خرید تور تابستان

نظر مردم تهران درباره‌ی انتخابات ریاست جمهوری | از ترجیح میانه‌روها تا ناامیدی از مسئولان

نگار فیض‌آبادی، انصاف نیوز: تصویر ۱۸ سیاستمدار ایرانی به مردم نشان داده شد و عده‌ای در پاسخ به این سوال که چند نفر از این افراد را می‌شناسید و به چه کسی رای بدهید، گفتند به کسی رای می‌دهیم که عملگرا و باسواد باشد. برخی‌ها هم به دلیل نارضایتی از شرایط موجود با بی‌میلی گفتند کسی را نمی‌شناسند و در انتخابات شرکت نمی‌کنند.

به گزارش انصاف نیوز، کمتر از 30 روز دیگر چهاردهمین دوره از انتخابات ریاست جمهوری برگزار می‌شود. برای سنجیدن نظر شهروندان تهرانی درباره‌ی ملاک‌های انتخاب رئیس جمهور آینده، تصویر چهره‌های سیاسی به ۱۵ نفر نشان داده شد. نظرات این افراد را در ادامه می‌خوانید.

یکی از کاسبان (۶۲ ساله) در حالی که در میدان ولیعصر با آقایی صحبت می‌کرد، با دیدن عکس‌ها گفت: همه را می‌شناسم. اگر قرار باشد به کسی رای بدهم، آقای پزشکیان را انتخاب می‌کنم. او چند روز پیش هم درباره‌ی پرواز آقای رئیسی انتقاد کرد. خدا آقای رئیسی را رحمت کند، اما وقتی بدون توجه به هشدار و برنامه‌ی مشخص رفت، کل ایران هم به هم ریخت! خودم ترک نیستم اما پزشکیان را می‌شناسم و می‌دانم که به جای شعار، عمل می‌کند و تدبیر و برنامه دارد. البته ظریف هم خوب است اما تائید نمی‌شود. 

آقای ۶۵ساله‌ای که نقاش بود، با اشاره به مرد کنار دستی‌اش گفت: هرکسی ایشان بگوید به همان رای می‌دهم، یعنی آقای پزشکیان.

نمی‌گذارند رئیس‌جمهور کار کند

خانم خانه‌دار ۴۶ ساله‌ای که پوشش مانتو و روسری داشت، لحظه‌ای کنار سینما قدس ایستاد، به عکس‌ها نگاه کرد و گفت: اگر مجبور باشم، فقط رای سفید می‌دهم. کارِ همه‌شان را دیدم، دیگر برایم اهمیتی ندارد.

نفر چهارم، خانم جوانی با پوشش چادر در همان حوالی سینما، چند لحظه عکس‌ها را نگاه کرد اما هیچ رغبتی برای پاسخ دادن نداشت.

خانم دیگری با پوشش مانتو و روسری هم بدون اینکه اطلاعات بیشتری بگوید، گفت: شرکت نمی‌کنم!

نفر ششم خانمی با پوشش چادر بود و از بین عکس‌ها ۱۶ نفر را می‌شناخت و معتقد بود آقای زاکانی نسبت به بقیه عملکرد بهتری داشته است و حرف‌های او را هم می‌پسندید.

خانم دیگری که مانتو و روسری پوشیده بود، لحظه‌ای عکس‌ها را نگاه کرد و وقتی اسم انتخابات را شنید، اجازه‌ی تکمیل شدن صحبت را نداد و گفت: من ایران زندگی نمی‌کنم که بخواهم شرکت کنم. این‌ها را هم نمی‌شناسم!

خانمی ۴۷ ساله، با پوشش مانتو و محجبه که آشپز خدمات و سرپرست خانواده بود، گفت: نمی‌شناسمشان. در انتخابات هم شرکت نمی‌کنم چون آنهایی که قبلا بهشان رای دادیم، کار خاصی انجام ندادند. خدا آقای رئیسی را بیامرزد اما به او هم رای ندادم! شوهرم سکته‌ی مغزی کرده است و من کار می‌کنم و خرج خانه را می‌دهم. او وقتی می‌خواست اسم فارسی انصاف نیوز را بنویسد تا بعدا گزارش را بخواند، با افسوس گفت: سواد درست‌حسابی هم ندارم. نگذاشتند حداقل درس بخوانیم. آنهایی که در راس کار هستند، هیچ فکری به حال ما که قشر ضعیف هستیم، نمی‌کنند. ما هیچ خیری در این زندگی ندیدیم!

خانمی که شالش را به سرش بسته بود، حرف‌های آن خانم را شنید و بی‌آنکه بخواهد سوال را کامل بشنود، با اشاره به عکس‌ها گفت: همه مهره‌های خودشان هستند. هر کسی هم بخواهد باز نمی‌گذارند کار کند.

همراهی با گزینه‌های اصلاح‌طلب

آقای ۳۸ ساله‌ی کُردی روبه‌روی بستنی‌فروشی میدان ولیعصر نشسته بود و تمام ۱۸ تصویر را با نام و سِمت می‌شناخت. او در جواب این سوال که اگر بخواهد رای بدهد، چه کسی را انتخاب می‌کند، گفت: من با اصلاح‌طلب‌ها اوکی هستم چون به نظرم باسواد هستند. خدا بیامرزد ولی آقای امیرعبداللهیان با اینکه وزیر امور خارجه بودند اما در حد دانشجوی ترم ۴-۵ انگلیسی هم نمی‌توانستند تلفظ کنند. به نظرم ظریف آدم دیپلماتیکی است ولی بعید می‌دانم در انتخابات شرکت کند.

او ادامه داد: خودم مدیر حسابرسی هستم و زیاد مطالعه می‌کنم و می‌دانم چه خبر است. امیدی ندارم که کسی بتواند کاری انجام بدهد. درواقع دولت فرمالیته است و افراد دیگری تصمیم می‌گیرند. می‌گفتند تحریم فرصت است، واقعا چه فرصتی؟

نفر یازدهم آقای ۵۹ ساله‌ای بود که کنار همسرش منتظر آماده شدن بستنی‌شان بود. گفت: بیشتر این شخصیت‌ها را می‌‌شناسم. در انتخابات به کسی رای می‌دهم که اهل عمل‌ کردن باشد تا حرف زدن. به نظرم آقای پزشکیان همین‌طور هستند و به او رای می‌دهم. 

پرنیان، کوثر و معصومه، هر سه دهه‌هشتادی و چادری بودند و قبل از اینکه مترو برسد گفتند که هرکدامشان پنج نفر از شخصیت‌ها را می‌شناسند. یکی‌شان گفت: من که به سن رای نرسیدم ولی هیچ‌کدامشان را قبول ندارم. کوثر گفت: اگر آقای حسن خمینی بیایند، باید درباره‌شان تحقیق کنم. معصومه با تاکید در ادامه‌ی حرف دوستش گفت: مملکت خودمان است و باید در انتخابات شرکت کنیم. آقای خمینی و آذری جهرمی به نظرم خوب هستند.

او در پاسخ به این سوال که چطور می‌شود مردمی که نمی‌خواهند را برای رای‌ دادن ترغیب کرد، گفت: به‌هرحال انتخاب بین بد و بدتر است. ما هم به اصولگرا/ اصلاح‌طلب، مذهبی/ غیرمذهبی نگاه نمی‌کنیم. برایمان مهم همه‌ی ما مردم در زندگی حس خوبی داشته باشیم و شرایط بهتر بشود.

رای بدهیم که چه اتفاقی بیفتد؟

عصر همان روز، حدود بیست دقیقه بعد، میدان راه‌آهن

پسر ۳۰ ساله‌ای که روی ترک موتور نشسته بود و با چشم دنبال مسافر می‌گشت، حدود ۱۰ نفر از شخصیت‌های سیاسی را می‌شناخت، اما گفت که به این دلیل که به اهدافش نرسیده است، در انتخابات شرکت نمی‌کند.

او گفت: از وضع موجود ناراضی‌ام. اصلا باید رای بدهم که چه اتفاقی بیفتد؟ چرا جوان‌های هم‌سن من نباید بتوانند ازدواج کنند؟ چرا تابه‌حال شرایط را درست نکرده‌اند؟ به نظرم فقط «دکتر احمدی‌نژاد» خدمت کرد چون با این‌ها فرق داشت!


نفر سیزدهم، آقایی ۳۸ ساله از تبریز در محوطه‌ی ایستگاه راه‌آهن، کنار ساک‌هایش ایستاده بود و می‌خواست برای زیارت برود مشهد. او خودش را یک تولید‌کننده‌ی ورشکسته و شاغل در زمینه‌ی حمل‌ونقل معرفی کرد و گفت: ۵ نفر از این افراد را می‌شناسم.

صحبت انتخابات که شد، با دست به پیرمردی اشاره کرد که آن اطراف روی زمین نشسته بود و گفت: او را ببینید بعد می‌فهمید چرا می‌گویم نمی‌خواهم شرکت کنم. اصلا همین ساختمان را ببینید. ما کشور ثروتمندی هستیم، چرا باید این ساختمانمان باشد؟ چرا باید حال و روز آن پیرمرد و این بچه‌های دست‌فروش این‌طور باشد؟ با دستش رد هوایپما را در آسمان دنبال می‌کند و می‌گوید: چرا باید هواپیماهای ما شبیه این باشند؟ دو ساعت است اینجا نشسته‌ام و با دیدن همه‌ی این صحنه‌‌ها فقط دارم حرص می‌‌خورم!

او در ادامه گفت: کسانی که می‌خواستیم بیایند را نگذاشتند، شما باشید رای می‌دهید؟ (منظورش یکی از کاندیداهای رد صلاحیت‌شده در انتخابات مجلس دوازدهم بود) انتخابات مجلس را شرکت کردم اما برای ریاست جمهوری شرکت نمی‌‌کنم. این مملکت با دو کار و درطول شش ماه آباد می‌شود، اول اینکه اگر هرکسی سر جای خودش باشد و دوم اینکه محدودیت تولید را بردارند.

آقای جوانی که کنار خانمی ایستاده بود، بدون آنکه اجازه بدهد سوالی مطرح شود، فقط بعد از دیدن عکس‌ها گفت: علاقه‌ای ندارم حرف بزنم.

چند دختر جوان دیگر هم گفتند: ما علاقه‌ای نداریم این‌ها را بشناسیم، در انتخابات شرکت نمی‌کنیم و نمی‌خواهیم حرف بزنیم!

نفر پانزدهم، خانمی با پوشش مانتو و روسری بود که گارد شدیدی برای جواب دادن داشت. بعد از اینکه فهمید قرار است رسانه حرف‌های مردم را هم منتشر کند، گفت: اگر رفتارم با شما تلخ و تند بود به خاطر هزینه‌هایی است که داده شده است، گرانی، دروغ، حرف نزدن با مردم و شرایط فعلی باعث شده تا خودم و خاندانم نخواهیم که در هیچ انتخاباتی شرکت کنیم!

این گزارش میدانی در هفته‌ی اول خرداد ۱۴۰۳ در میدان ولیعصر و میدان راه‌آهن تهران انجام شد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا