باخت رابرت موگابه از اقتصاد
علی میرزاخانی، سردبیر «دنیای اقتصاد» در یادداشتی تلگرامی با عنوان «باخت رابرت موگابه از اقتصاد»نوشت:
«چگونه ميتوان قيمت هر كيلو گوشت را به ٢٠ ميليارد دلار رساند»؟ اين تيتر سرمقالهای است که ۱۱ سال پیش در دنياي اقتصاد (١٠ تيرماه ١٣٨٧) منتشر کردم. در دو سه سال اخير، بعد از انتشار مطالبی در خصوص فاجعه اقتصادي ونزوئلا، اين سؤال مطرح شد كه مگر ميشود در قرن بيست و يكم با اين همه انباشت علمي، كشوري در چنين باتلاقي گرفتار شود و مگر كسي نبود هشداري بدهد و از فاجعه جلوگيري كند؟ شايد سؤال نادرست باشد؛ وقتي هشدار گيرندهاي نباشد، هشدار دهنده را چه سود؟ عاقبت ونزوئلا براي يك دانشجوي مبتدي اقتصاد هم معلوم بود. در سرمقاله ١٠ تيرماه ١٣٨٧ دنياي اقتصاد، فرمول رساندن هر كيلو گوشت به ٢٠ميليارد دلار یعنی راهکار زیمبابوهای اداره اقتصاد تشریح شده است؛ راهي كه ونزوئلا به دقت پيمود تا آزموده را دوباره بيازمايد. به ياد دارم وقتي اين سرمقاله در تالار گفت و گويي منتشر شد فردي با لحني تند نوشت: مرد مؤمن خودت ميگويی زيمبابوه نه كشوری نفتخيز! شايد لازم بود كشوري مثل ونزوئلا در مقطعي كه دوبرابر ما صادرات نفت داشت آن هم براي جمعيتي ٢٨ ميليوني، گرفتار بلای زيمبابوه شود تا بگوييم بله میشود!
امروز جمعه ۱۵ شهریور ۱۳۹۸ خبر آمد که رابرت موگابه رییسجمهور ونزوئلا که بیش از ۳۰ سال زمامدار زیمبابوه بود در ۹۵ سالگی درگذشت. فكر كردم شايد مرور بخشهايی از اين مقاله در اين مقطع مفيد باشد که عینا از روزنامه دنياي اقتصاد مورخه ١٠ تيرماه ١٣٨٧ کپی میشود.
«كشور زیمبابوه در روزگار کنونی الگوی مناسبی برای حرکت در مسیر انحطاط و فروپاشی اقتصادی است. این کشور که روزگاری به دلیل دارا بودن معادن الماس از ثروتمندترین کشورهای آفریقایی محسوب میشد هماکنون در سایه تصمیمسازیهای اقتصادی ابداعی، گرفتار نرخهای تورم چندمیلیون درصدی شده است که به مفهوم دوبرابر شدن مکرر قیمتها حتی در طی یک روز است.
هماکنون وضعیت به گونهای است که با حقوقهای رایج که به 66میلیارد دلار زیمبابوه رسیده است، فقط میتوان دولیتر روغن خوراکی و یک قالب صابون و یا حداکثر سهچهار کیلو گوشت خریداری کرد و این البته مشروط به آن است که حقوقبگیر بلافاصله پس از دریافت حقوق مبادرت به این خریدها کند وگرنه چند ساعت بعد اوضاع به گونه دیگری خواهد بود.
فارغ از سیاست نژادپرستانهای که این بار به نفع سیاهپوستان از چند سال پیش آغاز شد و به خروج وسیع سرمایه از زیمبابوه انجامید، سقوط اقتصادی زیمبابوه از زمانی شتاب گرفت که موگابه در سال گذشته دستور داد قیمتها به سال ماقبل بازگردد! وگرنه گرانفروشان با مجازاتهای سخت مواجه خواهند شد. نتیجه محتوم این دستور، خالی شدن فوری مغازهها بود؛ چرا که اگر موگابه قادر به درک منطق اقتصاد نیست، نباید تصور کرد که این منطق وجود ندارد. قانون اقتصاد بیرحمتر از منطق متکی به زور وحشتناکی است که بر زیمبابوه حاکم شده است و هیچ کس جز با تسلط بر مبانی علمی قادر به مهار این قانون بیرحم نیست و در این راه حتی زور پلیسی حداکثر هم چارهساز نیست.
تجربه زیمبابوه برای همه اقتصادهای جهان آموختنیهای بسیار دارد، به ویژه برای کشورهایی که درگیر فشارهای تورمی هستند. باید آموخت که کنترل تورم بهصورت معکوس یعنی در مرحلهای که از آخرین فروشنده به مصرفکنندهای نهایی منتقل میشود غیرممکن است و تورم را باید در همان سرچشمه یعنی آنجایی که تصمیمهایی معطوف به افزایش نقدینگی اتخاذ میشود و در مقابل فکری برای افزایش عرضه نیست، مهار کرد. تجربه معکوس تجربهای است که بارها و بارها در دهههای اول قرن بیستم و بعضا در نیمه دوم این قرن به شکست انجامیده است و امید آنکه زیمبابوه آخرین نمونه این شکست در جهان باشد».
انتهاي مقاله آرزو كرده بودم كه زيمبابوه آخرين نمونه اين تجربه شكست خورده در جهان باشد كه اين آرزو محقق نشد. حالا آرزويمان اين است كه ونزوئلا آخرين نمونه اين فلاكت اقتصادی در جهان باشد…
انتهای پیام