محمد باقر قالیباف؛ از هر دست که بدهی از همان دست پس میگیری!
مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت:
با این که محمد باقر قالیباف نماینده و رییس کنونی مجلس شورای اسلامی به مجلس بعد هم راه یافته اما در تحلیلها و تفسیرها سیمای یک بازنده از او ترسیم میشود.
این در حالی است که نه کار او به مرحله دوم کشیده و نه مانند هاشمی رفسنجانی در انتخابات مجلس ششم – و به لطف ابطال ۷۰۰ هزار رای – در جایگاه سیام قرار گرفته بلکه نفر چهارم است.
این تعبیر چهار دلیل دارد: نخست این که درست است که خود او در فهرست است ولی فهرست های پیشنهادی او عملا بازی را به جبهه پایداری واگذار کردهاند.
دلیل دوم این است که سه نفر بالاتر از او خصوصا حمید رضا رسایی و امیر حسین ثابتی از منتقدین جدی او به حساب میآیند.
دلیل سوم کاهش فاحش آرای او به نسبت مجلس قبل و انتخابات اسفند ۹۸ است به گونه ای که با ریزش محسوس ۸۱۷ هزار و ۳۸۲ رای مواجه شده است.
دلیل چهارم این است که ریاست او بر مجلس آتی آسان نخواهد بود. ممکن است با مصلحتسنجیهایی از بیرون بر کرسی ریاست بنشیند اما این کرسی لرزان خواهد بود و تمدید هر ساله دشوار. یا این که باید متحدین خود را تغییر دهد و هر چند جنس سیاستورزی او سیال است و ازعهده این کار برمیآید اما به اعتبار او خدشه وارد میکند و تتمه را هم بر باد میدهد.
ماجرای آقای قالیباف را اما فراتر از تفسیرهای سیاسی و از منظر یک ضربالمثل مشهور فارسی هم میتوان بررسید و آن هم این که: از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری.
برای این که بدانیم از کدام دست داد ۱۰ سال و ۱۰ ماه به عقب برمیگردیم تا ببینیم در اردیبهشت ۱۳۹۲ و بعد از کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی برای ریاست جمهوری در آن سال چه گفته بود:
«سوال من از آقای رفسنجانی این است که شما ۱۶ سال با قدرت و هماهنگی کامل و بدون این که در سر راه شما تنشی وجود داشته باشد یا کسی قدرت مقابله و حتی انتقاد از شما را داشته باشد در قدرت بودید. هشت سال در راس قوه مجریه و هشت سال هم رییس مجلس بودید. از دید من همه دولت دست ایشان بود. چرا که جنگ دست ایشان بود و امام از ایشان حمایت می کردند. دولت آن زمان هم پارلمانی و نخست وزیری بود و مجلس وزرا و کابینه را تعیین می کرد و در راس مجلس هم آقای هاشمی حضور داشت. ۸ سال بعد هم ایشان رییس جمهور بوده و مقام معظم رهبری هم تمام قد از ایشان حمایت می کردند به گونهای که حمایت های معظم له از آقای هاشمی در آن زمان تاریخی است.
برگردید نشریات آن زمان را مشاهده کنید تا مشخص شود سخنانی که مقام معظم رهبری برای آقای هاشمی رفسنجانی بیان کرده اند حتما برای آقای احمدی نژاد نگفته اند و آن جمله آقا را همه به یاد داریم که: هیچ کس برای من آقای هاشمی نمی شود. خروجی اجتماعی و فرهنگی دوران آقای هاشمی اما چه بوده؟ حالا چی تغییر کرده که دوباره وارد عرصه شده اند؟ ورود آقای هاشمی ( کاندیداتوری ریاست جمهوری) به این معنی است که حداقل برای چهار سال دیگر کشور وارد تنش های قطبی و سخت شود. آقای رفسنجانی باید در مناظره ها پاسخ بدهند که بعد از این مدت چه کرده اند؟ برای اصلاح وضع موجود نیاز نیست به ۲۰ سال قبل بازگردیم. بزرگ ترین ظلم به مردم این است که به ۲۰ سال قبل بازگردیم.» -[هفته نامه متن، ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۲، صفحه ۸۸].
قالیباف هرگز حدس نمیزد صلاحیت هاشمی تایید نشود و او نتواند با او دوگانهای مانند ۸۸ بسازد و به همین خاطر دهان خود را باز کرد و به کسی تاخت که به اذعان خود او مورد حمایت کامل امام و رهبری بود و فرمانده ارشد او در جنگ هم به حساب میآمد.
او میخواست ادای احمدینژاد مرحله دوم ۸۴ و انتخابات جنجالی ۸۸ را درآورد و دوقطبی بسازد و بر هاشمی بشورد و اگر صلاحیت مشایی هم تایید شد بر هر دو اما بعدتر خود را در برابر حسن روحانی دید و آنجایی به او باخت که روحانی از عزم خود برای حل مناقشه هسته ای گفت و قالیباف گفت «در اموری که به من مربوط نیست فضولی نمیکنم».
در سال ۹۶ نیز بعد از شکست موتلف خود (رییسی) در پیامی به صراحت خود را نواصولگرا توصیف کرد و نوشت: حرکت در راستای نواصولگرایی را باید هر چه زودتر آغاز کرد.
او ابتدا بر هاشمی شورید و بعد خواست از اصول گرایی عبور کند و نواصولگرایی را اعلام کرد هر چند گفت خود اصول گرایی باید نواصول گرایی را آغاز کند و حال می بیند کسانی میخواهد نو اصول گرایی ادعایی او را هم نو کنند و لابد نو «نواصولگرا» هستند و نماینده بالاتر از او (امیر حسین ثابتی مجری پیشین شبکه تلویزیونی افق) به صراحت میگوید باید از «مشهورات کاذب» عبور کرد.
همان قدر که هاشمی رفسنجانی برای او کهنه شده بود و میخواست سیاست را نو کند حالا خود او برای ثابتی و رسایی کهنه است. با این همه نه انشعاب اشکال دارد و نه نقد دیگران منتها سیاستورزی آدابی و اصولی دارد و این بازی را خود آقایان به این شکل درآوردند و حالا نباید تعجب کنند که ادبیات خودشان علیه دیگران را کسانی علیه خودشان به کار برند.
اگر از ۸۴ که جامه نظامی از تن به در کرد و لباس سیاست پوشید حزبی تشکیل داده بود و به جای فهرست های شب انتخاباتی جانا و مانا و پانا و دانا و رانا و سانا اجازه میدادند مثل ترکیه و پاکستان و هند احزاب واقعی با هم رقابت کنند و در مجلس تحت ریاست او قانونی تصویب نمیشد که انگیزه ثبت نام مستقلها را بکشد یا در یک روند فرسایشی بیندازد تا ناچار از عبور از هفت خان رستم باشند و اگر همان سال ۹۲ کمی صبر میکرد یا حدس میزد که رقیب او هاشمی نخواهد بود و آن سخنان را از هول (به هر دو معنی هول) بر زبان نمیآورد اکنون با پدیده نو «نواصولگرایی» روبه رو نمیشد.
نمیشود آنچه را برای خود بپسندی برای دیگران نپسندی. اگر باقر قالیباف مجاز است از کاندیداتوری و حتی احتمال انتخاب یکی از موسسان جمهوری اسلامی و فرمانده ارشد سابق خود به عنوان «ظلم به ملت» یاد کند ۱۰ سال بعد هم امیر حسین ثابتییی پیدا میشود که شهرت او را کاذب میداند و برای عبور از او برنامه میریزد چرا که از هر دست بدهی از همان دست پس میگیری و حالا آقای قالیباف در حال پس گرفتن است!