ماجرای خاشقجی فرصتی برای ایران است؟
سعید جعفری دربارهی تاثیر ماجرای مفقود شدن خاشقجی در یورونیوز نوشت: احتمالا جواب بعضیها جاهطلبی، ماجراجویی، شجاعت باشد. برخیها هم شاید او را مصلح، پیشرو و تغییر دهنده سنتهای غلط بدانند. اما به نظر میرسد غالب جوابها چیزی جز این موارد باشد. چرا که احتمالا خیلیها او و عربستان تحت نظر او را نمونهای از یک حکمرانی استبدادی که بدون در نظر گرفتن شئونات دموکراسی، حق شهروندی، انتقادپزیری و حتی انسانیت، رفتار میکند، ارزیابی نمایند.
این قضاوت البته نشات گرفته از موهومات نخواهد بود بلکه مروری است از آنچه که در حدود ۳ سال و اندی از روند بالا رفتن بنسلمان از نردبان قدرت در آل سعود گذشته است. او پله پله پیشرفت کرد تا به مرد شماره یک خاندان سلطنتی سعودی بدل شود.
عربستان تحت سلطنت بن سلمان در این سه سال و اندی رفتارهای خلاف عرف و ناسازگار با منش محافظهکاری آل سعود کم از خود بروز نداده است. از آغاز یک جنگ نظامی با یمن گرفته تا آتش افروختن هرچه بیشتر بر جنگ سیاسی با رقیب قدرتمند، یعنی ایران. از قطع رابطه یکباره با قطر و محاصره و تهدید به تصرف این همسایه کوچک در خلیج فارس گرفته، تا انتقاد ناپذیری از کانادا و اخراج سفیر این کشور از ریاض؛ از به اصطلاح گروگان گرفتن سعد حریری، نخست وزیر لبنان در عربستان گرفته تا جنجال و رسوایی ناشی از ناپدید شدن روزنامه نگار سعودی در کنسولگری عربستان در استانبول.
البته که در این میان نباید تصویری که بن سلمان در بهبود وضعیت زنان و اعطای حق رانندگی و دیگر آزادیهای اجتماعی به جامعه عربستان هدیه داده است، گذر کرد، اما منصفانه اگر به موزیکی که ارکستر بن سلمان برایمان مینوازد گوش فرا دهیم، سازهای ناکوک بیش از نواهای دلربا شنیده میشود.
عربستانِ بن سلمان حالا و بعد از رسوایی عجیب و غریبی که در پس تراژدی جمال خاشقجی گریبانگیرش شده است، در گوشه رینگ قرار گرفته است. اما سوال اینجاست چرا سعودی و بن سلمان دست به چنین کاری زدند؟
پاسخ در عین پیچیدگی ساده به نظر میرسد. ریاض در سالهای اخیر اقدامات خلاف شئونات بینالمللی کم از خود نشان نداده است. بخشی از آنها را برشمردیم اما در مقابل، کدامیک از این موارد مورد شماتت نظام بینالملل قرار گرفت؟ هرچند برخی رسانههای آزاد در اروپا نسبت به روندی که او در عربستان در پیش گرفته لب به اعتراض و انتقاد گشودند و سیاستمداران دولتهای خود را به دلیل آنچه شیفته دلارهای سبز سعودی شدن نامیدند، ملامت کردند، اما خروجی تمام این سرزنشها چه بود؟ قراردادهای جدید عربستان با آمریکا و اروپا و در نقطه مقابل این ایران بود که به ویژه از سوی واشنگتن مسئله و دلیل بحران در خاورمیانه معرفی شد.
استمرار این مسیر احتمالا اعتماد به نفس و اطمینان خاطر کاذبی به جوان پر سودای سعودی هدیه داده بود و تصور میکرد میتواند از سر راه بردارد هرکه را که ذرهای خلاف او میاندیشد.
اما اینبار ابعاد فاجعه و البته نوع سیاستورزی ترکیه سبب شد تا ورق تحولات به شکلی سخت علیه ریاض رقم خورد. ترکیه هرچند به صورت قطرهچکانی و از سوی رسانهها و شخصیتهای سیاسی و امنیتی که تمایلی نداشتند نامشان فاش شود، جزئياتی از معمایی که در کنسولگری عربستان رخ داده بود پرده بر میداشتند، اما در عین حال می توان گفت که موضع رسمی دولت ترکیه و اردوغان محتاطانه و عاقلانه بود.
روندی که چند سالی بود حلقه مفقوده سیاستگذاری آنکارا در عرصه سیاست خارجی به نظر میآمد. اردوغان با بیم و امید و نه از سر اطمینان و اعتقاد از این پرونده سخن گفت. او هرچند ابراز امیدواری کرد که روزنامهنگار سعودی زنده باشد، اما از طرف مقابل به دستگاههای امنیتیاش اجازه داد تا جزئیات این فاجعه را آرام آرام به جامعه جهانی تشنه این موضوع تزریق کنند.
وزیر خارجه سابق سوئد در واکنش به ادعای سعودیها که تیم ۱۵ نفره فقط برای گردش به استانبول سفر کرده بودند: «چه حیف که «توریستهای سعودی» تنها بعد از چند ساعت حضور در کنسولگری عربستان در استانبول، با جتی خصوصی بازگشتند و مکانهای دیدنی استانول را از دست دادند.»
عربستان سعودی و محمد بن سلمان بیش از همیشه در گوشه رینگ قرار گرفتهاند. اما آیا این به معنی پایان راه جوان ۳۳ ساله سعودی است؟ بعید به نظر میرسد. به ویژه که دونالد ترامپ هم علنا اعلام کرد که نمیتواند برای قتل یک روزنامه نگار در ترکیه که آمریکایی هم نیست و تنها گرین کارت این کشور را دارد، از قراردادهای میلیارد دلاری فروش اسلحه به ریاض بگذرد.
ایران چگونه میتوانست از جنجال خاشقجی بهرهبرداری کند؟
اما این موضوع ایران را از بطن توجهات بینالمللی دور کرده است، تهران هرچند در بسیاری از محافل آمریکایی، به ویژه آنها که روابط گرمی با ریاض و تل آویو دارند مسئله خاورمیانه معرفی میشود اما این نگاه در پایتختهای اروپایی دیده نمیشود.
حالا ایران با بهرهجویی از یک دیپلماسی هوشمندانه میتواند از موج ایجاد شده علیه سعودی به سود خود بهره جوید. اقداماتی چون آزاد کردن زندانیان دو تابعیتی آمریکایی و بریتانیایی در این شرایط میتوانست گامی موثر برای تغییر در اصل معادله مقصر نمایی ایران در بحرانهای امنیتی و سیاسی خاورمیانه ایجاد کند.
در وانفسایی که سعودی یک روزنامه نگار منتقد آنهم از نوع نرم و ملایم را به سبک فیلمهای فرانسیس فورد کاپولا به خلوتِ کنسولگری میکشاند و بر اساس برخی گزارشهای تایید نشده، نیروهای امنیتیاش به شیوههای قرون وسطایی، مشاور پیشین شاهزاده متنفذ (ترکی فیصل) را (احتمالا) قطعه قطعه میکنند، ایران با یک بهره برداری تبلیغاتی میتوانست بنزین بیشتری بر آتش برآمده از دلارهای سبز رقیب منطقهای خود، عربستان، بریزد.
یاران دیروز بن سلمان چگونه مخالفان امروز او شدند؟
تا همینجای کار هم ابعاد این فاجعه تا اندازهای گسترده است که حامیان غربی بن سلمان به ویژه در آمریکا کار سختی را در پیش دارند تا ورق تحولات را بار دیگر به سود ریاض و علیه تهران برگردانند. به ویژه وقتی بدانیم که ترکیهِ اردوغان به شکل بیسابقهای عملگرایانه بازی میکند و برخلاف اصل ثابت سیاست خارجی این کشور در سالهای اخیر، هیچ شتابزدگی و عجلهای در تصمیمات دستگاه حاکم آنکارا در قبال این پرونده به چشم نمیخورد.
بن سلمان کار را به جایی رسانده که حامی سفت و سختش در نیویورک تایمز هم لب به انتقاد از روند حکمرانی او در عربستان میگشاید. توماس فریدمن که یک سال پیش در مقالهای چالش برانگیز و جنجالی، بن سلمان را تنها مردی در خاورمیانه خوانده بود که میتواند تغییر را در این منطقه به معنای واقعی ایجاد کند، بعد از فاجعه خاشقجی، حرف خود را پس گرفت و در مقالهای تند، انتقادهای بسیاری را علیه بن سلمان طرح کرد.
توماس فریدمن ستوننویس روزنامه نیویورک تایمز که یکسال پیش با سفر به عربستان بن سلمان را تنها مردی دانست که میتواند در خاورمیانه تغییر واقعی ایجاد کند، حالا از نگاه پیشین خود بازگشته و از ترامپ میخواهد ریاض را برای پاسخدهی در خصوص ماجرای جمال خاشقجی تحت فشار قرار دهد
دیری نمیپاید که ابعاد پنهان این پرونده فاش خواهد شد. با حجم اطلاعات گستردهای که ترکیه از سوی دستگاههای امنیتیاش روانه رسانههای محلی و منطقهای و بینالمللی کرده است، تصور اینکه ریاض بتواند خود را از تبعات این جنجال و رسوایی برهاند، بعید مینماید. بن سلمان البته از پس این بحران زنده خارج خواهد شد، اما او دیگر بن سلمان سابق نخواهد بود و احتمالا کمتر از اقدامات جسورانه، ماجراجویانه و متحورانه او خواهیم شنید.
شاید جمال خاشقجی درست پیشبینی کرده بود که مشکل دستگاه حاکمه ریاض و شخص بن سلمان این است که از مشاورههای درستی بهره نمیبرد. بن سلمان اگر پاکسازی های اطرافش را تا این اندازه گسترده نکرده بود، احتمالا پیدا میشد خیرخواهی که ایده جنجالی «سربه نیست کردن یک روزنامهنگار» آنهم در کنسولگری در کشوری دیگر را از سرش بیندازد.
آیندگان احتمالا جان کلام جمال خاشقجی در نقد بن سلمان را از یاد نخواهند برد، آنجا که گفت: «یادمان باشد که فرمانروایی ‘تنها یک نفر’ در کشورهای مختلف شکست خورده است. این در تاریخ ثابت شده است. خودکامگی محکوم به شکست است.»
انتهای پیام