تمام اهداف انبیاء و پیامبران گذشته الهی را یکجا به طور جامع مشاهده کنید باید با شخصیت امام حسین(ع) آشنا شوید و این جمله نتیجه میدهد که آن حضرت فقط به عنوان یک شخصیت مطرح نیست بلکه به عنوان یک راه و مکتب که
ویژگیهای آن این است که تمام کمالات پیامبران و پیامهای آنان را در خود جمع کرده است و سیره آنان که در قرآن به عنوان «راه هدایت» مطرح شده است در آن حضرت گرد آمده است.
قرآن کریم به عنوان کتاب ماندگار از جمله موضوعات برجستهای که مطرح کرده است سیره فکری علمی و عملی انبیاء(ع) است که جای مطالعه و تحقیق بسیار در این موضوع است.
وجه مشترک همه انبیاء گذشته رهاسازی انسانها از قید و بند غیرخدا و زدودن تمام مظاهر شرک و آزادکردن آنان از محدودیتهای کاذب و اینکه فقط بنده خدا باشند و طوق بندگی غیر او را از گردن برداشتن و درهم شکستن تمام بتهای موهومی و خیالی که آدمیان به دست خود ساختهاند و اینکه گمشده فطری تمام انسانها که عزت و سربلندی است مرکز آن وجود هستی مطلق یعنی خداوند است. چنانچه خود در کتابش فرموده است: «من کان یرید العزه فلله العزه جمیعاً.»(فاطر.10) یعنی «هر کس که خواستار و خواهان عزت و سربلندی است بداند که تمام عزت از آن خدا و نزد خدا است.»
امام حسین(ع) که میراثدار پیامبران است برای همیشه و برای تمام انسانهای آزاده اثبات کرد که عزت و آزادی برخلاف تصور قدرتپرستان و پرستش ارباب قدرت و ثروت که بزرگترین اشتباه و ضلالت و اضلال آنان این بوده است که مردم را به عزت و آزادی کاذب یعنی عزت و آزادی اعطایی صاحبان قدرت و ثروت جلوه دادهاند که فقط سراب آزادی و عزت و کرامت است، اندیشه انسانهای آزادیخواه و عزت و کرامتطلب را به مرکز قدرت و عزت و کرامت که هستی مطلق خداوند است رهنمون ساخته است و این میراث بزرگ پیامبران گذشته است که به حق به حسین سالار شهیدان(ع) رسیده است.
خداوند امام حسین(ع) را واسطه انتقال میراث پیامبران گذشته به نسلهای آینده قرار داد تا آموزگار این نکته بزرگ برای همه انسانها باشد که «فلسفه تاریخ» و قواعد کلی حاکم بر آن که در قرآن در شکل تاریخ مبارزه پیامبران گذشته تجلی کرده است ممکن است در آینده تاریخ نیز به مقتضای حال و شرایط تاریخی انسانها قابل تکرار و تجربه باشد و همانگونه که در گذشته انسانهایی با نقشهای بسیار مثبت و بینظیر خود، تاریخ گذشته را ساختهاند و ثابت کردهاند که تاریخ «انسان محور» است و نه انسان «تاریخ محور»، در هر قطعه و برهه تاریخی امکان تکرار و تجربه آن وجود دارد.
امام حسین(ع) به عنوان سالار شهیدان میراثدار همه درسها و پیامهای بندگان برگزیده خداوند است تا او به آینده بشریت بفهماند همانگونه که در گذشته آدم و ابراهیم و نوح و موسی و خضر و عیسی و محمد(ع) بودهاند، قابیل و نمرود و فرعون و فراعنه نیز وجود داشتهاند و در آینده تاریخ نیز میتواند که چنین باشد.
و نیز به همه انسانها بیاموزد آنگونه که انبیاء گذشته محو جمال خدا بوده و توحید عملی و اجتماعی تار و پود و هستی و هویت آنان را شکل داده بود و انسان آزاد واقعی و رها شده از همه قیود چنین است؛ در نقطه مقابل بودند انساننماهایی چون فرعون و نمرود که به خدایی غیر خود اعتقادی نداشتند و دیگران را به پرستش خود میخواندند و شعار علنی آنان این بود که «انا ربکم الاعلی» (نازعات.24) «پروردگار برتر شما من هستم» (شعار فرعون) و «انا احیی و امیت» (بقره.258) «منم که زنده میکنم و میمیرانم» (شعار نمرود) و این اتفاق یک شبه در زندگی یک انسان گمراه رخ نمیدهد؛ بلکه آدمی در اثر فراموش کردن خود و نداشتن مراقبت و اعتنا به نقاط ضعف خویش و جمع شدن عدهای فرصتطلب در گرد او به این باور کاذب میرسد تا جایی که به آسانی ادعای خدایی کند. و این از بزرگترین درسهای فلسفه تاریخ انبیاء است که حسین(ع) میراثدار و واسطه انتقال آن به نسلهای آینده است. پس حضرت اباعبدالله(ع) بزرگترین درس مراقبت و خودسازی و توجه و بیداری انسانی را در راه و مکتب خویش دارد.
** دینداری و خردورزی پیشزمینه تحول و تکامل
از جمله فرازهای زیارت اربعین این جمله معروف است:
«و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله.» یعنی «خدایا امام حسین(ع) خون دلش را در راه تو بذل نمود تا بندگان تو را از جهالت برهاند و از سرگردانی و گمراهی برهاند.»
امکان اجرای میراث انبیاء در جامعهای اندیشمند و با بستر پایبندی به دین خدا و ارزشها و بایدها و نبایدهای دینی همراه با هشیاری و عقلانیت و زمانشناسی فراهم میآید. شرط توفیق و دستیابی جامعه انسانی و دینی، توأم بودن تعقل و تعبد است و این دینداری و خردورزی به معنای واقعی کلمه و مانند دو بال پرواز انسانها به سوی قله سعادت واقعی و حقیقی است.
لازم است در مورد این جمله زیارت اربعین توضیحی را اضافه کنیم که واژه «مهجه» در لغت عرب به معنای «خون دل» است و غیر از «دم» است که به معنای مطلق «خون» است؛ یعنی امام حسین(ع) برای رسیدن به هدف خود نه فقط خون تن بلکه خون دلش را نیز نثار کرده است؛ که کنایه از این است که مبارزه با جهل و نجات جامعه از آن گرداب جهالت بسیار سخت و نفسگیر بوده است.
واژه دیگری که در این جمله باید به آن توجه کرد واژه «استنقاذ» است. «انقاذ» و «استنقاذ» وقتی گفته میشود که کسی در دریا یا گرداب خطرناکی در شرف مرگ و از بین رفتن است ناگهان کسی از راه میرسد و دست او را میگیرد و نجاتش میدهد. و واژه سوم واژه «جهالت» است که به معنای «فقدان عقل» است نه فقدان علم. فقدان عقل به مراتب خطرناکتر از فقدان و عدم علم است.
امام حسین(ع) قیام کرد تا «عقلانیت» را به جامعه دینی برگرداند نه علم را؛ چون گاهی ممکن است شخصی علم اصطلاحی را در خود داشته باشد اما فاقد عقلانیت باشد همانگونه که امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «رب عالم قد قتله جهله و علمه معه لاینفعه» (نهج البلاغه/ حکمت 107) یعنی «چه بسیارند عالمان و دانشمندانی که کشته نابخردی خود هستند و دانششان با آنها است و سودی به حال آنان ندارد.»
نتیجه اینکه امام حسین(ع) آموخت برای رسیدن به جامعه ایدهآل الهی و زدودن موانع پیشرفت، بستر آن را باید فراهم کرد که «دیانت» و «عقلانیت» است و بدون این دو و توأم بودن آن دو، رسیدن به آن مقصد و مقصود امکان ندارد.
** دنیاپرستی عامل غارتگری
از جمله فرازهای بسیار مهم زیارت اربعین معرفی خصوصیات شخصیتی و بهتر بگوییم بیشخصیتی جبهه مقابل امام حسین(ع) است. اشکال کار آنان کجا بوده و نیز اینکه نتیجه کار آنان چه بوده است؟ در این رابطه در این فراز زیارت اربعین میخوانیم: «و قد توازر علیه من غرته الدنیا و باع حظه بالارذل الادنی و شری آخرته بالثمن الاوکس و تقطرس و تردی فی هواه و اسخطک و اسخط نبیک و اطاع من عبادک اهل الشقاق و حمله الاوزار المستوجبین النار.» یعنی «خدایا کسانی علیه او همدست شدند که دنیا فریبشان داد و بهره (سعادت حقیقی) خود را به بهای پست ناچیزی فروخته و آخرت خویش را در مقابل بهایی بیمقدار از دست داده و مبادله نمودند و مرتکب ظلم و جنایت شدند و خود را در چاه هوا و هوس سرنگون کردند و تو و پیامبرت را به خشم آوردند و پیرو کسانی شدند که اهل نفاق و دو دستگی بودند و کسانی که بار سنگین گناه را به دوش کشیدند و بدین جهت مستوجب دوزخ گشتند.»
این جملات به طور گویا کارنامه و شناسنامه کسانی را که تمام عیار در مقابل فرزند پیامبر(ص) صفآرایی کردند، بیان میدارد. در ابتدای این نوشته بیان شد از منظر هستیشناسی ارزشی، قرآن به برخی از عناصر به ظاهر انسان، نمرهای کمتر و مرتبهای پایینتر به طور حقیقی از سنگ و صخره میدهد. نمونه آنها با توجه به عناصر تشکیل دهنده شخصیت بیمقدار آنان همین گروه هستند.
وقتی در ادبیات دینی اعم از آیات و روایات سخن از دنیا و فریبندگی آن به میان میآید منظور هستی و جهان طبیعت نیست؛ زیرا هستی طبیعی یکی از مظاهر قدرت و حکمت و علم و جمال خداوند است بلکه منظور این است که انسان که باید فرمانده همه مظاهر قدرت و ثروت این دنیا باشد و با عقل و خرد از سویی و با چراغ دین از سوی دیگر سلطه خود را بر این مظاهر حفظ نماید، اسیر آن شود و به سخن دیگر در کشاکش نبرد «عقل» و «نفس» به همراهی دین، (این یاریدهنده عقل و خرد) نفس و هوا و هوس بر عقل پیروز و چیره گشته و پشتوانه دین نیز از میان رخت بربندد. اینجا است که این عنصر به ظاهر انسان و تهی از عقلانیت و دیانت دست به هر جنایتی و غارت هر کرامتی برای رسیدن به مقاصد شوم و خیالی و شیطانی خود میزند.
و این جملات شریفه زیارت اربعین تفسیر سخن امیرالمؤمنین(ع) است که فرمود: «کم من عقل اسیر تحت هوی امیر» (نهج البلاغه. حکمت211) «چه بسیار عقلها و خردها که به اسارت هوا و هوسها در آمدهاند» و نیز فرمود: «اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع» (حکمت 219) یعنی «بیشتر چالشهای خردهای آدمیان و درگیری آنها وقتی است که برقهای طمع آشکار میشود.»
انتهای پیام