چرا باید هانا آرنت بخوانیم؟ | منتشر شده در خبرگزاری اصولگرا
خبرگزاری اصولگرای مهر نوشت:
طیبه ولی بغدادی، تاریخنگار و پژوهشگر حوزه علوم سیاسی در یادداشتی به این کتاب پرداخته که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته است.
مشروح این یادداشت را در ادامه بخوانید:
ریچارد جی برنشتاین در پاسخ پرسش «چرا باید آرنت بخوانیم؟» بحث مهمی را مطرح میکند. او معتقد است زندگی مدرن شرایط مخاطره آمیزی را برای انسان به وجود آورده است و آرنت با تیزبینی به امکانهای بازیابی شأن و منزلت سیاست روشنایی میبخشد. به نظر او آرنت عقیده داشت حتی در تاریکترین دوران هم میتوان به یافتن اندک نوری امید داشت. نوری که از زندگیها و کارهای افراد ساطع میشود نه از نظریهها و مفاهیم.
برنشتاین در این کتاب با تمرکز بر برخی از دورههای زندگی آرنت و بررسی تأثیر آن بر تحولات فکری و نظری او سعی دارد وقایع دنیای امروز را با نگاهی انتقادی و تحلیلی بررسی کند. او میخواهد با چراغی که در دستان آرنت است ما را به درک بهترِ عصرِ تاریکِ خود وادارد تا روزنههای نور را ببینیم.
نویسنده به مسائل «بی تابعیتی و پناهندگان»، «حقِ حقوق داشتن»، «نقد صهیونیسم» و «ابتذال شر»، «نژادپرستی و جداسازی»، «حقیقت، سیاست و دروغ»، «انقلاب آمریکا و روح انقلابی» و «مسئولیت شخصی و سیاسی» میپردازد و نظر آرنت را در این مسائل واکاوی میکند.
آنچه در آرای آرنت مهم است و نویسنده نیز پایه تحلیل و پژوهش خود را بر آن قرار داده است، میتوان در دو کلیدواژه بیان کرد. نخست اصل اندیشه و اندیشیدن و دوم تجربههای متنوع آرنت در زندگی. ترکیب این دو آرا و اندیشههای آرنت را شکل میدهد. تولد در یک خانواده سکولار آلمانی- یهودی، زندگی در عصر یهودستیزی نازی، بازداشت توسط گشتاپو و آزادی معجزه آسا از دخمههای آنها، ترک غیرقانونی آلمان، ۱۸ سال بی تابعیتی و تجربه موقعیت دشوار پناهندگان، فعالیت در سازمان آلیای جوانان، اقامت اجباری در اردوگاه گورس در جنوب فرانسه و فرار از این اردوگاه، فرار از اروپا به ایالات متحده. آرنت در سی و پنج سالگی به نیویورک میرسد و در کشور جدیدش است که مهمترین آثارش را مینوشت. از جمله کتاب «ریشههای توتالیتاریسم» که شامل سه بخش اصلی یهودستیزی، امپریالیسم و توتالیتاریسم است.
آنچه آرنت در «ریشههای توتالیتاریسم» به عنوان مرجع افکارش بیان میکند در دیگر آثارش نیز نمود دارد. انقلاب، حیات ذهن، خشونت و… اما بحث برانگیزترین اثر آرنت را میتوان گزارش او از دادگاه آدلف آیشمن دانست که در پنج بخش در مجله «نیویورکر» منتشر شد و بعدها در کتابی با عنوان اصلی «آیشمن در اورشلیم» و عنوان فرعی «گزارشی در باب ابتذال شر» منتشر شد. بحث کوتاه او درباره نقش شوراهای یهودی خشم بسیاری را برانگیخت. هرچند گزارش آرنت مورد هجمه و نقد یهودیان و صهیونیستها قرار گرفت اما نکته اصلی آرنت در این کتاب این است که ما نباید از شر اسطوره سازی کنیم. «حقیقت تلخ ماجرا این است که بیشتر شرارتها به دست افرادی صورت میگیرد که خیر بودن یا شر بودن هرگز به ذهنشان خطور نمیکند.» آرنت هفده سال بعد در پاسخ به نقد گِرشُم شوئلم درباره ابتذال شر این گونه این مفهوم را بیشتر باز کرد. «اینک نظر من به راستی این است که شر هرگز ریشهای نیست، فقط افراطی و سطحی است و هیچ بُعد شیطانی ندارد. درست به این دلیل که مثل قارچ میتواند روی سطوح پخش شود، بیش از حد رشد کند و کل جهان را به باد فنا دهد. همان طور که گفتم این «سرباز زدن از تفکر» است، زیرا تفکر میکوشد تا حدی عمق پیدا کند، به سوی ریشهها برود و در لحظه درگیر شدنش با شر مستاصل میشود چراکه هیچ چیز وجود ندارد. این «ابتذالِ» شر است.»
کتاب اینک چرا آرنت بخوانیم؟ دو ضمیمه نیز دارد. «هنر فاصله گذاری اجتماعی بر اساس آرای هانا آرنت» نوشته کیت برَکت در سال ۲۰۲۰ و «هانا آرنت فیلسوف امروز است» نوشته لیندزی استون بریج در سال ۲۰۱۹ که در شناخت هرچه بیشتر و بهتر آرنت اهمیت دارند
انتهای پیام