خرید تور تابستان

سردرگمی یاران احمدی‌نژاد

روزنامه شرق نوشت: بعد از بازداشت ‌حمید بقایی، ارگان رسمی طرفداران احمدی‌نژاد با نشر مصاحبه‌ای از علی‌اکبر جوانفکر، مشاور رسانه‌ای دکتر احمدی‌نژاد، این اتفاق را پوشش داد.

بازداشت بقایی در حالی صورت گرفت که محمود احمدی‌نژاد و اسفندیار رحیم‌مشایی چند روزی بود به بهانه چهلم روح‌الله قهرمانی، استاندار سابق گیلان، به مناطق شمالی کشور سفر کرده بودند.

کانال «دولت بهار» بعد از این اتفاق، قسمتی از یکی از سخنرانی‌های احمدی‌نژاد را با این مضمون که «هر کس، هرکاری ولو با ضدیت بهار انجام دهد، به آمدن بهار کمک می‌کند»، منتشر کرد.

طرفداران احمدی‌نژاد، بازداشت بقایی را در ادامه بازداشت عبدالرضا داوری دانستند. داوری حدود ۴۰ روز پیش دستگیر شد؛ احمدی‌نژاد به‌ صورت رسمی واکنشی به این ماجرا نشان نداد، حمید بقایی به‌شدت از دستگیری داوری انتقاد کرد و در‌این‌باره وزارت اطلاعات و قوه ‌قضائیه را هدف گرفت.

بقایی در یکی از توییت‌های خود گفت: «وی [داوری] گفته بود هفته قبل به وزارت اطلاعات دولت روحانی احضار شده است».

عبدالرضا داوری در ایام انتخابات نوشته بود: «پیام ردصلاحیت حمید بقایی پس از حمایت صریح دکتر احمدی‌نژاد از وی، اخراج جریان احمدی‌نژاد از حاکمیت است که البته باید تبعات آن را نیز بپذیرند».

احمدی‌نژاد بعد از شکافی که با اصولگرایان در اواخر دور دوم ریاست‌جمهوری خود پیدا کرد و به‌ویژه بعد از روی‌کارآمدن دولت حسن روحانی، گفتمان نفی راست و چپ را در پیش گرفت؛ اما این گفتمان به استراتژی مشخصی نرسید. با نگاهی به واکنش‌های حامیان احمدی‌نژاد به بازداشت بقایی، به‌نظر می‌رسد آنها دولت و حاکمیت را در این زمینه متهم می‌کنند؛ البته وزنه نقدها به دولت، سنگین‌تر است.

با نگاهی به اتفاقاتی که در چند ماه اخیر برای احمدی‌نژادی‌ها رخ داده و واکنشی که آنها دراین‌باره د‌اشته‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که حداقل بدنه «دولت بهار» در سردرگمی به‌سر‌می‌برد.

شاید از همین منظر بتوان خبرهای غیرموثق را مبنی بر برگزاری نشست حامیان بهار با حضور احمدی‌نژاد در آخر هفته جاری حدس زد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. سلام ،
    در خیابان سمنگان ( نارمک ) هر روز – یا دو روز درمیان،شری بپا میشد و مردم میدیدند جلوی نانوائی زد و خورد شده و شیشه مغازه ها شکسته و سروکله چند نفر زخمی و دوسه نفری هم، با صداهای نخراشیده عربده کشی میکردند ! نوبت بعد، این اتفاق یا مشابه آن بالاتر از مسجد جامع و چند روز دیگر هم در در یکی از میدانهای همان حوالی ! پلیس میامد اینها را دسگیر میکرد و مردم وحشت زده را هم پراکنده میکرد ! در تمام این جنجال ها همیشه ،[م.ف]حضور داشت و کلانتری نارمک ظاهرآ از دست او بعذاب آمده بود،و پس از بازداشت وی، دوسه روز بعد مجددآ توی خیبان سمنگان راست راست راه میرفت و همه هم میدانستند که او فقط جلودار این معرکه هاست و آنتریک کننده اصلی ،برادر بزرگ او، یعنی [ق.ف] بود ! در آن روزگار ( سالهای 48-49 ) این آقایان ارازل محل بودند و واقعآ مردم را عاصی کرده بودند ! تا اینکه رئیس کلانتری عوض شد و سرگرد نوذری ؟ نامی بر آن مقام تکیه زد ! یکهفته بعد هم [ق.ف] را ( فقط او را ) بازداشت کرد و دیگر هیچکس در این منطقه دعوا و چاقوکشی نمیدید ! [ق.ف] برای اینکه سرزبانها باشد ، نزدیکترین دوستانش و برادرش را فدا میکرد و ککش هم نمیگزید ! نمیدانم چرا با دیدن خبر بالا ، بیاد محل قدیم خودمان افتادم !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا