آنچه از درون ایران قابل دیدن نیست!

احسان خرسندنژاد در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
من احسان خرسندنژاد، ۴۰ ساله، و از سال ۲۰۱۶ ساکن آلمان هستم. بنده دارای مدرک دکترا در زمینه بهینهسازی مصرف سیستمهای انرژی از دانشگاه بوخوم آلمان و مشغول به کار در اتحادیه گرمایش منطقهای آلمان در شهر فرانکفورت هستم. علاقهی من به مسائل فلسفی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به سالها قبل برگشته و در طی زندگی در مهاجرت هم همواره به بررسی شرایط ایران مشغول بودهام. از آنجایی که امروز شرایط سیاسی و اجتماعی ایران را بسیار بحرانی میبینم، تصمیم گرفتهام به شرح آن چیزی بپردازم که از درون ایران قابل دیدن نیست.
در چند وقت اخیر خیلیها من را با عبارات «طرفدار جمهوری اسلامی»، «عاشق نظام»، «حکومت محبوبم»، «در اشتباه بودن» و امثالهم خطاب کردهاند. در بهترین حالت گفتند که تکلیفشان با من مشخص نیست. در زیر جوابی کوتاه دارم به این دوستان:
من متوجه هستم که دید منفی و شَرنِگر امروز مردم ایران به جمهوری اسلامی به چه دلیلیست. حتی به برخی از کسانی که دارای این دید هستند حق هم میدهم. ولی حقیقت این است که این افراد همهی جوانب شرایط امروز ایران رو نسنجیده و فقط از دید احساسی و خشم به جمهوری اسلامی نگاه میکنند. عقلانیتی که بگوید «درست است که من به حق خشمگینم، ولی شاید عوامل مهمتری هم وجود داشته باشند که باید به آنها توجه کنم، مثلا بقای ایران» وجود ندارد. همه چیز سراسر خشمی است که میگوید «من نمیدونم، اینا باید برن!» و دیگر به این سوالات فکر نمیکنند که «خب کجا برن؟ چجوری برن؟ جاشون کی بیاد؟»… اگر این سوالات را از آنها بپرسی، در جواب هم یا حرفی برای گفتن ندارند یا میگویند «هر کی بیاد بهتر از ایناست» یا دل به آمریکا و غرب بستهاند.
حقیقت این است که من طرفدار ایرانم. فعلا هم با توجه به شرایط بسیار خطیر جهانی، جمهوری اسلامی تنها گزینهی موجود برای ایران و بقایش است. تا زمانی هم که کسی که میگوید «جمهوری اسلامی باید بره» نگوید برای بعدش چه برنامهی مشخصی دارد و فقط دل به آمریکا بسته، من حتی یک دقیقه از وقتم را برای شنیدن حرفایش هدر نمیدهم.
در مورد شر بودن جمهوری اسلامی هم اینجا جوابی خلاصه میدهم که شاید کمی روشنگر باشد:
۱. جمهوری اسلامی مثل هر چیز دیگری تماما سیاه یا سفید نیست، ترکیبی از این دوست. ساید خیر و ساید شر دارد. دید مطلقا شر بین ما هم اشتباه است و هم میتواند منجر به فجایع عظیم شود.
۲. جمهوری اسلامی یک کل منسجم نیست. همین الان هم درونش نیروهایی هستند که بسیار کاردرست و آزاده هستند و اتفاقا کار درست را همین نیروها انجام میدهد: تلاش رو به جلو با رویکردی سازنده در شرایط سخت به جای رویابافی، غر زدن، و دل به دیگری سپردن…
۳. شری که ازش صحبت میکنیم ربطی به جمهوری اسلامی ندارد، محصول جامعهی ایران است. جامعهی ما دچار خودکامگی، منفعت طلبی شخصی، ره صد ساله را یک شبه بیتلاش رفتن، انتظار برای منجی و بیگانهپرستیست. چیزی که منجر به سرکوب و کشتار، عدم توجه به حقوق دیگری، فریب و دروغگویی، سکون و تنبلی، و خیانت میشود. نادر شاه مشکلش با اطرافیانش همین بود، امیر کبیر قربانی همین شد، قاجار همین بود، رضاشاه به همان نقطهی نادرشاه رسید، مصدق قربانی همین شد، محمدرضا شاه مشکلش همین بود، و …
حالا ولی همه به من میگویند «مشکل جمهوری اسلامیه و باید بره!». جواب من اما این است که نه! جمهوری اسلامی هم دچار همین مشکلات ریشهای است، حکومت بعدی هم همین خواهد بود حتی اگر خود کسانی که امروز با جمهوری اسلامی مخالفند قدرت را در دست بگیرند! کشورهای اطراف ما هم همین گونه هستند. نگاهی کوتاه به این کشورها نشان میدهد که ترکیه بهترین نمونهی دموکراتیک در دسترس است که آن هم بالاخره دچار همین مشکلات شد. اینها مسائل شانسی یا اتفاقی نیستند، محصول مزرعهی جوامع این ناحیه هستند.
در نتیجه من به جمهوری اسلامی اصلا به صورت خیر و شر نگاه نمیکنم! دید من به جمهوری اسلامی به صورت پدیدهای اجتماعی تاریخی است. این دو نگاه شر مطلق یا شر ضروری هم اشتباهند، هم خطرناک و هم منحرف کننده از مشکل اصلی.
اگر به رویههای موجود به عنوان محصولات مزرعهی جامعهی ایران و این منطقه نگاه کنیم، به این نتیجه میرسیم که این مزرعه دچار آفتهاییست که تا زدوده نشوند، تاریخ تکرار خواهد شد. منتهی اکثریت جامعه مسائل عظیم تاریخی اجتماعی را تقلیل داده و آنها را با عباراتی مثل شورش ۵۷ یا فریب مردم توصیف میکنند. گویی که الان شرایط خیلی متفاوت است! جنبشهای عظیم مردمی را به اتفاقات ساده یا شانس تقلیل داده و به دنبال آبادانی ایران هم هستیم! این دید تقلیلگرایانه مطلقا اشتباه و بسیار بسیار خطرناک است، چون مانع رفتن به ریشهها و یافتن بیماری اصلی میشود.
و این دقیقا چیزی است که من بر این باورم که راهگشای ما در این بن بست تاریخیست: اصلاح ساختارهای اجتماعی. سعی من بر این است که بدون چشمپوشی از نقش حکومت و مسئولیتهای سنگینی که بر عهده دارد، ریشهی اصلی مشکلات را هم بیابم که چرا جامعهی ایران همواره چنین وضعیتهایی را تولید کرده! به جای هدفهای بیفایدهی رویابافانه و خطرناک، غر زدنهای تکراری و پناه بردن به تئوریهای توطئه، به شخصه روی مشکل اصلی دست میگذارم، روی ریشهی همهی این پدیدهها.
و در این راستا سوالاتی میپرسم: چرا جامعهی من خودش آب را درست مصرف نمیکند (مشاهدهی عینی خودم در ایران از کودک گرفته تا پیر) و برای درست مصرف کردن آب یک خاستگاه اجتماعی شکل نمیگیرد که همه از جمله حکومت مجبور شوند به آن تن دهند؟! عینا این موضوع برای مصرف انرژی هم صدق میکند!
چرا من ایرانی برخلاف یک آلمانی به دیگری تذکر نمیدهم که «آشغال نریز» و خودم هم آشغال میریزم؟ چرا جامعهی من خودش و منافع ملی را به یک شام یا پاسپورت میفروشد؟ چرا جامعهی من حاضر شد برای مبارزه با حجاب اجباری متحد شده و هزینه بدهد ولی برای مبارزه با فساد چنین نشد؟!
چرا چند میلیون ایرانی خارج از کشور که اکثرا در کشورهای دموکرات زندگی میکنند و بینشان نیروهای متخصص زیادی وجود دارد که از نظر مالی هم تامین هستند حتی در غیاب برخوردهای احتمالی هم بعد از ۴۷ سال نتوانستهاند تشکیلاتی دموکراتیک درست کنند و حتی به آن نزدیک هم نیستند؟ و …
خلاصه اینکه تا جامعهای سالم و قوی نداشته باشیم، این سیکلی است که تکرار خواهد شد، چه با جمهوری اسلامی چه بی جمهوری اسلامی. البته اگر بعدش از ایران چیزی باقیمانده باشد…
انتهای پیام





حرفهای شما درست،ولی طبق فرموده حضرت علی، مردم به شکل حاکمانشون هستند یامیشوند.چه چیز باعث میشه مردم در این نا اگاهی بمانند؟