عوامل نارضایتی عمومی از منظر امام علی(ع)
دانشیار دانشکده اقتصادی دانشگاه مفید و امام علی(ع) پژوه، استبداد و فقدان آزادی های مدنی، بی عدالتی و فقدان سرمایه اجتماعی و انسجام ملی را از عوامل نارضایتی عمومی از منظر امام علی(ع) عنوان کرد و گفت: هر حکومتی به دلایلی تصمیماتی می گیرد که ممکن است مردم از این تصمیم گیری ناراضی باشند و به خیابان بیایند یا اینکه اعتراضات خود را به گوش حکومت برسانند، حضرت علی(ع) به مالک اشتر می فرماید: در این مواقع که مردم نسبت به شما گمان بد بردند یا به تعبیری مردم گمان می کنند که اموال را تضییع کردید و تصمیم نادرستی گرفتید و تخصیص درستی در اقتصاد ندادید، به جای برخورد تند با مردم باید به وضوح استدلال های خود را بیان کنید و به گونه ای با آنان صحبت کنید که به طور شفاف و روشن متوجه شوند. کاری کنید که ذهن مردم اصلاح شود و به انسجام ملی و اجتماعی برسید چرا که جامعه ای که انسجام اجتماعی ندارد، نمی تواند به موفقیت برسد و حکومت او ثبات نخواهد داشت.
به گزارش شفقنا، حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمدرضا یوسفی در سخنرانی خود در پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عوامل نارضایتی عمومی از منظر امام علی(ع) را مورد بررسی قرار داد و گفت: نارضایتی عمومی به وضعیتی اطلاق می شود که عدم رضایت مردم از حاکمیت به یک پدیده همه گیر تبدیل شده، گستره وسیعی از مردم را در بر می گیرد. گرچه تحقق شورش های گسترده به عوامل دیگری نیز نیاز دارد، اما نارضایتی عمومی، شرط لازم برای تحقق جنبش های اعتراضی، سیاسی، اجتماعی یا انقلاب است. وضعیت نارضایتی عمومی به مانند آتشی زیرخاکستر آماده کبریتی جهت شعله ور شدن است.
میزان عقلانیت حاکمیت در مواجهه با نارضایتی بسیار مهم است
او اظهار کرد: در انقلاب ایران هم یک نارضایتی وجودداشته و یک اتفاقات خاصی در سال ۵۶ رخ می دهد، روزنامه اطلاعات مطلبی را می نویسد و مرحوم سیدمصطفی خمینی به شهادت می رسند و همه اینها حرکت را ایجاد می کنند در حقیقت نارضایتی حتما وجود دارد و این اتفاقات هست که این مساله را شعله ور می کند در این میان میزان عقلانیت حاکمیت در مواجهه با این نارضایتی بسیار مهم است.
۴ دیدگاه مختلف در مورد چگونگی ایجاد نارضایتی ها و جنبش های اجتماعی
او به دیدگاه های مختلفی که موجب رخ دادن نارضایتی ها یا جنبش های اجتماعی می شود اشاره و تصریح کرد: در این زمینه ۴ دیدگاه که بسیار مشهور هستند وجود دارد، اول دیدگاه مارکس است که عامل مهم را به اقتصاد بر می گرداند، تکامل جوامع اقتصادی را عامل مهمی می داند و تعارضی که در تغییرات در نیروهای مولد جامعه شکل می گیرد که باعث تضاد طبقاتی و جنگ طبقاتی می شود و انقلابی را محقق می کند؛ از نظر مارکس این عامل بسیار مهم است.
او گفت: دیدگاه دوم، دیدگاه جانسون است، او اعتقادش بر این است که شرایط اقتصادی در جامعه به شکلی تحقق پیدا کرده، اما ارزش های فرهنگی که در آن جامعه به مرور زمان حاکم شده کاملا با شرایط ناهمخوان است و مردم وضعیت فرهنگی را طالب هستند که یک شرایط اقتصادی دیگری را می طلبد و حکومت یا حاکمیت حاضر نیست این ارزش های فرهنگی که جامعه در حال حاضر با آن همراه هست را بپذیرد، در برابر آن می ایستد و مقاومت می کند و سعی می کند که از همان ارزش های فرهنگی سابقی که متناسب با شرایط گذشته است، حمایت کند و از این جهت شکاف فرهنگی میان حاکمیت و مردم هر روز بیشتر می شود و یک گسل جدی در اینجا حاکم خواهد شد، این مساله زمینه ساز یک انقلاب خواهد شد. در واقع درکی از هم ندارند و نسلی که می آید و در جامعه رشد می کند دغدغه ها و افکار و مسائلش موارد دیگری است و حاکمیت دغدغه های فرهنگی دیگری دارد. بنابراین فهم یکدیگر از بین می رود و می تواند به بروز یک انقلاب ختم شود.
او ادامه داد: دیدگاه سوم، دیدگاه دیویس است. او معتقد است که معمولاً انقلاب ها پس از زمانی رخ می دهد که مقداری وضعیت اقتصادی خوب می شود، مردم بهبود شرایط را تجربه می کنند و پیرو آن سطح توقعات و انتظارات مردم از اقتصاد و جامعه بالا می رود در حالی که شرایط اقتصادی جامعه متناسب با سطح انتظارات آنها رشد نمی کند، آنها برای خود سطح زندگی را طلب می کنند که اقتصاد به هر دلیلی از جمله عدم توان منابع یا مدیریت جامعه، این رشد متناسب با سطح انتظارات را شکل نمی دهد و به همین دلیل پس از مدتی شکاف ها می تواند باعث انقلاب شود.
او به آخرین دیدگاه نیز اشاره و اظهار کرد: دیدگاه تیلی به اختصار این نکته را دنبال می کند که به طور بسیار طبیعی مردم در یک جامعه از مسائلی ناراضی هستند، اگر این فرصت به آنان داده شود که نارضایتی خود را از مسیر قانونی و درست ابراز کنند آنها حتما به انقلاب توجه نخواهند کرد اما وقتی راه ها برای ابراز نظر و مشارکت و اظهار خواسته های خودشان و نارضایتی هاشون به طور قانونی تعبیه نشود، به ناچار راه هایی که می روند یا به طور رسمی سرکوب می شود یا به رسمیت شناخته نمی شود و عملاً راهی شکل نمی گیرد مگر اینکه یک انقلابی را رخ دهند.
دیدگاه امیرالمومنین در مورد عوامل نارضایتی عمومی
یوسفی به دیدگاه امیرالمومنین علی(ع) در مورد عوامل نارضایتی عمومی اشاره و خاطرنشان کرد: در این مورد به طور طبیعی نهج البلاغه مورد توجه ما بوده، مهم ترین انقلابی که در آن دوران رخ داده و نارضایتی گسترده ای که در آن دوران رخ داده مربوط به نارضایتی از خلیفه سوم می شود.
انقلاب سیاسی – اجتماعی علیه خلیفه سوم
او در مورد انقلاب سیاسی – اجتماعی علیه خلیفه سوم و دلایلی که امیرالمومنین برای انقلاب بیان کرده، گفت: لحظات آخر وقتی مردم نارضایتی های گسترده ای را پیدا کردند آنان از اقصی نقاط به ویژه منطقه مصر جمع شدند و خدمت خلیفه آمدند و مشکلات خود را اظهار کردند و از حاکمان خود و نوع رفتارشان و سوء عملشان شکایت کردند و توقع شان بر این بود که حاکم هم با آنها همراهی کند، برخی از کسانی که جزو ناراضیان بودند و به تعبیری شاید از رهبران آنها هم بودند کسانی بودند که یا از صحابه رسول خدا یا از فرزندان صحابه رسول خدا بودند بنابراین هنوز درک و شناختی از سنت رسول خدا داشتند و با همین لحاظ انتقاد می کردند، اما خلیفه قول مساعدی داد که شما برگردید به مناطق خود و من قول می دهم که این مسایل را اصلاح کنم، آنها هم با این نگاه که به خواسته های خود رسیدند برگشتند، اما خلیفه نامه ای را به حاکمان مناطق می نویسد که به محض اینکه آنها رسیدند با آنان برخورد کنند، نارضایتی ها برای اینکه تبدیل به انقلاب شوند یک جرقه می خواست که این جرقه انقلاب علیه عثمان همین موضوع شد، در راه کسانی که پست چی بودند و نامه ها را می برند دستگیر می شوند و انقلابیون متوجه می شوند که خلیفه با آنها از سر صداقت برخورد نکرده و قصد اصلاح ندارد برمی گردند و آن اتفاق تاریخی که نباید می افتد، افتاد و خلیفه کشته می شود.
میان مردم معترض و افراد در حکومت عثمان فاصله بسیار بود
او افزود: اگر به آن زمان برگردیم و تحلیل برخی از عوامل حاکمیت را راجع به این جنبش ببینیم متوجه می شویم که اساساً فاصله بین کسانی که در حکومت عثمان هستند و مردم معترض، انقدر زیاد است که درک درستی از اعتراض آنان ندارند، عمده صحبت هایی که در آن دوره توسط افرادی که در حاکمیت بودند، مانند ولید که برادر مادری عثمان هست و مدتی حاکم کوفه بوده و شرایطی که داشته، نشان می دهد که آنها متوجه نیستند که مردم از چه چیزی ناراحت هستند به همین دلیل در صحبت خود روی بنی هاشم دست می گذارد و می گوید که بنی هاشم مردم را تحریک می کند و علیه ما می شوراند؛ در حالی که اساساً بنی هاشم نقشی در این وقایع نداشت و آنچه مردم را به سطوح آورده بود عوامل دیگری بود که در زندگی خود مشاهده می کردند و آن شکاف بزرگی بود برای حاکمیتی که ادعا می کرد از سنت رسول خدا پیروی می کند، اما عملاً اینگونه نبود؛ به همین دلیل عدم درک یکی از مسایل بسیار جدی است که حاکمیت در آن دوره نسبت به معترضین داشت و همین هم باعث واکنش های نادرست می شد، یعنی توقع و انتظار این نبود که این اعتراض ها به جایی برسد. بر این اساس موضع گیری ها با امیرالمومنین یک موضع گیری های خاصی می شود یعنی به جای اینکه در این شرایط عثمان از امیرالمومنین برای فروکش کردن این آتشی که صورت می گیرد استفاده کند، سعی می کند که واکنش های منفی را نسبت به ایشان داشته باشد که بعداً امیرالمومنین در فرمایشات خود به آن اشاره می کند.
او گفت: اما آنچه اهمیت دارد، این است که امیرالمومنین در این شرایط بحبوحه اجتماعی که یک حاکمیتی است که امیرالمومنین به آن انتقاد دارد و از آن طرف یک شورش اجتماعی است که بسیاری از خواسته های آنها هم از نظر امیرالمومنین درست است، امیرالمومنین چگونه موضع گیری کرده اند.
او با استناد به خطبه ها به موضع گیری های امیرالمومنین اشاره و تصریح کرد: اولین جایی که موضع گیری امیرالمومنین را نشان می دهد خطبه ۲۴۰ (براساس ترجمه آیت الله مکارم شیرازی) است؛ در این خطبه حضرت عدم درک حاکمیت و عدم استفاده از فرصت هایی که در دست اوست را به خوبی نشان می دهد. امیرالمومنین به ابن عباس گله خود را مطرح می کند و می فرماید: «عثمان گمان می کند که من یک شتر آبکش هستم» عثمان پیش از این توصیه های حضرت را گوش نمی داد و وقتی دید که مردم اعتراض کردند، حضرت را خواست و گفت که شرایط بد شده و مردم شعار می دهند و می گویند که اگر عثمان کنار برود، امیرالمومنین حاکم می شود لذا به حضرت گفت که از این شهر بیرون بروند و حضرت هم در روستایی در اطراف مدینه یک باغی داشتند و به آنجا می روند. بعد که دید اوضاع بد شد، به حضرت پیام داد که به او کمک کند و حضرت هم به او کمک کرد، ولی مردم شعار می دهند که عثمان را نمی خواهیم و علی را می خواهیم که به سنت پیامبر عمل کند و دوباره مشاورین به عثمان پیام دادند که ماندن علی(ع) مصلحت نیست لذا دوباره به حضرت گفت از شهر بیرون برود.
شورش های اجتماعی می تواند تأثیرات بسیار منفی داشته باشد
یوسفی گفت: حضرت تعبیری دارند و می فرمایند: با وجود اینکه عثمان اینگونه برخورد می کند ولی من در این بحران اجتماعی از عثمان حمایت می کنم از این بابت که یک اتفاق ناگواری نیفتد چون شورش های اجتماعی می تواند تأثیرات بسیار منفی داشته باشد، من انقدر در این بحران اجتماعی از عثمان دفاع می کنم با اینکه رفتار او را قبول ندارم و همیشه منتقد او بودم، مانند یک انسانی که احساس می کنم گناهکار هستم و از ظلم دفاع می کنم، از کسی و شرایطی دفاعی می کنم که به او انتقاد دارم اما ترسم از این است که شرایط وخیم تر شود و اتفاقی رخ دهد که نباید رخ دهد. این مساله نشان می دهد که در این حال که حضرت سخت انتقاد داشته اما از اینکه این مساله به جای تلخی هم کشیده شود، واهمه داشته و نمی خواستند این مساله رخ دهد.
رهبر عادل سعی می کند عدالت را در جامعه خود شکل دهد
او ادامه داد: در خطبه ۱۶۴ حضرت گفت وگوی خود با عثمان را بیان می کنند، در این گفت وگو حضرت می فرمایند: تو بدان که ما یک امام و رهبر عادل داریم و یک رهبر ظالم داریم، رهبر عادل کسی است که به سنت های معلومی که درست است عمل کند، در برابر بدعت ها می ایستد و سعی می کند که عدالت را در جامعه خود شکل دهد ولی رهبر نادرست و ظالم گمراه می کند، سنت های درست که سنت های رسول خداست را از بین می برد و سنت های نادرست و رفتار و سیره نادرست را حاکم می کند لذا برگرد و امور را اصلاح کن. حضرت می فرمایند که من خودم از رسول خدا شنیدم که روز قیامت حکومت جائر وقتی در قبال خداوند متعال می ایستد هیچ عذری ندارد و کاملاً به قعر جهنم فرستاده می شود و من به تو توصیه می کنم که این چنینی نباشی چون من می ترسم تو یک رهبر مقتول باشی و حکومت شما به دست مردم از دست برود و شما کشته شوید بنابراین امور را اصلاح کن.
این محقق و پژوهشگر ادامه داد: عثمان وقتی سخنان امیرالمومنین را می شنود، می گوید که من امور را اصلاح می کنم، تو به مردم بگو که برگردند و من در سیاست ها می خواهم اصلاحاتی داشته باشم، امیرالمومنین می فرماید: اینکه قول دهیم و به مردم بگوییم که صبر داشته باشند صحیح نیست، اولین جایی که باید از آن شروع کنی از مدینه پایتخت حکومت است و باید از همین لحظه شروع کنی. رفتارهای نادرست را اصلاح کن و سایر مناطق هم نامه می فرستی که اصلاح شود. فرصت نیست که زمانی بخری، کسی که بخواهد زمان بخرد مساله دیگری در ذهن اوست، اگر اصلاح را فهمیدی و ضرورت آن را درک کردی، باید فوری اجرا کنی و امور را اصلاح کنی.
او به سومین خطبه اشاره و خاطرنشان کرد: خطبه سومی که موضع گیری امام را نشان می دهد در عین حالی که شدیدا به عثمان انتقاد دارد، موضعی است که در قبال انقلابیون می گیرند، ایشان در خطبه ۳۰ می فرمایند: عثمان بد عمل کرد، اما شما هم بی تابی کردید، شما وقتی فشار آمد و به شما استبداد و ظلم شد بی تابی کردید و به صورت بدی از خود واکنش نشان دادید که از منطق و عقلانیت واکنش شما خارج شد و نتایج آن هم نتایج بدی خواهد بود.
او گفت: نتایج آن این است که خداوند حکمی دارد هم در مورد عثمانی که استبداد به خرج داد و حکومت را به انحراف کشاند و هم نسبت به شما که در قبال او از روش نادرستی استفاده کردید و دست به خلیفه کشی زدید و از این مسیر رفتید، این نتایج تلخی را به همراه خواهد داشت بنابراین عملا که نگاه کنید می بینید که امیرالمومنین در عین حال که انتقاد سختی به عثمان داشته اما از روش های این چنینی برای اصلاح امور به هیچ وجه استقبال نکرد و دلیل آن را آثار و تبعاتی می دانست که برای جامعه خواهد داشت.
اولین عامل نارضایتی عمومی: استبداد و فقدان آزادی های مدنی
او در مورد دلایل نارضایتی عمومی از منظر امیرالمومنین علی(ع) اظهار کرد: اولین عاملی که امیرالمومنین دست می گذارد، استبداد بود، می فرمایند: عثمان تحمل مخالف و انتقاد را نداشت. صحابه بسیاری هستند مانند ابوذر که دیدند آثار یک انقلاب را و تذکر دادند ولی تبعید شدند. وقتی امیرالمومنین می خواهند برای معاویه جریان عثمان را نقل کند، بسیار مختصر می گوید که من بسیار خلاصه برایتان می گویم که جریان عثمان چه بود، می فرمایند: عثمان استبداد به خرج داد و همه چیز را برای خود می خواست، آن هم نه به شکل عادی بلکه بسیار تند. یک استبداد وحشتناکی را راه انداخت و به هیچ کسی اجازه حرف زدن و مقابله کردن و انتقاد کردن را نداد که در لحظاتی هم که سقوط می کند از فرصت هایی مانند امیرالمومنین استفاده نکرد و آنها را هم به نگاه رقیب نگاه کرد در حالی که ایشان می توانستند کمک کنند.
استبداد قلب را فاسد می کند و موجب خود بزرگ بینی می شود
او گفت: در نامه ای که حضرت به مالک اشتر می نویسند همین مساله را مطرح می کند که اساسا استبداد و این حالت مستبدانه ای که حاکمیت به خود می گیرد باعث چند عامل می شود که دو عامل آن، عامل شخصی است، یکی اینکه قلب را فاسد می کند، انسانی که مستبد باشد بعد از مدتی صفای نفس شخصی خود را از دست می دهد و خود بزرگ بینی در او رشد پیدا می کند و بعد از مدتی سلامت نفس خود را از دست خواهد داد و دین او نیز تضعیف می شود. حضرت می فرمایند: روحیه استبداد تحولات اجتماعی را نزدیک خواهد کرد. نگویید که من رهبر و رئیس جامعه هستم و هر چه گفتم مردم باید اطاعت کنند چرا که قلب انسان از سلامت خارج می شود و خود بزرگ بینی و تکبر می دهد و انسان های چاپلوس را به دور شما جمع می کند و از سوی دیگر دین را خراب می کند و به لحاظ اجتماعی تحولات و تغییرات را نزدیک و حکومت را تضعیف خواهد کرد.
دومین عامل نارضایتی عمومی: بی عدالتی
یوسفی دومین عاملی که می تواند باعث نابودی یک حکومت شود و یک انقالب و نارضایتی را افزایش دهد را بی عدالتی دانست و افزود: امیرالمومنین مصادیق بی عدالتی را یکی از فساد اقتصادی و دیگری در فقر شدید می داند و دیگری در نابرابری شدید در جامعه بیان می کنند.
فساد گسترده مالی و اقتصادی نتیجه بی عدالتی است
او فساد گسترده مالی و اقتصادی را یکی از نتایج بی عدالتی عنوان کرد و گفت: در خطبه سوم امیرالمومنین یک وضعیتی از خلیفه اول و دوم را بیان می کند و سعی می کند ایرادها و ویژگی هایی که در آن دوره بوده را بیان کند، اما وقتی به خلیفه سوم می رسد، مطرح می کنند: خلیفه سوم مرتب در حال خوردن بود یعنی حکومت به شکم بارگی گذشت. خویشاوندان پدری او (بنی امیه) به پا خاستند و همراه او بیت المال را مانند شتر گرسنه ایی که به جان گیاه بهاری (که تازه روئیده با طراوت است) بیفتد را خوردند. آنقدر در این کار افراط کردند تا زمام قدرت را از دست داد و رفتار او موجب شورش مردمی شد و شکم بارگی نابودش کرد. یعنی فساد گسترده مالی پدیده ای است که در نهایت حکومت ها را از بین خواهد برد لذا حکومت ها باید این نکته را متوجه باشند. اگر نامه های نهج البلاغه را ملاحظه کنیم یکی از مهم ترین جنبه هایی که در نامه ها هست نظارت بر کارگزارن در امور مالی و غیرمالی است که نشان می دهد این مساله فوق العاده حساس است و یک مساله شخصی نیست بلکه حکوممت باید مساله سلامت مالی خود را حفظ کند حتی در نشستی که بیش از صد تاجر بزرگ بین المللی و همچنین مسئولین و مقامات سابق حکومت ها داشتند، آنها فساد را مهم ترین عامل تداوم توسعه نیافتگی و عقب ماندگی کشورها می دانستند. این خطبه هم همین مساله را مطرح می کند که فساد گسترده مالی ثبات حکومت را از بین خواهد برد، جامعه ای که حکومت های آن بی ثبات باشند توسعه پیدا نخواهند کرد.
فقر و نابرابری گسترده نتیجه دیگری از بی عدالتی است
او فقر و نابرابری گسترده را از دیگر نتایج بی عدالتی دانست و به سخنی از امیرالمومنین اشاره و تصریح کرد: حضرت می فرمایند: به خدا سوگند… اگر نه این بود که جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته و تعهد بر یاریم دادند و اگر نبود عهد و مسئولیتی که خداوند از علما و دانشمندان هر جامعه گرفته تا در برابر شکم بارگی سمتگران و گرسنگی ستمدیدگان و گرسنگی سکوت نکنند، من مهار شتر خلافت را رها می کردم.
او گفت: وضعیتی که پس از عثمان بر جامعه حاکم بود مانند قطاری بود که از مسیر خود خارج شده و طبیعتا برگردان این قطار به مسیر خود نیاز به عزم و اراده همگانی دارد و یکی از عواملی که باعث شد حضرت حکومت را بپذیرد، تعهدی بود که مردم دادند که علی(ع) را یاری می کنند. پس به تعبیر امیرالمومنین اگر مسیری انحراف پیدا کرد به جز یک اراده همگانی و عزم ملی امکان بازگشت به مسیر درست وجود ندارد.
او ادامه داد: نابرابری زمانی است که در آن ظلم باشد و حقوق ضعیف ها خورده شود و شکاف طبقاتی هر روز گسترده تر شود، حضرت می فرمایند خداوند تعهد گرفته که سکوت نکنند وقتی می بینند که گروه هایی در جامعه چنان ثروت هایی از راه نادرستی جمع کردند که مانند انسان سیری می شوند که انقدر خورده که از فرط پر خوری به دل درد افتاده و گرسنگی مظلوم نیز به دل درد افتاده است. نابرابری شدید و فقر شدید چیزی است که نباید تحمل شود و حتما باید نسبت به آن موضع گیری شود و این اتفاقی بود که در زمان عثمان افتاده بود. از طریق بین المال عده ای چنان ثروتمند شده بودند که می توانستند کل مناطق را بخرند اما یک عده هم زیر انباشت سرمایه ای که برای عده ای رخ می داد، داشتند له می شدند و این مساله یکی از عوامل انقلاب هم بود و همین مساله یکی از عوامل پذیرش حکومت توسط حضرت علی(ع) بود.
حکومت های مستبد مردم را از حقوق قانونی خود منع می کنند
یوسفی ادامه داد: حضرت می فرماید: یکی از مسایل که در جوامع رخ می دهد و باعث نابودی حکومت ها می شود این است که حکومت های مستبد مردم را از حقوق قانونی خود منع می کنند پس از آن مردم بعد از مدتی راه هایی برای رسیدن به حقوق قانونی خود پیدا می کنند که این راه ها الزاماً راه های درستی نیست، به عنوان مثال اگر قضات فاسد باشند و مردم ببیند که حق شما را می خورند بعد از مدتی مردم به فکر رشوه می افتند تا به حق واقعی خود برسند. علی می فرمایند: در جوامع وقتی حاکمیت به گونه ای باشد که حقوق مردم رعایت نشود بعد از مدتی مردم هم به مسیر نادرستی می روند و سعی می کنند که احقاق حق خود را داشته باشند. که در نتیجه فساد همگانی در جامعه شکل می گیرد که همه از این فساد ناراضی هستند.
نقض حقوق مردم از دیگر نتایج بی عدالتی است
او نقض حقوق مردم را از دیگر نتایج بی عدالتی دانست و افزود: هلاکت مردم که پیش از شما بودند به این دلیل بود که حکومت مردم را از حقوقشان باز می داشت، مردم نیز ناچار شدند از مسیر نادرست حقشان را بگیرند.
سومین عامل نارضایتی عمومی: فقدان سرمایه اجتماعی و انسجام ملی
او فقدان سرمایه اجتماعی و انسجام ملی را از دیگر عوامل ایجاد نارضایتی عمومی عنوان کرد و گفت: بی گمان آنچه بیش از همه دیده والیان به آن روشن است برقراری عدالت در کشور و گسترش دوستی ملت است و بی گمان دوستی افراد ملت به یکدیگر آشکار نگردد جز آنگاه که دل ایشان از کینه پاک شود و خیرخواهی مردم نیست جز آنکه بر گرد زمامداران خود جمع شوند و از وجود دولتمردان خود احساس سنگینی نکنند و از دوام حکومت آنان و در ازای مدت بر سر کار بودن ایشان به ستوه نیایند.
اگر حاکمیت و مردم از هم دفاع نکنند همیشه زمینه بروز تنش وجود دارد
او گفت: جامعه ای که انسجام ملی و سرمایه اجتماعی داشته باشد حکومت از حقوق مردم حمایت کند و مردم از حقوق حاکمیت دفاع کنند به طور بسیار طبیعی این حاکمیت یک حاکمیت موفقی خواهد بود، اما اگر اینگونه نباشد و حاکمیت از این فرصت ها استفاده نکند، جامعه همیشه زمینه بروز تنش را دارد. حکومت باید کینه ها را حل کند نه اینکه مدام بر آن بیفزاید چون عاقبت خوبی ندارد و زمینه انقلاب و شورش دیگری است. اتفاق و کدورتی افتاد حاکمیت باید تلاش کند و کدورت را به حداقل برساند و کینه ها را به یک سوء تفاهم تبدیل کند چرا که وظیفه حاکمیت ایجاد انسجام ملی و ترویج سرمایه اجتماعی است و مردم باید به حکومت اعتقاد پیدا کنند نه اینکه به کینه ها بیافزایند.
این محقق و پژوهشگر چگونگی مواجهه با اعتراضات عمومی از منظر امام علی(ع) را مورد بررسی قرار داد و اظهار کرد: هرگاه مردم نسبت به تو بدگمان شوند، به وضوح عذر خود را بیان کنید و آشکارا با آنان در میان بگذارید و زمینه بدبینی را برطرف کنید، این روش موجب تربیت اخلاقی تو و ملاطفت با مردم و قانع کردن آنان برای مسیر درست است. هر حکومتی به دلایلی تصمیماتی می گیرد که این تصمیمات ممکن است که برای مردم قابل پذیرش نباشد، مردم از این تصمیم گیری ناراضی خواهند بود و ممکن است که به خیابان بیایند یا اینکه اعتراضات خود را به گوش حکومت برسانند، حضرت به مالک می گوید در این مواقع که مردم نسبت به شما گمان بد بردند یا به تعبیری مردم گمان می کنند که اموال را تضییع کردید و تصمیم نادرستی گرفتید و تخصیص درستی در اقتصاد ندادید، باید به وضوح استدلال های خود را بیان کنید و به گونه ای با آنان صحبت کنید که به طور شفاف و روشن متوجه شوند. به جای اینکه برخورد تند کنید واضح و روشن با مردم خود صحبت کنید و اگر اشتباه کردید بگویید که به چه دلیل اشتباه کردید و اگر اشتباه نکردید به وضوح استدلال خود را برای آنان بگویید. کاری کنید که ذهنشان اصلاح شود چون مهم اصلاح ذهن است ما دنبال سرمایه اجتماعی و انسجام اجتماعی هستیم چرا که جامعه ای که انسجام اجتماعی ندارد این جامعه نمی تواند به موفقیت برسد، حکومت او ثبات نخواهد داشت.
هیچ چیز به اندازه ریختن خون ناحق نمی تواند حکومت را ساقط کند
او گفت: حضرت فرمودند: البته گفت وگو با مردم بسیار سخت است چون مردم ناراحت هستند و اعتراض دارند و به راحتی دست از حرف هایشان بر نمی دارند و باید تحمل خود را بالا ببرید و بدان مهربانی با مردم حکومت تو را محکم تر می کند و باعث می شود که با اهداف خود برسید. بنابراین اگر شما در برابر اعتراضات این روش را پیش بگیرید یقینا نتیجه می گیرید. آخرین نکته اینکه مبادا به روش های خشونت بار متوسل شوید چون عمر حکومت شما را کم می کند. مبادا به خاطر اهداف حکومت وقتی حرفی از مردم می شنوید سریع آنها را بکشید یا به زندان بیندازید چرا که هیچ چیز بدتر از ریختن خون ناحق نمی تواند حکومت را ساقط کند.
حکومت ها باید به فکر تنش زدایی به جای تنش زایی باشند
او گفت: نمی توان برای انقلاب ها دلایل ثابتی مطرح کرد ولی از یک اتفاق ساده شروع می شود و حکومت ها باید به فکر تنش زدایی به جای تنش زایی باشند. حاکمیت باید متعهد شود که رفتارهای خود را اصلاح کند و هویت نسل جدید را شناسایی کند. دین عقلانی که براساس اخلاق و عقلانیت و درکی از نسل جدید داشته باشد را عرضه کنیم، می تواند به این مساله بسیار کمک کند.
انقلابی که با نهج البلاغه شروع شده همیشه آرمان های نهج البلاغه را مقابل خود داشته باشد
یوسفی عدم شناخت جامعه امروز از شخصیت و آموزه های امیرالمومنین علی(ع) را خلائی بسیار بزرگ دانست و اظهار کرد: به هر دلیلی تا به امروز فرصت نکردیم امیرالمومنین را آنطور که هست عرضه کنیم، در عرصه اخلاق و سیاست و عمل به آموزه های حضرت توجهی نکردیم. حکومت ما هم در مقام اعتراض حاکمیت قبلی از الفاظ امیرالمومنین و خطب ایشان بسیار استفاده کرد شاید تعبیر استفاده ابزاری مناسب نباشد ولی شاید صدق کند و امروز فراموش کردیم و آمدیم به رویکردهای خاص فقهی با یکسری منشأهای خاص پرداختیم، انقلابی که با نهج البلاغه شروع شده خوب است که آرمان های نهج البلاغه را همیشه مقابل خود داشته باشد و سعی کند که آن اصول را پیاده کند در این صورت قطعا موفق خواهیم بود.
انتهای پیام