سعید محمد: هزینه قالیباف برای نظام زیاد است / ائتلاف او با اصلاحطلبان خودکشی سیاسی است
عصرایران نوشت:
جا از هر دو طرف باید سئوال مشابهی را پرسید؛ از آقای قالیباف باید پرسید که اگر شما مسیر اصلاحطلبان را درست نمیدانید، چرا باید برای کرسی قدرت وارد مذاکره با آنها میشوید و همینطور از اصلاحطلبان باید پرسید شما که همواره انتقادات تندی به قالیباف داشتید، اینکه امروز بخواهید وارد مذاکره با او شوید، پس عملاً حرفهای گذشتهتان بیاساس بوده! برای مخاطبین شما سوال ایجاد میشد که سالها نقد میکردید، حالا چه اتفاقی رخ داده که به یکباره همه چیز را تغییر دادید و به گفتمان خودتان چوب حراج زدهاید.
زینب غبیشاوی در رویداد24 نوشت: با پایان انتخابات دور دوم مجلس شورای اسلامی، بالاخره ترکیب مجلس دوازدهم کامل و مشخص شد. حامیان دولت، حامیان قالیباف، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان و مستقلین به ترتیب بیشترین کرسیهای مجلس را در فضایی کاملا غیرقابتی تصاحب کردند. سعید محمد، عضو هئیت امنای جبهه صبح ایران در گفتگویی تفصیلی با رویداد۲۴ به تحلیل فضای انتخابات و مجلس دوازدهم پرداخته است که در ادامه میخوانید:
******کانال عصر ایران در تلگرام
آقای محمد لطفا نظر خود را درباره انتخابات مجلس دوازدهم بگوید؟ به نظر شما ریشه این مشارکت سرد را باید در کجا جستجود کرد؟
میزان مشارکت مردم در انتخابات در همه کشورها یکی از ارکان امنیت ملی آن کشور است، لذا همه مسئولین باید تلاش کنند تا شرایطی را ایجاد کنند که مردم مشارکت بیشتری در انتخابات داشته باشند. ما هم از این موضوع مستثنی نیستیم، مردم قطعا گلایههایی دارند و منتظر دیدن تحولات و روشها هستند و همانطور که رهبری عنوان کردند، مسیر تحول باید از مسیر انتخابات باشد و این شرایط را باید فراهم کنیم که مردم این احساس را داشته باشند که اگر در انتخابات حضور پیدا میکنند، در پی آن شاهد تحولاتی با توجه به رای که دادند، خواهند بود. اگر این اتفاق رخ دهد، امیدوارم که در دورههای بعدی وضعیت بهتر شود.
چرا باوجود حاکمیت یکدست، ما شاهد بیشترین حجم اختلاف در میان گروههای اصولگرا بودیم؟
اصولگرایی یک معنا و مفهومی دارد، اما متاسفانه در کشور ما مانند بسیاری از موضوعات دیگر که معنایش استحاله شده است، الان استفادههای نادرستی از این کلمه میشود و به عنوان یک حزب و باند از آن استفاده میشود.
اصولگرایی یعنی افرادی که به یکسری چارچوب و آرمان معتقد باشند و در آن مسیر حرکت کنند. حالا فرض را بر این بگیرید اگر کسی بگوید بنده اصولگرا هستم، ولی برخلاف این آرمانها حرکت کند، فساد کند، تزویر و تناقض داشته باشد، به خودی خود باعث انحراف میشود و کسانی که او را الگو قرار دادهاند و میخواهند به او اقتدا کنند، عملا آنها هم به انحراف میروند؛ لذا همه باید مراقب باشیم که اگر شعاری داده میشود که با باورها و اعتقادات مردم در ارتباط است، نباید اجازه دهیم که کسی تناقضی در آن ایجاد کند.
آیا ریشه این اختلافات را باید در نوع رفتار پدرخواندههای جریان اصولگرایی جستجو کرد؟
در سالهای اخیر کسانی موسوم به پدرخوانده جریان اصولگرایی برای حضور یا عدم حضور افراد تعیین تکلیف میکردند. تا زمانی که عدالتی در این حوزه بود، همه تمکین میکردند چرا که همه به دنبال وحدت بودند. اما از یک زمانی به بعد دوستانی که در خیمه اصولگرایی بودند، به این جمعبندی رسیدند که آنچنان هم بحث شایستهسالاری مطرح نیست و نفوذ افراد خاص است که تعیین میکند چه کسانی در لیست قرار بگیرند.
از همان زمان این انشقاق و شکاف در میان دوستان ایجاد شد و در این دوره این اختلاف به اوج خود رسید، چرا که برخی از دوستان که به عنوان پدرخوانده عمل میکردند افرادی را که هیچ تجربه و تخصصی در امور مجلس نداشتند، در لیست گذاشتند و افرادی متخصص و باتجربه را حذف کردند. همین موضوع باعث شد تا یک افتراق و شکافی ایجاد شود.
علاوه بر این رویه، صحبتهای غیراخلاقی مانند پاجوش و نگاهی با تبختر، نسبت به سایر جریانهای اصولگرایی موجب این افتراق شد و من مهمترین علت آن را در نوع نگاه همین پدرخواندهها میدانم که البته پاسخ خودشان را هم دریافت کردند.
در این انتخابات، جریان پایداری با وجود انتقادات بسیار تندی به قالیباف داشت اما با او لیست مشترک داد. دعوا میان گروههای اصولگرا اعتقادی است یا برسر سهمخواهی است؟
جریان پایداری بر اساس یکسری اعتقادات و باورها و گفتمان اصیل شکل گرفت. این جریان بحثها را از منظری آرمانی دنبال میکردند و خیلی باید مراقبت کنند که از این رویکرد آرمانگرایانه دور نشوند. باید بتوانند چارچوبهای گفتمانی خود را حفظ کنند و هدایت جریان پایداری را نباید به دست افراد تاجر مسلک بدهند، زیرا این افراد به دنبال آنند که سر همه چیز معامله کنند، اما گفتمان جبهه پایداری قابل معامله نیست.
اگر کسی بخواهد جبهه پایداری را وارد معاملات سر کرسیهای قدرت کند عملا بر گفتمان جبهه پایداری چوب حراج زده است. از همین رو -چون آرمانهای این عزیزان را مقدس میدانم- توصیه میکنم از این آرمان بسیار مراقبت کنند و اگر موضوعی بد است، بگویند در چارچوب آرمانهای ما نمیگنجد. نمیشود از یک جریان به خاطر فسادش انتقاد کنید، اما با همان جریان به مذاکره بنشینید.
بسیاری از نمایندگان مجلس یازدهم از عملکرد مدیریتی آقای قالیباف انتقاد کردند! به نظر شما ایشان کارنامه موفقی در دوره چهار ساله خود داشته است؟
مجلس محل تضارب آرا و بحث و بررسی دیدگاههای مختلف است و نباید کسی قدرت را از صحن مجلس بگیرد. متاسفانه از دوره آقای لاریجانی این موضوع باب شد که یکسری اختیارات صحن به نفع شخص رئیس مجلس مصادره شد. همانطور که میدانید ما رئیس قوه مقننه نداریم و رئیس مجلس ادارهکننده جلسات مجلس است. مجلس به همراه شورای نگهبان به نوعی در حکم یک قوه هستند و رئیس محترم مجلس فقط باید نقطه نظرات نمایندگان را جمعبندی کند. اما از دوره آقای لاریجانی برخی از اختیارات صحن اخذ شد و در اختیار رئیس مجلس گذاشته شد. این رویه در دوره قالیباف شدت گرفت. متاسفانه آییننامههای داخلی مجلس را بسیار زیاد دستکاری کردند، تمام اختیارات نمایندگان را گرفتند و به شخص رئیس مجلس دادند.
خب رئیس مجلس به تنهایی در جلسات سران شرکت میکرد و بدون اینکه با نمایندگان محترم مردم موضوعات را مطرح کند، تصمیم گیری میکرد. خب این مسئله یک نوع وازدگی را در میان نمایندگان ایجاد کرد که گفتند مجلس در راس امور است، اما با این شیوه مجلس حتی در جریان امور هم نیست چه رسد به اینکه در راس امور باشد.
یکی از اشتباهات بزرگ آقای قالیباف بود که اختیارات را از نمایندگان گرفت و در خودش خلاصه کرد. از همین رو میخواهم بگویم آقای قالیباف در نوع مدیریت خودش در مجلس نمره قبولی نمیگیرد و باعث تضعیف مجلس شد. در سایر موضوعات نیز همین رویه را داشتند؛ از افراد و معاونینی که آوردند، تغییرات مکرری که در نفرات ایجاد کردند، بحث پژوهشگاه مجلس و سایر موضوعات، مدیریت بسیار ضعیفی را داشتند.
مسائل حاشیهای خصوص موضوعات خانوادگی ایشان -مثل ماجرای سیسمونی دختر ایشان یا درخواست آقامت پسر ایشان و یا مباحثی همچون فروش خانهای در آلمان- چقدر به جایگاه و ابروی مجلس ضربه وارد کرده است؟
من هیچگاه به مسائل و موضوعات شخصی هیچ کس حتی آقای قالیباف ورود نکرده و نخواهم کرد و در این مورد بحثی ندارم، اما درباره عملکرد خود آقای قالیباف معتقدم او به عنوان رئیس مجلس جا داشت که اگر عملکرد خانوادهاش مورد تاییدش نیست، این را با مردم درمیان میگذاشت و عذرخواهی میکرد.
این باعث تسکین مردم میشد و شاید به نوعی او را در حاشیه امن قرار میداد. اما خب وقتی این اتفآقات رخ نداد و حتی در بسیاری از موارد دفاع هم کرد، برای مردم خوشایند نیست. سایر موضوعات مرتبط با شخص آقای قالیباف و نوع عملکردش، موضوعاتی مانند تراولها و سایر حواشی دیگر، هم همگی بیپاسخ ماند که زیبنده یک مسئول نظام جمهوری اسلامی نیست.
به نظر شما اگر آقای قالیباف نه یک چهره اصولگرا بلکه یک چهره سیاسی اصلاحطلب بود آیا باز با ایشان به این میزان مماشات و برخورد مومنانه میشد؟
متاسفانه امروزه برخورد با افراد خلافکار، به صورت سلیقهای انجام میشود و اول نگاه میکنند که این فرد جز کدام دار و دسته است و بعد میزان برخورد را تعیین میکنند. این پدیده بسیار زشت است و ایجاد تبعیض میکند. عزیزان باید توجه داشته باشند که میزان برخورد باید فارغ از این باشد که فرد خلافکار متعلق به کدام دار و دسته و جریان است.
بسیاری از نمایندگان به اقدامات اجرایی آقای قالیباف خصوصا حلقه معاونین و مشاورین ایشان به دلیل مداخلات سیاسی در تصمیمات نمایندگان اعتراضات تندی داشتند و حتی مشخص شد اطرافیان ایشان در رسانهها پولپاشی شدیدی انجام دادند، به نظرتان اینها چه تاثیری بر شرایط ایشان در رسیدن مجدد به ریاست مجلس خواهد داشت؟
حدیث داریم که اگر در کاری اخلاص و صداقت وجود داشته باشد، خداوند به آن کار برکت میدهد و اگر این دو خصیصه در کاری وجود نداشته باشد، عملا آن کار ابتر میماند و به نتیجه نخواد رسید. من عدم موفقیت این جریانی که آقای قالیباف از آن حمایت میکرد را ناشی از این میدانم که صداقت و اخلاص در اعمالشان وجود ندارد.
آیا افول رای ایشان در تهران به عنوان نفر چهارم و رای نیاوردن لیست منتسب به ایشان را باید به معنای پایان زندگی سیاسی آقای قالیباف بدانیم؟
هر کدام از ما میتوانیم ارزش افزودهای برای نظام ایجاد کنیم و از طرف دیگر یکسری هزینه هم میتوانیم ایجاد کنیم. تا زمانی که این ارزش افزوده بیش از هزینه باشد، باید بایستیم و کار کنیم. آقای قالیباف هزینهاش برای نظام بیشتر از ارزش افزودهاش است. اگر جای او بودم عرصه را ترک میکردم. نظام نباید تا این اندازه برای یک شخص هزینه دهد.
گویا آقای قالیباف برای حفظ بقای ریاست خود دست به دامن نمایندگان اصلاحطلب و میانهرو و مستقل مجلس شده. آیا باید شاهد یک بده-بستان تاریخی در این برهه باشیم؟
ما هم این موضوع را شنیدهایم که آقای قالیباف مشغول مذاکره با اصلاحطلبان است برای اینکه بتواند از رای آنها برای ریاست خود استفاده کند و در عوض امتیازاتی به این دوستان بدهد. در این جا از هر دو طرف باید سئوال مشابهی را پرسید؛ از آقای قالیباف باید پرسید که اگر شما مسیر اصلاحطلبان را درست نمیدانید، چرا باید برای کرسی قدرت وارد مذاکره با آنها میشوید و همینطور از اصلاحطلبان باید پرسید شما که همواره انتقادات تندی به قالیباف داشتید، اینکه امروز بخواهید وارد مذاکره با او شوید، پس عملاً حرفهای گذشتهتان بیاساس بوده! برای مخاطبین شما سوال ایجاد میشد که سالها نقد میکردید، حالا چه اتفاقی رخ داده که به یکباره همه چیز را تغییر دادید و به گفتمان خودتان چوب حراج زدهاید.
آقای پزشکیان به عنوان لیدر جریان اصلاحطلب معتقد است نباید ریاست مجلس را به نیروهای تندرو مثل آقایان رسایی و یا نبویان سپرد پس بهتر است با قالیباف ائتلاف کرد! به نظر شما جریان پایداری به دنبال ریاست است که اصلاحطلبان از آن نگرانی دارند؟
آقای پزشکیان فرد بسیار محترمی هستند و احترام زیادی برای او قائل هستم. فکر میکنم در روزهای اول در اظهارنظر کمی عجله کردند. مجموعه دوستانی که رای آوردند و وارد مجلس شدند، عموما افراد متعادلی هستند و دلشان برای کشور و مردم میسوزد و میخواهند خدمت کنند و فکر میکنم اگر کمی بیشتر باهم گفتگو داشته باشند، بتوانند نقاط مشترک زیادی را برای حل مشکلات مردم پیدا کنند.
تمام جریان اصلاحطلب از مسئولین و چهرههای مطرح این جریان گرفته تا رسانههای منتسب به آنها همیشه معتقد بودند دوران آقای قالیباف در شهرداری تهران سیاهترین و پرفسادترین دوران بوده است به نظر شما ائتلاف این جریان باکسی که مظهر و بانی آن دوران بوده امکانپذیر است؟
با توجه به مواضعی که اصلاحطلبان به نحوه مدیریت قالیباف در دوران شهرداری و در این ۴ ساله ریاست مجلس داشتند، عملاً ائتلاف با او و تایید قالیباف توسط این عزیزان، به معنای پایان گفتمانی است که تا به الان داشتند و یک نوع خودکشی سیاسی برای اصلاحطلبان خواهد بود.
شاید جریان اصلاحطلب معتقد باشد پیشنهاد و یا فصل مشترکی باطیف شما ندارد برای همین چارهای به مذاکره با آقای قالیباف ندارد؟ ایا شما در این خصوص با بزرگان جریان اصلاح طلب، میانهرو و مستقل مجلس رایزنی داشتهاید؟
باید ببینیم هدف چیست. اگر هدف حل مشکلات مردم باشد، به نظرم نقاط مشترک زیادی را میتوان پیدا کرد و بر آنها پافشاری کرد. اگر بحث زورآزمایی سیاسی و سهمخواهی باشد، خیر نقطه مشترکی وجود ندارد. با توجه به این که مجموعه ما به عنوان یک مجموعه مستقل و فراجناحی وارد این عرصه شده، امیدوارم حداکثر استفاده از نقاط مشترک را ببریم و البته سر بسیاری از موضوعات هم اختلافنظر داریم که آنها سرجای خود باقی میماند.
به نظر شما این امکان وجود دارد که میان طیف شما و اصلاحطلبان و میانهروها ائتلافی شکل بگیرد و طیف شما در یک فضای معقول، در مدیریت هیئت رییسه و کمیسیونها تعاملی با این جریان داشته باشد؟
نمیتوانم اظهار نظر کنم، چرا که این یک انتخابی است که توسط نمایندگان محترم انجام میشود و باید دید نظر ۲۹۰ نماینده چیست و به افرادی که آمادگی خدمتگذاری در پستهای مختلف را دارند، رای دهند.