هفت توصیه به رئیسجمهور آینده
محسن صالحیخواه، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
ریاستجمهوری یکی از ارکان کشور است به شرطی که صاحب موقت آن کرسی، «بخواهد» از ظرفیتهای قانونی استفاده و شرایط را به نفع مردم تغییر دهد. معتقدم سال ۱۴۰۳ تفاوتهای زیادی با سالهای پیش و دورههای قبلی انتخابات دارد که میراث وقایع و تحولاتی است که حداقل در ۵ سال گذشته حادث شد. برای همین، آرزو میکنم اگر شخصیتی غیربنیادگرا و معقول رئیسجمهور شد، به این مسائل فکر کند.
۱. مردم را تقسیمبندی نکنید
یکی از زشتترین رفتارها از تریبونهای رسمی و غیررسمی، تقسیمبندی این مردم به خودی و غیرخودی است. شاید یک جریان فکری خاص در کشور حداقل طی بیست و چند سال گذشته تئوری مردمزدایی و بیتوجهی به تفاوتها و نظرات جمهور را نهادینه کرده باشد، اما تسلط این جریان فکری بر برخی ارکان قدرت، حقیقت را تغییر نمیدهد. آن مسئولی که مدام از «جامعه مومنین» و مانند آن صحبت میکند، یا شناختی از مردم ندارد یا جامعه را میشناسد و خود را به ندیدن میزند. ایران یک ملت است که آنها ولینعمت شما هستند. حرف آنها را بشنو. فقط آنهایی که برای شما هورا میکشند، مردم نیستند. شما باید رئیسجمهور باشید نه رئیس هواداران.
۲. صادق باشید
آنقدر حجم و سرعت وقایع و تحولات در کشورمان بالاست که دیگر فرصتی برای سیاستبازی و وعده دادن نیست. در این وضعیت، چیزی از مردم پنهان نمیماند. الان سال ۱۴۰۳ است نه ۱۳۶۰. طی سالهای قبل و با شدت کم و زیاد آنقدر فشار بر رسانهها وارد شد که در نهایت پدیدهای تحت عنوان شبکههای فارسیزبان در خارج از کشور شکل گرفت و واقعیت تلخ این است که رسانههای مذکور روی ذهن بخش نه چندان کمی از مردم کشور ما احاطه دارند. ایران تحت عملیات روانی مستمر و بیست و چهار ساعته است؛ نه به خاطر این که مظلوم است. به خاطر این که ناکارآمدیها طی سالها و افزوده شدن مشکل رو مشکل و سخت شدن زندگی برای بخش زیادی از مردم، ذهنها را آماده پذیرش هر محتوای منفی (راست، دروغ، ترکیبی از هر دو) کرده است. صادقانه بگویید که چه کار میتوانید بکنید و چه کار نمیتوانید تا تکلیف ملت با شما مشخص باشد. شعارهای آرمانگرایانه برای مدیریت جهان، حتی مصرف عمومی داخلی ندارد. صرفاً برای سختترین هسته هواداران جذاب است.
۳. آمریکاستیز و شرقپرست نباشید
آمریکاپرست و شرقستیز هم نباشید. کشور ما در سیاست خارجی نیاز به توازن دارد. علاوه بر این که معتقدم قوه عاقله حاکمیت در بخش خارجی نسبت به بخش داخلی بیشتر خود را نشان میدهد، شما تلاش کنید توازنی میان شرق و غرب ایجاد شود. از تجربه چین و عربستان در تنظیم روابط با کشورهای مختلف استفاده کنید. هیچ کشوری نمیتواند «مبارزه» و «تقابل» را ایده اصلی حکمرانی قرار بدهد. تجربه تاریخی نشان داده است که تعریف کردن تقابل و مبارزه به عنوان اصل وجودی یک ساخت سیاسی، عاقبت خوشی ندارد. در جهان چند قطبی امروز، سیاست خود را مطابق منطق دوقطبی جنگ سرد تعریف نکنید.
۴. واقعگرایی را جایگزین توهمات کنید
زندگی در توهم و حکمرانی با توهم، فاصله شما با واقعیتها را زیاد میکند. ما ملت نظرکرده و برگزیده نیستیم؛ نظام سیاسی کشورمان الهی و قدسی نیست. مرکز جهان نیز نیستیم. کشوری هستیم دارای قدرت نظامی و نیابتی در سطح منطقه خاورمیانه، فاقد قدرت اقتصادی تاثیرگذار، دارای نقشآفرینی نسبی در مناسبات بینالمللی، دارای بحرانهای اجتماعی و سیاسی درون مرزها، تحت تحریمهای اقتصادی، نیازمند تغییر سیاستهای کلان و دارای یک ملت خسته. توهم آن است که چشممان را بر واقعیتهای کشور ببندیم و شعارمان این باشد که سیاهنماییها اجازه دیدن دستاوردهای ما را نمیدهد. تمام رسانههای بزرگ کشور از آنلاین و تصویری و مکتوب در خدمتم باشند اما ادعایم این باشد که مردم نمیبینند ما برای آنها چه کردیم. در حالی که من نوعی به عنوان یک شهروند معمولی این کشور، آن دستاوردها را در سقف بالای سرم، هزینههای زندگی و آرامش ذهنم میبینم. با واقعیتها حکمرانی کنید، نه توهمات.
۵. علمی باشید، نه جهادی
قلب معنی در کشورمان زیاد اتفاق میافتد. همین امروز مفاهیمی مثل ارزشها، مردم، انقلاب و بسیاری دیگر از مفاهیم، معانی خود را از دست دادهاند اما زیاد استفاده میشوند. فعالیت جهادی نیز یکی از همین مفاهیم است. در حالی که حکمرانی اصول خود را دارد، تئوریهای امتحان پس داده و شکست خورده مقابل چشم ما قرار دارد و مختار هستیم که از میان آنها انتخاب کنیم. پسوند جهادی میتواند کنار تمام کارها قرار بگیرد؛ دیپلماسی، اقتصاد، فرهنگ، علوم و … . در حالی که هر کدام از این عرصهها راه و روش خود را دارد و نیازی به کار بیحساب و کتاب و تودهای برای به سرانجام رساندن آنها نیست. سعی در اختراع مجدد چرخ در حوزههای مختلف نداشته باشید. از تجربیات کشورهای دیگر استفاده کنید.
۶. اول رئیسجمهور ایران باشید
یکی از مشکلات ما در حکمرانی، اولویت نداشتن ایران و مردم آن است. این عدم اولویت خود را در تصمیمگیری، سیاستگذاری و نتایج آن نشان میدهد. سیاست منطقهای و بینالمللی باید در خدمت منافع ملی ایران باشد و نه یک ایدئولوژی خاص. لطفا رئیسجمهور ایران باشید و به ملت این کشور اولویت اول را بدهید. امتگرایی نباید ملت را قربانی کند.
۷. جرئت تصمیمهای سخت را داشته باشید
آنچه جریان تندرو با پشتیبانی نانوشته و استفاده از ابزار قانون به دنبال جا انداختنش بوده، این است که آنها و تفکراتشان مساوی تمام ساختار سیاسی هستند. چرا که همیشه از یک موضع طلبکار و غیرپاسخگو با دیگران مواجه میشوند. زمانی که در قدرت نباشند سنگاندازی میکنند و زمانی که در قدرت باشند، دستاوردسازی و ادعای کرامت و معجزه. در حالی که آنها فقط یک طیف سیاسی هستند که به خاطر نوع تفکر بستهشان در نهادهای قدرت جا گرفتهاند و صدایشان بلند است. لطفا برای گرفتن تصمیمهای سخت از آنها هراس نداشته باشید و منافع «جمهور» را مد نظر قرار بدهید. زبانم لال ایران اگر از بین برود، برای آنها که اهمیتی به این سرزمین نمیدهند تفاوتی ندارد. چرا که آنها افکاری فرامرزی را دنبال میکنند که ایران را صرفاً یک پایگاه برای آن میدانند. اما نمیدانند که فرصتها کوتاهتر از آن چیزی است که تصور میکنند.
انتهای پیام
امیدورام همشون موفق باشند ..
منطور از تجربیات جهانی شانگهای و بریکس بود …