سه جلسهی خاتمی و میرحسین پیش از انتخابات۸۸
«محمدرضا تاجیک»، رییس مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری در دولت اصلاحات در گفتگو با «حسین دهباشی» در برنامهی «خشت خام» از سه جلسهی برگزار شده میان سیدمحمد خاتمی و میرحسین موسوی پیش از اعلام کاندیداتوری مهندس موسوی برای انتخابات۸۸ سخن گفته است.
به گزارش انصافنیوز متن کامل این بخش از سخنان آقای تاجیک به این شرح است:
«حضور میرحسین موسوی در انتخابات88 را نیاز استراتژیک مملکت میدانستم و حتما بر خلاف موضوع تشویق آیتالله هاشمی به کاندیداتوری در انتخابات84، این بار افراد را تهییج و بسیج میکردم برای حرکت ایشان در انتخابات و این را تبدیل میکردم به یک جریان. این دو انتخابات خیلی متفاوت بود. من به علت فضای نزدیکی که با مهندس موسوی داشتم سالهای بسیاری با فضای گفتمانی میرحسین موسوی و مواضع و نقطه نظرات ایشان در عرصههای مختلف کاملا آشنایی داشتم و همچنین با بی رغبتی شدیدی که برای ورود به فضای سیاسی داشتند. اینها باعث شد که یک دوران بسیار سنگین و حساسی را طی کنیم تا مهندس موسوی به مرحلهای برسند که احساس کنند باید وارد صحنهی انتخابات شوند.»
سوال: چه چیزی در شخصیت میرحسین موسوی دیدید که احساس کردید نیاز استراتژیک مملکت است؟
«اولین مسئلهای که در میرحسین هست سلامت ایشان بود؛ از نظر من ایشان فرد بسیار سالمی بودند و در تمامی پُستهایی که قرار داشتند هیچگاه از پست خود سوءاستفاده نکردند .
دومین مسئله این است که ایشان به آرمانهای ارزشی انقلاب پایبند باقی مانده بود؛ اگر دیگران دگردیسی کرده بودند و متحول شده بودند و به رنگ زمین و زمانه در آمده بودند مهندس موسوی یک سری اصول جدی انقلابی و مردمی و ارزشی و دینی خودش را حفظ کرده بود و هیچ ابایی نداشت از این که بر این مواضع پافشاری کند.
سومین مسئلهای که به نظر من در ایشان وجود داشت این بود که میرحسین در آن شرایط خاص میتوانست جغرافیای مشترکی برقرار کند میان طیفهای مختلف مردمی و جناحها. میتوانست طیف ملایم اصولگرایی را ارتباط دهد به قسمتهایی از اصلاحطلبان و این فضای توفنده را که در جامعه به سمت جدایی و انشقاق میرفت ایشان می توانست تغییر دهد و نقطهی وصلی باشد و جغرافیای مشترک ایجاد کند.
چهارمین مسئله این بود که به لحاظ مدیریتی هم او را با تجربه میدیدم، هم دارای نقطه نظرات بسیار علمی و به روز در عرصهی مدیریتی ارزیابی میکردم.
و پنجمین مسئله اینکه واقف بودم که آقای خاتمی از آقای موسوی حمایت خواهد کرد و به نفع ایشان کنار خواهد رفت و گزینهی اول امثال آقای خاتمی و امثال آقای کروبی و دیگران میتواند میرحسین باشد و ایشان میتواند کسی باشد که دیگران هم پیرامون او اجماع کنند.
بنابراین دلایل مختلفی داشتم که تمام تلاشم را کردم که ایشان وارد صحنه شوند که خیلی هم سخت بود چون او تمایلی به ورود به صحنهی قدرت نداشت ولی نهایتا به این نتیجه رسید که باید یک بار دیگر وارد صحنه شود.»
سوال: آیا تمام این پنج دلیل درباره خود آقای خاتمی مصداق نداشت؟ بهتر نبود با توجه به اعلام کاندیداتوری خاتمی از او حمایت می شد تا بین حامیان خاتمی و موسوی انشقاق ایجاد نشود؟
«این موضوع یک فرآیندی دارد، این گرایش به طرف آقای موسوی گرایش خود آقای خاتمی هم بود برای همین قبل از اینکه ایشان اعلام کنند که در صحنهی انتخابات حضور خواهند داشت سه جلسه میان آقایان موسوی و خاتمی برگزار شد که در برخی از جلسات من هم حضور داشتم و آقای خاتمی به مهندس موسوی اصرار داشتند که ’شما بیایید‘ و این را هم اعلام کردند که اگر ایشان بیاید من نخواهم آمد. در آن زمان ترجیح آقای خاتمی این بود که آقای موسوی بیایند؛ به علل مختلفی که ایشان هم به لحاظ تحلیلی به این نتیجه رسیده بودند. سه جلسهی مفصلی بود که در مقاطع مختلف با حضور این دو برگزار شد اما مهندس موسوی برای حضور در انتخابات88 تمایلی نشان نمیداد و یک گرایش و دیدگاهی هم داشت که اگر هم بخواهد در انتخابات حضور پیدا کند مستقل باشد و احساس نشود وامدار کسی است.
وقتی آقای خاتمی پس از این سه جلسه از آمدن ایشان ناامید شد سفرهای انتخاباتی خود را شروع کرد که با استقبال جدی و عظیم مردمی هم روبرو شد وایشان تقریبا وارد فضای انتخابات شد. به یکباره آقای میرحسین زنگ زدند و گفتند نظرشان تغییر کرد و در انتخابات شرکت میکنند.»
سوال: چه اتفاقی افتاد که آقای میرحسینِ بی رغبت به حضور در انتخابات علاقه مند شدند به حضور در انتخابات؟
«این باید یک تجربه شخصی باشد! یعنی ایشان گفتند که من بسیار تامل کردم، بسیار راجع به این موارد که در آن سه جلسه بحث شد اندیشیدم و بالاخره در نهایت نتوانستم خودم را قانع کنم که در این شرایط خاص تاریخی کنار باشم.»
انتهای پیام
مرد باید در کشاکش دهر سنگ زیرین آسیا باشد
حقیقتا آقای مهدس موسوی مصداق چنین مردی است پاک و منزه
خداوندا از بلا و گزند مصونش دار
معلوم است کسانی که طبق آموزه ” تفرقه بیانداز و حکومت کن” طی سه دهه تحت عناوین “خودی و غیرخودی” و “حزب الهی و غیرحزب الهی” و “گردن کلفت و گردن باریک” و “با بصیرت و بی بصیرت” ملت را چند پاره کردند نمیگذارند “جغرافیای مشترک” پا بگیرد !