صادق بوقی و جامعه ایران
روزنامه هم میهن در یادداشتی تحت عنوان «میلیونی و تشفیبخش» به بررسی مواجهه جامعه ایران با پدیده صادق بوقی و اهمیت آن پرداخته است.
این روزنامه در یادداشت خود که به قلم حمیدرضا جلاییپور، استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران به رشته تحریر درآمده است نوشت:
* صادق بنامتجدد معروف به «صادق بوقی» متولد ١٣٣٢ در رشت است. وی سالها بهعنوان بوقچی، تیمهای فوتبال شمال کشور را در ورزشگاهها تبلیغ میکرده است.
* او پس از بازنشستگی ماهی میفروخته و در شرایط کنونی تاکسی دارد. او قبلاً هم برای کسبه محل میرقصیده است و کلیپهای او از ١٣٩٩ در فضای مجازی هست. آخرین رقص او در ٢٧ آبان ١۴٠٢ در فضای مجازی نشر یافت. کلیپ او فراگیر شد.
* از ١۴ آذر به بعد، شایعه بازداشت آقای صادق مطرح و صفحه اینستاگرامی او مسدود میشود. بعد پلیس بازداشت وی را تکذیب میکند و صفحه او باز میشود. نکته جالب اینکه در کمتر از بیست روز بازدیدکنندگان صفحه او از سیهزار نفر به یک میلیون میرسد. سوال این است که چرا بخشی از مردم چنین واکنشی میلیونی انجام میدهند؟
* به نظر میرسد تا حدودی پاسخ به این سوال در «زمینه کنونی جامعه ایران» روشن است. زیرا در شرایط فعلی:
١-جامعه ایران یک بخش مهمی ناراضی دارد و همه آنها هم موبایل دارند.
٢-در جامعه ایران با بخش مهمی ناراضی اگر نارضایتیها کاهش نیابد، پیامد این عدم کاهش این است که یقه دولت و جامعه مدنی را رها نمیکند.
٣-جامعه ایران ناراضی است ولی درعینحال، برای ابراز نارضایتیاش تا حالا به «سیم آخر» نزده، اهل عقلانیت، محاسبه و «هزینه و فایده» است. ابراز نارضایتی اگر کمهزینه باشد، مردم ناراضی پای کار میآیند و ابرازش میکنند. قبلاً مردم ناراضی برای ابراز نارضایتی از امکانات انتخابات استفاده میکردند و نارضایتی خود را کمهزینه مطرح میکردند؛ متاسفانه ساختار سیاسی کشور (که در شرایط کنونی محصور «خالصگرایان» است) قدر این خصیصه خوب مردم را ندانست.
۴- پس از آنکه بخش زیادی از مردم ناراضی به این نتیجه رسیدند انتخابات فایده ندارد، از فرصتهای دیگر استفاده کردند. در سال۱۳۹۶ مالباختگان و مؤسسههای اعتباری وصل به کر در مشهد یک فرصت درست کردند و مردم ناراضی در ۱۰شب و در ۱۰۰شهر ابراز نارضایتی کردند. در سال۱۳۹۸ افزایش ناگهانی قیمت سوخت این فرصت را برای ناراضیان ساکن حومههای شهرهای بزرگ برای اعتراض فراهم کرد. در سال١۴٠٠ کمبود آب در خوزستان و اصفهان این فرصت را فراهم کرد. در سال١۴٠١ هم جانباختن مهسا فضا را برای ابراز نارضایتی مردم آماده کرد.
۵-پس از اعتراضات مهسا و کنترل امنیتی فضا، باز مردم معترض همچنان دنبال استفاده از فرصت برای اعلام نارضایتی هستند. یکی از آنها همین بیروسری بودن ۲۰درصد زنان در جاهایی است که میتوانند روسری نداشته باشند. دیگری هم همین همراهی با صادق بوقی است. رقص یک پیرمرد در گفتمان حاکم قبیح شمرده میشود؛ ولی مردم ناراضی با آن همراهی میکنند تا تعارض خود را بهشکلی کمهزینه نشان دهند.
۶-دو مسیر است که میتوان نارضایتیها را کاهش داد که متاسفانه، بلوک قدرت با تبختر بیتوجه به این دو مسیر هست:
* اولین مسیر این است که حکومت بهعنوان مهمترین نهاد در ایران در مسیر «توسعه همهجانبه و پایدار و مشارکتی و عادلانه» قرار بگیرد. یکی از شرایط تحقق این امر، حضور شایستگان است. متاسفانه مسئولین ایران حتی با نام «توسعه» مسئله دارند؛ تا جایی که اسم برنامه هفتم را هم توسعه نگذاشته است.
* مسئولین توسعه را پدیدهای غربی میدانند و با عقل و علوم انسانی عرفی مشکل دارند و اخیراً به «شبهعلم» دخیل بستهاند. حتی پانزده سال است دکتر رضا داوری، فیلسوف و رئیس سابق فرهنگستان جمهوری اسلامی، میگوید که ما به عقل «توسعهگر» نیاز داریم. این سخن را فقط دکتر عبدالکریم سروش و دکتر محمد شبستری نمیگویند.
* دومین مسیر، تقویت مؤلفههای جامعه مدنی در ایران است. جریان حاکم مخالف سازمانیابی مدنی مردم است و معتقد است، سازمان بسیج، مساجد و عزاداریها و «تظاهراتهای مناسبتی» کافی است و چنانکه در تلویزیون هم گفته شد، «مملکت مال حزباللهیهاست». صداوسیما صدای مردم متنوع ایران نیست. در فضای مجازی سایتهای خبری معتبر و ضدشایعه کم است و بهجای آن سایتهای جنگ سایبری فعال هستند.
* فیتیله هر نخبهای را که عدهای دور آنها جمع بشوند، پایین میکشند. بهطور مثال، مدتهاست در حسینیه ارشاد با تشکیل محافل مذهبی پرجمعیت نواندیشان دینی مخالفت میشود. چهار تا انجمن علمی در دانشگاهها دارند با چراغ پایین کار میکنند همینها تحمل نمیشوند و مرتب تذکر میدهند که زودتر محل دانشگاه را خالی کنید!
* با وجود دو مانع فوق (مدیریت غیرتوسعهگرا و جامعه مدنی ضعیف) قصه ناراضیها تمام نمیشود. باز مردم دنبال فرصت میگردند تا ابراز نارضایتی ارزان بکنند، آخرین این فرصتها در «قر صادق بوقی» بود که مردم با آن همراهی کردند.
* اکثریت مردم ناراضی تاکنون به استفاده از این روشهای کمهزینه ادامه دادهاند؛ اما اگر ۱۰درصد هم احتمال بدهیم که ممکن است روزی به سیم آخر بزنند (خصوصاً اگر شرایط ناامنی یا جنگ به ایران تحمیل بشود)، یک ساختار عاقل سعی میکند هرچه زودتر دست از انحصارگری و لجبازی مرامی بردارد و راه درمان نارضایتی را باز کند.
* متاسفانه یک خطای دیگر هم دارد در ایران رخ میدهد و آن این است که بلوک قدرت میگوید ما مردم ناراضی داریم، ولی بهجای آن «شبکه گسترده مقاومت» در منطقه داریم. درحالیکه اگر شبکه مقاومت ایران در منطقه با یک دیپلماسی مؤثر (بهتر از قطر) همراه نشود، نان این شبکه را چهبسا اولاً چین، عربستان، امارات و قطر بخورند.
* ثانیاً اگر ایران نتواند پایه مهم قدرت خود را که اقتصادی است تقویت کند یعنی نتواند ناراضیان اقتصادی را با برنامههای مؤثری کاهش بدهد (که فعلاً چشمانداز مثبتی برای وضع اقتصادی ایران نیست) این شبکه مقاومت حتی برای بلوک قدرت حالت بازدارندگی نخواهد داشت.
انتهای پیام