خرید تور نوروزی

یادداشت جواد خیابانی درباره‌ی مزدک میرزایی

ورزش سه نوشت: جواد خیابانی مجری و گزارشگر قدیمی ورزشی در یادداشتی به موضوع مهاجرت مزدک میرزایی دیگر گزارشگر تلویزیون پرداخته.همکاری که دوره حضورش در تلویزیون مربوط به نسلی که خیابانی پرچمدار آن بود.نسل عادل و مزدک و جواد که بعدها گزارشگران دیگری به آن پیوستند.

آنچه می خوانید خلاصه ای از دل نوشته جواد برای این دوست قدیمی است :

درود بر ایران و ایرانی .

معمولا غیر از آنچه لازم باشد حرف دیگری نمی زنم و به فضای نت و مجازی هم اصلا وارد نمی شوم . یا کتاب میخوانم . یا کتاب و مقاله می نویسم و یا درباره تاریخ کشورم میخوانم و فیلم خودم درباره تاریخ مستند ورزش ایران را تدوین می کنم و این کاری است که در 10 سال گذشته مدام مشغولم کرده و در کنارش درس هم می خوانم . وقتی تدریس هم میکنم باز هم یاد می گیرم و در ماه چند تا فوتبال هم گزارش می کنم و کار دیگری نیست که انجام دهم.

چرا می نویسم؟ برای مزدک. دوست خوب و قدیمی و عزیزم . راستش هیچ اطلاعی از مزدک ندارم و نمی دانم کجاست. حقی هم برای اظهار نظر ندارم چون اگر هم می دانستم معمولا درباره هیچکسی قضاوت نکرده و نمی کنم چون هر انسانی مختار است آنگونه که خودش دوست دارد تصمیم بگیرد و زندگی کند . فقط میتوانم برای مزدک عزیزم آرزوی موفقیت کنم .

مزدک ، دوست خوب من بود که از ایران رفت ، چند روز پیش فکر کردم که کاش نمی رفت و سختی های اینجا را تحمل میکرد اما این به من مربوط نیست . او آنگونه که دوست داشته عمل کرده و در این راه مختار است . او در بین ما بهترین بود . با ادب بود . دروغ نمی گفت . توانا بود . با دانش بود . تمیز و سالم بود . محترم بود و طوری رفتار میکرد که همه را وادار به احترام میکرد  لذا تصور میکنم حق ندارم به جای او بیاندیشم . همین دو سه ماه قبل بود که در باره فیلم مستندش که در ایران می ساخت با او همراه شده بودم و آن گفتگو آخرین باری بود که دیدمش . دلم میخواهد سختی های زندگی او برطرف بشود زیرا او لایق بهترین هاست . همانطور که عادل هم هست . همانگونه که پیمان هم هست و محمدرضا هم .

از ته دلم مینویسم که همه مردم ایران لایق بهترین ها هستند و نباید با این همه سختی زندگی کنند . برای من هم در اینجا کار کردن ، خیلی سخت است . کار که نه ، چه کاری ؟ ما کاری نداریم . همه به نوعی بیکاریم . دو تا گزارش در ماه که نشد کار .اگر این سینما  و فوتبال هم نبود واقعا در انزوایی عجیب و گوشه نشینی و سکوت می مردم . این گزارش و فوتبال است که زنده نگاهم داشته و  گرم هستم به همین عشق وگرنه باید همین الان سرمایی سوزان در همین تابستان تمام تنم را بگیرد و یخ بزنم و فنا بشوم چون نیستم .

پارسال در همین روزها بود که مزدک با آن آرامش همیشگی و در عین حال با شکوه و قدرتش فینال جام جهانی را گزارش کرد و من همیشه از او می آموختم . اینکه می گویند مزدک شاگرد من بوده و تحت نظر من گزارشگر شده کاملا اشتباه است . من خودم هنوز هم شاگردم . تنها کاری که کردم جوانهای عاشقی مثل عادل و مزدک را به جلوی دوربین و پشت میکروفون بردم تا همه ببینند که جوانان ما چقدر با استعدادند . بعد از آن خودشان بودند که هنرنمایی کردند و من هنوز هم از آنها یاد می گیرم .

خواستم بنویسم که مزدک حیف شد و نوشتم اما نه این اشتباه است ، مزدک عزیز من حیف نشد . سازمان من است که حیف می شود و نیروهایش را یکی یکی از دست میدهد و حیف و حیف  تر میشود . من عاشق این سازمانم‌ . سازمانی که مرا ساخته و مشهورم کرده . هرگز این سازمان را از یاد نخواهم برد . سازمانی که باید متعلق به سرزمین و مردمش باشد . من هم کارمند معمولی این سازمانم که با این همه مدرک تحصیلی و ۳۰ سال سابقه و هزاران ساعت گزارش و اجرا و تجربه ، الان بیکارم و مثل مزدک و بقیه همکارانم و مثل همه مردم کشورم سعی کرده ام سالم باشم و با شرافت زندگی کنم . دوست داشتم برای سازمانم بیشتر و بیشتر کار کنم ؛ نه در جوانی و خامی  بلکه الان که تجربه و هزاران ساعت بیداری و مطالعه داشته ام  .ده ها و صدها نفر از همکاران من در سازمان همین قصه را دارند که من دارم  و مزدک داشت .

واقعا حیف نه از مزدک  ، حیف از اینکه سازمان من قدر او را ندانست .به پول و ثروت آدم هم مربوط نیست ،  بعضی نفرات هستند که خیلی نفرند . مزدک هم فقط یک نفر نبود . او چند نفر بود . چند نفری که خیلی هم با سواد بود.او کار خود را عاشقانه دوست داشت . پارسال که در یک مسابقه در جام  ملت های آسیا به شبکه ورزش و برنامه فوتبال آسیایی آمد به شهاب قاسمی گفتم به حرکات و کلام مزدک دقت کن .مزدک یک گزارشگر تمام عیار بود . همیشه بهترین جملات را داشت . کوتاه و سنجیده حرف می زد . به موقع و با استناد به تاریخ گزارشش .

شاید دلم میخواست مزدک قبل از مهاجرت با من مشورت می کرد  اما حتما خودش کاری کرده که دوست می داشته پس قضاوتش نکنیم . اما کاش مزدک از طرف سازمان حمایت  می شد . البته این هم قضاوت است چون اصلا نمیدانم که مزدک چرا رفت و نمیدانم قرار است چه کند ؟ دوست دارم هر جا که هست همانی بشود که خودش دلش میخواهد بشود .

مزدک که رفت تا با امیدواری به توانایی هایش امیدوار بماند . فرقی نمی کند در کجا . همین که در کنار خانواده اش شاد باشد همانجا هم خوب است . حالا ما بقیه را امیدوار نگاه داریم و نگذاریم که غمگین باشند . این وظیفه من است . وظیفه تو . وظیفه ما …

جواد خیابانی»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا