جنگ اقتصادی یا اقتصاد جنگی؟

حامد پاک طینت، اقتصاددان، در کانال مجمع فعالان اقتصادی نوشت: «سرزمین عزیزمان ایران ۱۲ روز جهنمی را سپری کرد. از دست دادن جانهای عزیز و بی گناهی که دلیلی برای رفتنشان نبود و میلیاردها دلار خسارت که یا از پول نفت به عنوان ثروت عمومی این کشور و یا از مالیات و جیب مردم پرداخته شده بود، همه دود شد و به هوا رفت.
دفاع جانانه نیروهای مسلح با امکانات یک کشور تحریم زده و سرمایه های انسانی این مملکت نیز حقیقتی است که برای هیچ وطن دوستی قابل چشم پوشی نیست. اما تمرکز این متن بر مسائل اقتصادی است.
ایران مدت ۴۶ سال است که در تحریم اقتصادی به سر می برد و ۱۸ سال است که عملا در جنگ اقتصادی است. ۸۵۰ میلیارد دلار زیان مستقیم و ۲۰۰۰ میلیارد دلار خسارتهای غیرمستقیم این جنگ برای کشور و مردم ایران بوده است که حاصل آن رشد اقتصادی نزدیک به صفر، تورم های مزمن ۳۰ الی ۵۰ درصد مستمر، گسترش فقر به نیمی از مردم کشور، افزایش چند صد برابری نرخ ارز یا به نوعی سقوط ارزش پول ملی، مهاجرت گسترده نخبگان، فرسودگی در صنعت از جمله صنعت دفاعی، و اختلال گسترده در تجارت و گسترش واسطه گری نتایج ملموس جنگ اقتصادی در این سالها بوده است
نگاهی موشکافانه به بودجه سال ۱۴۰۴ نشان می دهد بودجه دفاعی ایران امسال با حدود ۲۰۰% افزایش که خود نشان از احتمال چنین زد و خوردی بوده به حدود ۱۲ میلیارد دلار و همچنین افزون بر این مجلس برای تقویت بنیه دفاعی اجازه داده است حدود ۱۱ میلیارد یورو از محل سهمیه نفت خام بهره مند شود.
بنابراین بهبود صادرات نفت ایران طی چند روز گذشته یا صدور مجوز فروش نفت ایران به چین که توسط ترامپ اعلام شد و نیز سفر وزیر دفاع ایران به چین را همه باید در همین قالب تحلیل کرد که از امروز بخش بزرگی از صادرات نفت ایران که بطور معمول به مقصد چین است برای مصارف نظامی خواهد بود
با آنچه در این ۱۲ روز رخ داد نباید کوچکترین تردیدی کرد که کشور به سوی اقتصاد جنگی حرکت خواهد کرد. شاید هر کشور دیگری هم جز ایران تحت چنین تهاجمی و تجاوزی قرار می گرفت چنین تصمیمی می گرفت. رویکرد جدید که در صورت ثابت ماندن راهبردهای قبلی اتخاذ می شود موقعیت جدیدی برای اقتصاد ایران به ناگزیر رقم خواهد زد. اولویت اول کشور از شنبه صبح بنیه دفاعی خواهد بود
مطالعه عینی در تخصیص بودجه های ناگزیر دفاعی بر کشورها در جنگهای مختلف خبر از تحولی اساسی و ناگریز در اقتصاد این کشورها می هد.
جنگ جهانی دوم و برنامه چهارساله هیتلر برای خودکفایی اقتصادی و تامین منابع جنگ تا فروش اوراق قرضه جنگی و جیره بندی کالاهای اساسی حتی در آمریکا، جنگ کره و تمرکز کامل اقتصاد بر جنگ و اعمال مدل بسته سوسیالیستی با ساختار کاملا دولتی که حتی تا امروز آثار آن باقی است در کره شمالی همه مثالهایی از اثر موقعیت جنگی یا نیمه جنگی در اقتصاد کشورهاست.
لبنان عروس خاورمیانه که یکی از بالاترین سرانه ها در کل این منطقه را داشت، اقتصادش بر اثر جنگ به خاک سیاه نشست تا جایی که حتی برای گرداندن کشور به خارجی ها وابسته شد، رشد اقتصادی اش از ۶% به منفی ۶% رسید، بیکاری اش از ۱۲% به ۲۰% رسید، تورمش از ۷% به بالای ۳۰۰% رسید و شاهد یک سونامی مهاجرتی از سرمایه ها و جوانان این کشور بود. اگر کمکهای عربستان، قطر و ایران نبود ۹۰% مردم این کشور امروز در حال گدایی بودند
و در نهایت همین جنگ اخیر روسیه و اوکراین و تمرکز کامل بودجه هر دو کشور حتی روسیه بزرگ بر جنگ و تبعات شدید آن بر تولید ناخالص ملی، رکود، توقف سرمایه گذاری و… نشان از موقعیت جدیدی برای اقتصاد ایران است.
مهم نیست ایران باشد یا اروپا یا هر نقطه دیگری بر روی کره زمین ؛ اقتصاد جنگی همیشه ابزار بقاست نه توسعه و در میان مدت به کاهش رفاه عمومی، تورم، فرسایش زیرساختها و افول بازار آزاد منجر میشود.
آنچه مورد تفاوت بین کشورها در این موقعیت ویژه است بنیه اقتصادی و نظامی آنها قبل از این رخداد است. ذخایر ارزی قابل اتکا، تورم کنترل شده، رشد اقتصادی مثبت، ارتباطات بین المللی حسنه با طیف وسیعی از کشورها، آزاد بودن منابع مالی، آزاد بودن رد و بدل پول و دهها متغیر دیگر همگی مواردی هستند که به کمک تاب آوری کشوری که دچار یک جنگ تحمیلی ناگهانی می شود می شتابد و این دقیقا پاشنه آشیل وضعیت کنونی ایران است.
مایل نیستم در خصوص پیش بینی های آماری چنین وضعیتی سخن بگویم؛ صرفا بسنده می کنم به موقعیت اقتصادی جدیدی که ترکیبی اعجاب انگیز از جنگ اقتصادی و اقتصاد جنگی از فرداست.»
انتهای پیام




