بحثی دربارهی امام دوازدهم

حجت الاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
با این که امامان از ازل انتخاب شده بودند و پیامبر هم مکرّر آنان را به نام معرفی کرده بود و هر امامی، امامان بعد از خود را با نام معرفی میکرد، باز هم به دلایلی از جمله شرایط خفقانی حاکم، آزاد نبودن امامان در معرفی امام بعد از خود و شیعیان در بیان احادیث معرفی امامان و نداشتن امکان تبلیغ گسترده، عموم شیعیان از احادیث معرفی امامان مطلع نبودند و بعد از شناسایی امام زمان خود که گاهی بسیار هم مشکل بود، از شناسایی امام بعد ناتوان و چه بسا مدتی حیران بودند یا حتی به امامت کسی معتقد میگشتند که امام بعد نبود.
حتی گاهی امامان مجبور میشدند در باره گمان غلط شیعیان در باره امام بعد سکوت کنند و چه بسا در برههای لازم و مفید بود توهّم امامت دیگری پا بگیرد تا امام بعد، از خطرات در امان بماند. مثلا امام صادق در زمان منصور جبّار بود. از طرف دیگر فرزندش اسماعیل، بسیار مؤمن و متقی بود به گونهای که بسیاری شک نداشتند که او امام بعد از امام صادق خواهد بود. امام صادق هم با توجه به خفقان حاکم، نمیتوانست و یا صلاح نمیدید این توهّم را در آن مقطع دفع کند.
فیض بن مختار گوید: خدمت امام صادق بودم و من به امام عرض کردم از آنجا که شما کارهایی را به اسماعیل وامیگذاردی که پدرت امام باقر به شما وامیگذارد و با توجه به سخنان شما در باره اسماعیل”، ما شک نداشتیم که امام بعد از شما او است! (بحارالانوار، ج۴۸، ص۲۶)
امام هادی هم در دوره خفقان شدید متوکل عباسی و خلفای بعد میزیست و ایشان را تحت نظر در سامرا نگه داشته بودند و شیعیان امکان ارتباط گسترده با ایشان را نداشتند و دشمنان در صدد کور کردن خط امامت بودند. از طرف دیگر فرزندش “سید محمّد” مکنّی به “ابوجعفر” از حیث ایمان و عمل و جلالت شأن در مقام و مرتبه بسیار بالایی بود به گونهای که بسیاری از شیعیان، امامت او را گمان داشتند.
عبد الله بن جلّاب گوید از امام هادی در باره فرزندش سیدمحمد سخنانی میشنیدیم که با توجه به آنها، گمانمان این بود که او امام بعد است تا این که او از دنیا رفت و متحیّر شدیم و (با توجه به خفقان حاکم) میترسیدیم در این باره از امام سؤال کنیم تا این که راجع به موضوعی از امام کتبا سؤال پرسیدیم و امام بعد از جواب به آن سؤال، نوشته بود: با توجه به مرگ محمد، خواستی در باره امام بعد سؤال کنی. نگران نباش زیرا خدا قومی را بعد از هدایت، گمراه نمیکند. امام بعد، فرزندم ابومحمد است.( بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۴۲).
لفظ «بداء» در روایات باب امامت، به همین معنا است یعنی خداوند با میراندن سیّدمحمد، این حقیقت را برای شیعیان آشکار کرد که امام بعد از امام هادی، نه سیّدمحمد، بلکه برادر ناشناختهاش ابامحمد حسن العسکری است همچنان که این لفظ در باره امامت امام کاظم هم آمده و خداوند با میراندن اسماعیل، آشکار کرد که امام بعد از امام صادق، امام کاظم است.
جالب این که بسیاری حتّی از بنیابیطالب و بنیعباس تا قبل از مرگ سیدمحمد نمیدانستند امام هادی پسر دیگری دارد! بنا بر روایتِ جمعی از بنیهاشم از جمله حسن بن حسین أفطس، روز مرگ سیّد محمد، برای تسلیتگویی خدمت امام هادی رسیدند. در صحن خانه فرش انداخته و حاضران که غیر از موالی و سایر مردم، حدود ۱۵۰ نفر از بنی ابیطالب و بنیعباس و سایر قریش بودند، دور امام نشسته بودیم که جوانی حدوداً بیست ساله و گریبان دریده وارد شد و سمت راست امام ایستاد.
بعد از ساعتی، امام هادی متوجه او شد و فرمود: «فرزندم شاکر باش که خدا در باره تو امری حادث ساخت. راوی گوید با پرسوجو فهمیدیم او حسن العسکری فرزند امام هادی است و با این که او آن زمان حدود ۲۰ سال داشت، هیچکدام از ما جماعت حاضر، او را ندیده و نمیشناختیم و آن روز او را شناختیم و با اشاره پدرش، فهمیدیم امام بعد از امام هادی است. (بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۴۵).
با توجه به این خفقان که شدیدترش نسبت به امام عسکری و فرزندش امام زمان اعمال شده، میفهمیم چرا روایات تاریخی در باره ولادت امام زمان این قدر کم و اثبات تاریخی وجود امام زمان این قدر مشکل است و شاید با توجه به همین مشکل بوده که از زمان رسول خدا، سعی شده به وجود امام زمان بشارت داده شود و خصوصیاتش به صورت ریز بیان گردد.
انتهای پیام




