تعیین تکلیف نهایی؟ | یادداشت جواد کاشی
جواد کاشی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «تعیین تکلیف نهایی؟» نوشت:
چهل سال است در ایران انتخابات برگزار میشود. اما همیشه یک معنا نداشته. منزلگاههای متعددی را پشت سر گذاشته است. در هر منزلگاه، بانگی در پس زمینه امکان معنا یافتن انتخابات را فراهم کرده است. انتخابات اگر میخواسته یک «اتفاق» باشد و به تعبیر امروز از صفت «پرشور» بهرهمند شود، باید با این بانگ پس زمینه همراهی کند. ندای پس زمینه، همیشه قدرتمند است، بر طراحیهای ذهنی بازیگران تفوق دارد. منطق خود را مسلط میکند.
در دهه اول، بانگ پس زمینه انتخابات «همراهی و پشتیبانی» از نظام سیاسی بود. مردم طرفدار نظام همانطور پای صندوق انتخابات میرفتند که در راهپیماییهای بیست و دوم بهمن شرکت میکردند.
اما بانگ پس زمینه در دهه دوم «تغییر» بود. اگر انتخابات قرار نبود امکانی برای تغییر بگشاید، انتخابات سال 1376 یک انتخابات ساده بود با درصد معینی از مشارکت. اما سید محمد خاتمی به میدان آمد و انتخابات آن سال را همساز با بانگ پس زمینه کرد. بانگ تغییر در دهه سوم نیز تداوم پیدا کرد، اما این بار توسط یک چهره دیگر و برای اقشار دیگری از جامعه. این بار احمدی نژاد آمد و همساز با طبقات فرودست و حاشیه با بانگ پس زمینه همراهی کرد.
از دهه نود به بعد، بانگ پس زمینه دگرگون شد. این بار بانگ «ممانعت از نزول در دره وحشت» در پس زمینه به صدا درآمد. پیش درآمد این بانگ البته در انتخابات سال 1388 نواخته شده بود اما در دهه نود، به اوج خود رسید. حسن روحانی با همین اعتبار به میدان آمد و پیروز شد.
اینک با نزدیک شدن به اواخر دهه نود، بانگ پس زمینه تغییر میکند. انتخابات معنا نخواهد یافت، مگر آنکه نسبتی پیدا کند با آنچه در پس زمینه به تدریج به صدا در میآید و آن « تعیین تکلیف نهایی» است. این ندا اساساً مبارک نیست، چرا که انتخابات هیچ گاه قادر به تعیین تکلیف نهایی هیچ ماجرایی نیست. فرصت موقتی است به کسانی در مقابل کسان دیگر. اما ندای پس زمینه، سایه خود را سنگین میکند و قطع نظر از محدودیتهای عملی، رنگ و بوی خود را بر همه چیز میزند. انتخابات، به ویژه در سال 1400 تنها به شرط همسازی با این صدای پس زمینه از صفت «پرشور» بهرهمند خواهد شد.
تعیین تکلیف چه چیز و کدام ماجرا؟ همان ماجرایی که از انتخابات سال 1376 آغاز شد و فضای رسمی کشور را دو صدایی کرد. یک صدا میگفت، همچنان انقلابی باید ماند، از قدرتهای استکباری جهان پرهیز باید کرد. موازنه سیاسی جهان را باید دگرگون کرد. ارزشهای دینی را در عرصههای اجتماعی و فرهنگی تثبیت باید کرد.
شریعت را باید دائر مدار امور عمومی ساخت. خلاصه پر از «باید» بود و پشت بایدها، تصمیم گرفت و عمل کرد و مردم را به حربه تبلیغ یا زور به همراهی فراخواند. صدای دیگر میگفت دوران انقلاب پایان یافته، باید گشودگی ایجاد کرد، با کشورهای جهان به ویژه کشورهای قدرتمند همراه شد. شریعت را از کانون عرصه سیاست به حاشیه باید راند. اقتصاد و رفاه را باید هدف اصلی عرصه سیاست کرد. این دو صدا، بیش از بیست سال است یک دیگر را میخراشند و البته منابع و فرصتها را.
انتخابات تنها به شرطی از صفت «پرشور» بهرهمند خواهد شد که به راستی مردم خیال کنند قرار است میان این دو تعیین تکلیف نهایی شود.
این ندای پس زمینه لزوماً مبارک نیست. بنابراین ممکن است متولیان رسمی را از برگزاری یک انتخابات پرشور منصرف کند. ترجیح دهند مردم اساساً چندان به صحنه نیایند تا همه چیز کنترل شدهتر پیش رود. بازهم «تعیین تکلیف نهایی» اتفاق خواهد افتاد اما بدون نقشآفرینی مردم. آنگاه این خطر هست که گزینههای «تعیین تکلیف نهایی» به طرق دیگر نیز کلید بخورند.
حرکت به سمت انتخابات «پرشور» نیز معلوم نیست چه پیامدی در بر داشته باشد. میتواند در صورت عدم گشودگیهای مقتضی آن، به یک تحریم گسترده و اعلام نشده از طرف مردم بیانجامد. یا در صورتیکه آمادگیهای لازم آن نباشد با خشونت و آشوب همراه شود. آنگاه بازهم پروژههای «تعیین تکلیف» در طرق گوناگون با هم کلید میخورند و خدا میداند حاصل آن چیست.
در حال حاضر، همه چراغها خاموشاند. نه الزاماً به خاطر طراحیهای پشت صحنه. بلکه به جهت تزلزل و تردید و تاریکی افقهای سیاسی. ندای تعیین تکلیف نهایی، هم هوسانگیز است هم رعبآور.
کشور هیچگاه مثل امروز نیازمند گشودگی فضای فکری و فرهنگی نیست. باید گزینه طرفهای گوناگون برای «تعیین تکلیف» به صحنه بیایند. معلوم است اوضاع به روال فعلی تداوم یافتنی نیست. اما پیش از آنکه مردم با حرکت ایجابی یا سلبی خود وارد عمل شوند. باید در نتیجه گشودگی و گفتگو، میانگینهای واقع بینانهتری ساخته شود. والا انتخابات بحران خواهد زایید، چه شورمند برگزار شود، چه سرد و فاقد شور.
انتهای پیام