روایتی از یک روز وزیر سابق بهداشت
احسان گلمحمدی در خبرآنلاین نوشت: ماجرای من از شکستن عینک شروع شد، عینک شکست و به دنبال خرید عینک بودم، قیمتها را که دیدم، مغزم تا یک هفته بوق آزاد میزد!
یکی از دوستان گفت چشمانت اذیتت نمیکند؟ گفتم نه.گفت ولی پدر ما را درآورده است چون کلا نمیبینی!
پیشنهاد داد که چشمانم را عمل کنم به او گفتم پیگیری کردم و گفتند به علت برخی مسائل نمیشود چشمانت را عمل کرد، پیشنهاد داد که یکبار هم برای ویزیت چشمانم، نزد وزیر پیشین بهداشت بروم!
رفتم و آزمایشها را انجام دادم، دکتر حسن هاشمی گفت مشکلی برای عمل وجود ندارد!
با دکتر حیدری رئیس بیمارستان هماهنگ کردم و چند روز بعد برای عمل به کلینیک مراجعه کردم، وارد طبقه مخصوص عمل شدم، استرس گرفته بودم، خانم دهقان نژاد منشی دکتر هاشمی گفت استرس داری؟ گفتم نه! گفت کاملا مشخصه و خندیدیم!
برای شروع مراحل عمل وارد اتاق مخصوص شدم، پرستاری لباس اتاق عمل را به من پوشاند، پرستاری قرص آرامشبخشی برایم آورد، پرستار دیگری قطرهای در چشمانم ریخت، پرستار دیگری چشمانم را ضدعفونی کرد! با خود گفتم برای یک عمل چشم، چند نفر درگیر هستند، بر روی صندلی راحتیای نشسته بودم، پرستاری نکاتی را برایم توضیح داد، مثلا اینکه در ابتدای عمل نور سبزی به چشمانت تابیده میشود و بعد آن نور قرمز میشود و بعد لحظهای جایی را نمیبینی! اما نگران نباش!
بعد از این توضیحات وارد اتاق عمل شدم، بر روی صندلی در بخش انتهایی اتاق نشسته بودم که تیم دیگری را دیدم، مرا صدا زدند و گفتند که بیایید تا مقدمات عمل را انجام دهیم تا دکتر هاشمی بیایند!
علاوه بر فردی که مسئول دستگاه بود، مهندسی هم حضور داشت که در صورتی که مشکلی برای دستگاه ایجاد شد، سریعا مشکل را برطرف کند.
از این شدت تقسیمکار واقعا حیرتزده شدم، اگر با زبان فارسی صحبت نمیکردند اگر فکر نمیکردم به سوئیس آمدم بیشک میگفتم اینجا ایران نیست!
در میان این نوشتار لازم است که بگویم این متن تبلیغی نیست، چراکه اگر همین الان تصمیم بگیرید که حسن هاشمی شما را عمل کند به خاطر تعداد زیاد مراجعان در خوشبینانه ترین حالت تا اواخر ماه آبان در نوبت عمل قرار نخواهید گرفت! به همین خاطر هم اگر او را برای عمل انتخاب کنید، نوشتهای از طرف او به شما میدهند که بخوانید و بعد باز هم اگر مایل بودید او را انتخاب کنید، در بخشی از این متن هاشمی ضمن تشکر بابت انتخاب او، عنوان میکند که به خاطر مشغله امکان ویزیت را ندارد، بگذریم…
مرحله اول عمل انجام شد، دکتر هاشمی وارد شد، سلام و حال و احوال کردیم![نکاتی را از دوران وزارتش گفت که نقل قول نمیکنم] پرونده را دوباره دید گفت بریم! دوباره بر روی تخت اتاق عمل خوابیدم، البته ناگفته نماند که من تنها در اتاق عمل نبودم و چند بیمار دیگر در تختهای دیگر بودند که دکتر قرار بود آنها را هم عمل کند، به گونهای ریلکس وارد شد و دستهایش را شست و به سمت بیماران آمد که استرس من هم از بین رفت! یاد مصاحبهای افتادم که از تعداد زیاد عملهایی که انجام داده گفته بود! عمل آغاز شد، نکته جالب اینکه در کمتر از ۵ دقیقه عمل تمام شد، ذهنم به برنامههای خبری که هاشمی در دوران وزارتش شرکت میکرد و من هم برای پوشش خبری میرفتم، رفت! چقدر بابت تاخیر برنامه ناراحت میشدیم، طبق عادت معمول ما ایرانیها حساب کتاب کردم، دیدم عدم حضور که هیچ! اگر صرفا دقایقی که به خاطر بی برنامگی از او در وزارتخانه تلف میشد قرار بود عمل جراحی انجام دهد، چه رقم نجومی میتوانست درآمد کسب کند!
در فاصله مرحلهای از عمل تا مرحله بعد موبایلم را در آوردم تا استوریای برای اینستاگرام بگیرم! هاشمی که با فاصله از من بود، خندید و پرستار را صدا کرد و گفت کمکش کن! پرستار آمد و چندین عکس گرفت و به شوخی گفت عجب عکسی شد! در این قسمت از عمل هیچکس عکس ندارد! و خندید!
آخر عمل، هاشمی جملهای گفت و به سراغ مریض بعدی رفت: عالی عالی، موفق باشی! این جمله را که گفت فهمیدم که خداراشکر عمل موفقیت آمیز بوده است!
بعد از عمل در اتاق ریکاوری رفتم و پذیرایی فراهم کرده بودند تا در حین انجام پذیرایی پرستاری توضیحاتی در مورد آنچه بعد از عمل باید انجام دهم ارائه دهند!
نکته بامزه این عمل بیمار تخت بغلی من بود! او که لهجهای هم داشت قبل از شروع عمل به من گفت: نکند! اشتباه تشخیص داده باشند! گفتم خیالت راحت، دستگاههای روز دنیا، در این بیمارستان استفاده میشود! گفت خب اگر عمل ناموفقیت آمیز باشد چه؟ گفتم بهترین دکتر ایران قرار است چشمانت را عمل کند و قبل هم به کمک بهترین دستگاههای دنیا ویزیت شده ای! اگر با این اوصاف عمل موفقیت آمیز نبود دیگر خیلی بدشانس هستی! بعد از عمل در اتاق ریکاوری و وقتی مطمئن شد عمل چشمانش موفقیت آمیز بود گفت آن لحظه که این جمله را گفتی حرصم درآمد اما الان به آن جملهت که فکر میکنم خندهام میگیرد!
وقتی این همه بیمار خارجی را دیدم که از کشورهای مختلف با هزینههای فراوان آمده بودند تا وزیری که ما به پورشهسواریاش ایراد میگرفتیم، آنها را چند لحظه ویزیت کند و برای چندماه بعد وقت عمل دهد! دعا کردم ایکاش هیچکدامشان فارسی بلد نباشند و نخوانده باشند ایرادهای بنیاسرائیلی مارا! چراکه قضاوت خوبی از ما نخواهند داشت!
او نه نیازی به پول دارد و نه شهرت! وقتی از اروپا و … هزینه میکنند تا او چشمانش را دقایقی نگاه کند، معلوم است در جهان، شناخته شده است، او میتوانست سرمایه خود را در بازار ارز و مسکن خرج کند و یا حداقل دیگر عمل نکند یا حداقل هزینه نامتعارف برای عملهای جراحی بگیرد اما نکرد! به او به عنوان بخش مهمی از نیمه پر لیوان نخبگان و پزشکان ایرانی باید نگاه کرد.
انتهای پیام