آیا نقد اعضای دفتر رهبری امکانپذیر است؟
عبدالله گنجی، مدیرمسوول روزنامهی جوان نوشت: نقدها به جناب حسین محمدی، معاون محترم بررسی دفتر رهبری انقلاب را مطالعه کردم، اما هیچ کد یا حجتی جز ادعا ندیدم و مصداقی از عمل ایشان را که منجر به نقد شود در متون پیدا نکردم.
اما یک نکته ظریف را شاید نقادان ندانند و علت ندانستن آنان نیز عدم کار تشکیلاتی و مدیریتی در درون ساختارهای دولتی- حاکمیتی است.
مسئول دفتر یا اعضای دفتر یک مدیر، طبق قاعده مدیریت با بقیه منصوبین ایشان متفاوت هستند.
اعضای دفتر منهای مسئول مربوط فاقد هرگونه هویت حقوقی هستند و معنا و وظیفه مستقل ندارند. یک وزیر معاونینی دارد که دارای هویت هستند و وظایف قانونی مشخصی دارند، اما دفتر ستاد شخصی یک مسئول/فرمانده است. وظیفه اعضای دفتر صرفاً تسهیلکنندگی اجرای فرامین و دیدگاهها و سیاستهای مسئول است و حق هیچگونه دخل و تصرف و اجتهاد در آن ندارند. فقط آنچه به تجربه آموخته شده است اینکه اعضای دفتر باید سعه صدر بالایی داشته باشند تا بتوانند بهصورت «ضربهگیر» عمل نمایند. ناراحتیهای آنی را از بیرون به مسئول منتقل نکنند و ناراحتی مسئول از معاونین و… را تعدیل شده منتقل نمایند تا مجموعه دچار تنش، بدبینی و فرسایش مدیریتی نشود. با این فرض که اعضای دفتر هیچ مسئولیتی جز ابلاغ رهنمودها، نظرات و فرامین ندارند، باید حسین محمدی و دیگر اعضای احتمالی دفتر رهبری را چگونه نقد کرد؟ اگر اقدامی از جایگاه حقوقی انجام دادهاند (که نمونه عینی گفته نشد) چگونه فهمیدهایم نظر شخصی است و مأمور اجرا و اقدام نیستند؟ اگر آن اقدام یا دخالت از ناحیه هویتی حقیقی فرد است حتماً رهبری میداند پای ایشان نوشته میشود و حتماً نمیپذیرد که اقدامات خودسر دیگران به نام رهبری ثبت شود. اما چطور نقادان حزباللهی (نه غیریت) فهمیدهاند که فلان عضو دفتر اقداماتی را انجام میدهد که مدنظر یا مورد تأیید رهبر نیست؟ آیا با رهبری چک کردهاند؟ آیا نمیتوان گفت غیرمستقیم تصویری مخدوش از رهبری به افکار عمومی منتقل میکنند، اما آدرس انحرافی میدهند؟ نقد منصوبین رهبری مانند رئیس صدا و سیما، قوه قضائیه و… هیچ اشکالی ندارد، زیرا وظایف مستقل، اعلام شده و قانونی دارند و به صورتی طبیعی باید پاسخگوی عملکرد خود در مقابل شرح وظایف و قانون باشند. اما این قاعده نهتنها برای اعضای دفتر رهبری بلکه برای هیچ مدیری صدق نمیکند الا اینکه اقدامات مجرمانه انجام داده باشند یا مسئول مربوطه از اقدامات عضو دفتر برائت جسته باشد. جلوتر از رهبری حرکت کردن اینجا میتواند مصداق داشته باشد.
درخصوص پاسخگویی به افکار عمومی و نقدپذیری اعضای دفتر رهبری نیز همان قاعده معتبر است که آنان هیچ حیطه، وظیفه مستقل و قانونی و از پیش اعلام شده ندارند که گزارش حیطه خود را بدهند و هیچ معیاری برای نقد آنان وجود ندارد الا اینکه رهبری مصداقی از عملکرد آنان را خودسر اعلام کند (مثلا بگوید این مورد خاص حرف بنده نیست)؛ بنابراین یا باید عمل مورد نقد عضو دفتر رهبری را از دفتر تفکیک کرد و جنبه شخصی به آن داد که اینجا محال است یا سبک جدیدی برای هجمه به رهبری را باید تحلیل نمود که هفت، هشت سال پیش برای بعضی مذهبیون انقلابی انگارهسازی شد که دفتر رهبری اقداماتی مستقل از رهبری انجام میدهد.
به گزارش خبرآنلاین، حسین صفارهرندی در یادداشتی با تیتر «من شهادت میدهم که …» در دفاع از حاج حسین محمدی نوشت:
۲۵ سال آشنایی، رفاقت و مجالست با برادر عزیزم جناب حسین محمدی قاعدتاً به بنده این امکان را میدهد که ارزیابی نسبتاً دقیق و واقعی از شخصیت حقیقی او داشته باشم. لذا شهادت میدهم که تدّین و داشتن روحیه تعّبدی در دینداری و تسلیم امر مولا بودن از یک سو و آگاهی و اشراف بر موازین عقیدتی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر به ایشان شایستگی قرار گرفتن در جایگاه یک مستشار توانمند را بخشیده است و اگر ویژگیهایی همچون صدق، وفا، حسن خلق، روحیه جهادی، تلاشگری خستگیناپذیر و مشورتپذیری را هم اضافه کنیم، مصداق کریمه: “انّ خَیرَ مَنِ استَأجَرت القویُ الامِین” خواهد بود. و البته بماند که حافظه قوی و ذهن منظم و طبقهبندی شدهاش برای مثل بنده، همواره غبطهبرانگیز بوده است!
با این همه ایشان هم مثل هر عنصر انقلابی و خدمتگزار این نظام ممکن است سزاوار نقد و ایرادی باشد اما بینی و بین الله در مقام مقایسه، مدعیان محترم آقای حسین محمدی، حتی کسری از مجموع فضیلتهای متنوع او را دارا نیستند.
نیز، در حیرتم از وقتناشناسی برخی دوستان که چطور باب نقد علنی و تخریب اصحاب و خادمان وفادار رهبری را درست در شرایطی گشودهاند که دشمن هرزهگو و رفقای راه گم کرده سابق، حملات پر حجمی را علیه این جایگاه به نیّت تضعیف عمود خیمه انقلاب آغاز کردهاند؟!
و بالاخره اطمینان دارم که برادر مؤمن و انقلابی حاج حسین محمدی به وعده صدق الهی ایمان دارد که فرمود:
انّ الله یدَافِعُ عَنِ الذِّینَ امَنُوا …
مهدی محمدی، تحلیلگر مسائل سیاسی در یادداشتی تلگرامی نوشت:
۱-مدت هاست که از گوشه و کنار، هر بار به بهانه ای، به دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی حمله آورده می شود و شخصیت های اصلی آن، بویژه آقایان حجازی و حسین محمدی هدف قرار می گیرند. ماهیت همه این حملات، و طیف حمله کنندگان البته یکسان نیستند ولی عموما منطق یکسانی دارند و در یک چیز، که افتادن در برنامه دشمن علیه امناء رهبری است، آگاهانه یا ناآگاهانه، مشترکند.
۲-دفتر رهبری معصوم نیست، خالی از نقد و اشکال هم نیست اما، و هزار اما، نزدیک ترین سیستم کشور به شخص رهبر معظم انقلاب اسلامی است، محل، مجرا و مجری مستقیم منویات، تصمیمات و نظرات ایشان است، مستقیما توسط ایشان اداره می شود و اساسا هویتی جز اتصال به رهبری ندارد. بنابراین، اگر از خاستگاه انقلابی نظر کنیم، وقتی به دفتر می رسیم ادب نقد متفاوت می شود. نمی شود –واساسا پذیرفته نیست که کسانی خود را نه تنها انقلابی، بلکه مرشد همه انقلابیون بخوانند و وقتی نوبت به نزدیک ترین سیستم به رهبری می رسد چنان سخن بگویند که گاه، دشمن اگر همه هنر و نیرویش را جمع کند، نمی تواند آنگونه سخن بگوید.
۳- دفتر رهبری بویژه کسانی مانند آقایان حجازی و محمدی، مشرف ترین افراد به مسائل کشور، عالم ترین آنها به مصالح و ملاحظات و دلسوزترین افراد برای تفکر و جریان انقلابی هستند که دارایی گرانبهای نظام اسلامی محسوب می شود. بسیاری از نقد ها اگر مسئله شخصی نباشد، ریشه در عدم اشراف کامل به مسائل کشور دارد که باعث می شود کسانی نتوانند منطق دفتر را در تصمیم هایی که می گیرد، توصیه هایی که می کند و افرادی که منصوب می کند درک کنند؛ منتها به جای اینکه ایراد را در فهم خویش بدانند به خود اجازه می دهند حتی ادعا کنند که دفتر رهبری از انقلاب فاصله گرفته است.
۴- شاید بسیاری ندانند که دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی بی گمان اصلی ترین پناهگاه جریان انقلابی در کشور است. اگر دفتر و اهتمام و جدیت آن نبود از بسیاری افراد، حلقه ها و فعالیت های انقلابی در کشور اساسا نشانی نمی ماند. روا نیست کسانی که همه هویت و حیثیت آنها از عنایتی است که سیستم رهبری به آنها کرده، و این سیستم تا منتها درجه ممکن صبور و حلیم و خطاپوش بوده، درست در زمانی که دشمن رهبری و اطرافیان و منسوبان آن را هدف گرفته، برای دشمن کد درست کنند و ذهنیت بدنه جریان انقلابی را آشفته سازند. دشمنی دشمنان که تمام نمی شود، اما این اقل حق جمهوری اسلامی است که بتواند روی دوستی دوستان حساب کند.
۵- از همه نگران کننده تر این است که طیفی در جریان انقلابی شکل بگیرد که اساسا در جبهه مبارزه با دشمن اصلی اغلب غایب و فاقد مهارت نبرد با دشمن هستند، ولی به دوستان که می رسد به یکباره به جنگاورانی ماهر و پرانگیزه بدل می شوند. نشاندن دوستان و منسوبان رهبری در کانون حمله و نقد، و دادن آدرس غلط به بدنه جریان انقلابی درباره ریشه مشکلات آیا خطای کوچکی است؟ برای من که روز و شب را به مطالعه ادبیات دشمن می گذرانم مشاهده این مقدار موقع نشناسی و کج سلیقگی و کشاندن آن به رسانه ها حیرت انگیز و غیرقابل هضم است.
۶- من که این چند کلمه را نوشتم تقریبا هیچ نسبت کاری با دفتر رهبر انقلاب ندارم. با بزرگوارانی مانند آقای حاج حسین محمدی نیز شاید حتی یک جلسه کاری هم نداشته ام. این چند کلمه را از باب وظیفه نوشتم و البته بسیاری حرف ها می ماند برای وقتی که نمی دانم اساسا وقت آن خواهد رسید یا نه؟
یاسر جبراییلی در کانال تلگرامی خود نوشت: حاج حسین محمدی، از شخصیتهای کمنظیری است که سالهاست معاونت بررسی دفتر رهبر حکیم انقلاب را به عهده دارد. بارها برای مسئولیتهای مختلف نام ایشان مطرح شده، اما خدمت در دفتر رهبر انقلاب را به هر مسئولیتی ترجیح داده است.
اهمیت کار حاج حسین را باید در اهمیتی دید که رهبر انقلاب به کار کارشناسی میدهند. زحمت بخش قابل توجهی از گزارشهای کارشناسی از عملکرد دستگاهها گرفته تا بررسیهای موضوعی که خدمت رهبر انقلاب ارائه میشود، با ایشان است. بسیاری از گزارشها و نامههایی که خدمت رهبری تقدیم میشود، برای بررسی و پیگیری به ایشان ارجاع میشود.
حاج حسین تقریبا روز تعطیل ندارد. با شبکه گستردهای از نخبگان کشور به ویژه جوانان مرتبط است.
به یک زندگی حداقلی اکتفا کرده و مانند بسیاری از مردم، خانهای محقر و یک خودروی پراید دارد و هیچ لکه خاکستری در زندگیاش دیده نمیشود.
حتما ایشان نیز مانند هر انسان دیگری قابل نقد است، اما نواختن بیرحمانه مردی که همه زندگیاش را خالصانه وقف ولایت کرده، دور از انصاف و جوانمردی است. گام دوم را با آموختن و قدردانی از گاماولیها برداریم، نه با سوختن سرمایه.
یادداشت وحید جلیلی
یادداشت وحید جلیلی، فعال فرهنگی که در «رجانیوز» منتشر شده را میخوانید:
شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۹۸ به دعوت بچههای انجمن فیلمسازان انقلاب اسلامی خراسان در جشن سالانهشان از موفقیتها و چالشهای فیلمسازی انقلاب اسلامی سخن گفتم، بحثی مفصل در تصویر و تحلیل وضعیت فیلمسازی انقلاب در شرایط امروز.
کمتر از ده درصد از وقت آن سخنرانی به شکایت از یکی از فجایع اخیر رسانه ملی؛ سریالی با نام اصلی «عروس تاریکی» و بدل شده به «بوی باران!» گذشت.
خبرگزاریها و سایتهای مختلفی تمام یا بخشهایی از آن سخنرانی را بازتاب دادند.
دوستان از داخل صداوسیما خبر دادند که « آب در خوابگه مورچگان ریختهای» و آشفتهاند حضرات، در آن گفتار از مدیران ارشد رسانه ملی و برخی پشتیبانان با نفوذشان در برخی جاهای مهم نظام سخن گفته بودم و اینکه دیگر بعد از 20 سال کم کم وقت نهی از منکر علنیشان رسیده است و بعضی تاریکخانههای مدیریت باندی و ناکارآمد صدا و سیمای جمهوری اسلامی باید مورد هجوم نورافکنها قرار گیرد.
در آن جلسه «عروس تاریکی» فقط از آن جهت که نمونه نمایانی از کارنامه آن تاریکخانه بود به کسری از آنچه سزاوار بود نواخته شد.
اما مدیران همیشه طلبکار، کمترین جزء از آن تاریکخانه را پیش انداختند تا با نعل وارونه زدن و نصیحت اخلاقیِ صاحب این قلم، مجموعه پرسشهایی را که پیش نهاده بودم نقش بر آب کنند و این موج را نیز به سلامت از سر بگذرانند.
عیبی ندارد، اگر آن صاحب منصبانِ باند باز، در شأن خود نمیبینند که پاسخ وحید جلیلی را بدهند صاحب این قلم اتفاقا در شأن خود میداند که جواب نعمتی را که سالهاست از آن برخوردارند بدهد، و واقعا که چه نعمتی است برای انحصار طلبان بیهنر که خود در تاریکخانه پناه گیرند و عمله غَضب را که قبلا میلیاردی پروراندهاند پیش بیاندازند.
این معضله را در فقه؛ «تتّرس» نامیدهاند و آنکه به طوع یا کُره، سپر ظالمان قرار گیرد پیشاپیش حکم خود را امضا کرده است؛ ساب النبی باشد یا نباشد.
ابتدا چند کلمه مختصر راجع به آنکه تا دیروز نعمتی بود برای حاکمان جام جم و امروز نعمتی است برای منتقدان و رسوا کنندگان مافیاهای حاکم در بخش مهمی از رسانه ملی جمهوری اسلامی.
کلماتی چند از نهج البلاغه بر سر نیزه شده است تا تردید در دل مومنانی اندازد که حجتشان اتفاقا علی است و اگر نبود عهدی که با علی دارند سالها پیشتر « لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا» را چون لالایی دلنشینی به گوش غفلت گستران میخواندند و شرّ خود را از سرشان کم میکردند.
در پاسخ حقیر فرموده اند:” فحش ندهید و دروغ نگویید” !
انگار فحش دادن و دروغ گفتن را هم، چونان بودجههای میلیاردی رسانه ملی ارث پدری خود میدانند و تنها آنانند که اجازه دارند نه به افراد معدود که به جامعه بیپناه ایران اسلامی فحش و ناسزا بگویند و آلاء الهی را تکذیب کنند و دروغهای دراماتیزه شده خود را به خورد ذهن و دل خانوادههای هم وطن بدهند و اگر کسی بر این بیداد، ضجهای زد؛ بانگ برآورند: «اِوا ! پرنسیبت کجا رفته است؟»
یاد باد آن حکایت رسا که کسانی در محراب به فجور مشغول بودند، مسلمانی تف انداخت که وای بر شما چه میکنید در مسجد مسلمین و بدهکار شد که «ای بیاخلاق! در محراب مسجد تف انداختهای!»
حالا حکایت ماست و مستانی که با هذیانهای سادیستیشان، تلو تلو خوران نه کوچه پس کوچههای بلاد، که خانههای مسلمانان را به پشتوانه نام رسانه ملی جمهوری اسلامی قرق میکنند و چون غارت زدهای بانگ بر میآورد عسس صدا میکنند و نهج البلاغه میگشایند و داد سخن از علی میدهند! و چه مظلوم است علی!
و حبّذا و مرحبا بر چنین بیشرمان و آفرین باد بر تاریکخانه نشینانِ مدیریتِ انحصار طلبِ رسانه ملی که عمله غَضب را چنین جسور کرده و پیش انداخته اند مبادا پرده برافتد و معلوم شود که پشت این پلشتی، کدام تیم سیاست بازِ مدعی، پناه گرفته است.
***
از کدام تیمِ سیاست باز کم مایه مدعیِ انحصارطلبی سخن میگوییم؟
۲۶ سال پیش هاشمی نامی از پس مویههای آوینی، غزل خداحافظی را خواند و بعد از ۱۲ سال، سکان بزرگترین امکان رسانهای جبهه حق در طول تاریخ را به تیمی سپرد که امید بود صدا و سیمای «جمهوری»، «اسلامی» را احیا کنند.
آوینی که نقدهای آتشینش بر «بوق مفلوک» با دشنامهایی چون «دروغ گو » و «هتاک» پاسخ داده شد به دنیا نماند که برافتادن قبلیها و بر آمدن بعدیها را ببیند، اما همراهان ذوق زده و به وجد آمده آوینی را هرگز گمان آن نبود که 26 سال پس از ورود کاروانی از مدعیان به دروازههای جام جم، وضع رسانه ملی چنین باشد.
«عروس تاریکی» به شایستگی و روشنی محصول برنامهریزی شده جماعتی است که بیش از دو دهه تجربه حاکمیت بر رسانه ملی را دارند.
عروس تاریکی، حتی اگر اولین ساخته این تیم میبود سزاوار تندترین سرزنشها و لایق صریحترین گلایهها بود، چه رسد که ۲۶ سال سابقه و تجربه و ادعا را یدک میکشد.
اگر کم هوشترین و بیعرضهترین مدیران هم از چنین فرصت عظیمی برای تجربه، آزمون و خطا برخوردار میشدند قطعا پس از ۲۶ سال، نتیجه به مراتب از فاجعه امروز رسانه ملی بهتر میبود به شرط آن که به جای نصیحت اخلاقی دیگران ابتدا خود را از بخل، عجب، حسد و کبر خالی میکردند.
انقلابی که در موشکی، هستهای، نانو، زیست فناوری و هوافضا به رده اول جهان رسیده است، در رسانه، پس از دو دوره مدیریت ممتد ۱۲ و ۲۶ ساله به فاجعهای چون «عروس تاریکی» میرسد.
تصور کنید سردار حاجی زاده مثلا در جشنهای ۴۰ سالگی انقلاب از یک برنو به مثابه دستاورد بزرگ جمهوری اسلامی در فناوری دفاعی رونمایی کند! برنویی که تنها هنرش آن است که در دستان نیروهای خودی منفجر میشود! و بعد رسانه ملی ۶۵ شب، هر شب نزدیک یک ساعت در شبکه یک، به تبلیغ این دستاورد بزرگ و شاهکار مدیران جمهوری اسلامی بپردازد!
گشودن پرونده «عروس تاریکی» تأمل در کارنامه تاریکخانهای است که ۲۶ سال است دربرخی گلوگاههای جام جم خسبیده و خود گوید و خود خندد.
به روم و روس میبری، به طبل و کوس میبری
نه مام توست این وطن که را عروس میبری؟
*
با آنها که برای پروژههای سی، چهل میلیون تومانی، ماهها و گاه سالها بر در ارباب بیمروت دنیا در حوالی جام جم نشستهاند سخن ساز کنید تا دریابید پروژه ۱۵ میلیارد تومانی «عروس تاریکی» نه یک اتفاق تصادفی، نه یک تپق ساده مدیریتی، نه یک خطای ناگزیر از سوی مدیریتی تازه کار و نو رس که دقیقا و کاملا محصول طبیعی یک نظام برنامهریزی فاسد در مدیریت رسانه ملی است. نظامی که البته پشتیبانان قاطع و جسوری در بیرون از سازمان و در برخی از جایگاههای مهم نظام دارند و به مدد همین پشتوانه پر مدعا، انحصار طلب و در بزنگاهها خشن، توانستهاند صدها برابر مهریه این عروس را از بودجه صداوسیما هزینه کنند تا مبادا ترک بردارد چینی نازک انحصار باندهای قدرت.
نعمتی که این تیم یا هیأت یا باند یا کارگروه یا مافیا یا مجمع یا گَنگ یا جلسه دعای ندبه یا هر نام مقدس یا کثیف دیگری که بر آن بگذاریم از آن برخوردارند، فلان عمله غضب یا نویسنده سادیست نیست، بلکه سکوت مصلحت پرستانی است که سالها معاملات باندهای سیاسی در رسانه ملی را به تماشا نشستهاند و دم بر نیاوردهاند به امید آن که شاید کور سویی از تحول بدمد و مباد این که نظام آسیب ببیند؛ و از قضا سرکنگبین صفرا فزود، هرچه بیشتر دم در میکشیم و سکوت میکنیم وقیحتر میشوند.
هر چه رهبری صریحتر و تندتر نقدشان میکند بیمحاباتر به جنگ راهبردهایش میروند، حالا دیگر لوله تفنگهایشان را هر شب به سمت خانههایمان میگیرند و فرزندانمان را نشانه میروند.
ملیجکهای قسطنطنیه که برای لبخند نشاندن بر لب باندهای قدرت، منتقدان حسین محمدی و مرتضی میرباقری و عزت ضرغامی و علی عسگری را با ابن ملجم برابر میکنند و برایشان شیشکی میکشند، به جمهور مردم که میرسند «میرغضب» میشوند و ابایی ندارند که مدتها، ملت بیپناه را در اوج تحریمها و فشارهای اقتصادی با سادیسم پنهان و آشکار خود بچزانند و از همان اصحاب قدرت جایزه بگیرند.
دوگانه غریبی است: با قدرتمندان ملیجک و با مردم میرغضب!
بخوانید ضجههای ملت بیپناه را از ظلمی که مدیران رسانه ملی و پشتیبانان انحصارطلب و باند بازشان بر آنها روا داشتهاند: (تمام نظرات از صفحه رسمی سریال بوی باران در اینستاگرام نقل قول شده است)
1. خیلی کشت و کشتار داره تو فیلم، من که کلا نگران آینده بچههام شدم
2. پلیس دقیقا چکارست اینجا؟ یه آدم چاق و خرفت که فقط نشسته پشت میزش چرت میزنه. یعنی پلیسه فرشته رو نبش قبر کرد نفهمید پیمان بیگناهه؟!
3. کلا جنگ اعصاب روانه
4. مثلا کارگردان خواسته یه فیلم متفاوت بسازه، احتمالا تا پایان فیلم فقط عوامل پشت صحنه زنده میمونن… حیف وقت که واسه دیدن این فیلم گذاشتیم، خودمون کم تو زندگی مشکلات نداریم میخواهیم شب یه سریال ببینیم اونم پشیمون میشیم… دیگه دیدن پایان سریال هیچ لطفی نداره جناب کارگردان
5. خدا بکشتتون با این فیلم درست کردنتون. همش کشت و کشتار و قتل… چه وضعشه شورشو دراوردین یه خورده روحیه ی مردمو درک کنین
6. فکر کنم آخرش نویسنده و کارگردانشم کشته شن…
7. جنگ جهانی دوم انقدر کشته نداد که این سریال کشته داد
8. حیف پول و وقت که صرف این سریال شد
9. خب سریال کمدی خوبی بود. هر سری که یکی میمرد میخندیدیم. عنقریبه که کارگردانم بمیره. مهدی سلوکی هم که همه ش زندانه. این آخرشم انقدر خندیدیم که نگو، فهمیدیم که اگه یه قاتل بره بیمارستان با گروگان گیری میتونه فرار کنه
10. منتظر بودم آخر فیلم کارگردان یه انتحاری بزنه همه با هم برن هوا
11. علاوه بر کلیت سریال که ضعیف بود پایان بسیار ضعیف تری داشت امیدوارم دیگه شاهد همچین سریالی تو صداوسیما نباشیم. حالا که فکر میکنم چقدر از وقتمو صرف این سریال کردم حالم گرفته میشه
12. فقط یه انتقادن نسبت به اسم این سریال و ژانرش داشتم اونم اینکه اسمش باید بوی کشته ها میذاشتن و ژانرشم کمدی میبود همین
13. عباس کی کشته شد؟؟ تا سرمو برمیگردونم یکی به فنا میره
14. ماشاءا… همه از این سریال راضین با این تبلیغی که از فیلم گذاشتید و نظر مردمو پرسیدید اینایی که انتقاد میکنن زیر کامنتا همه منم!
15. خیلی سریال ضعیفی بود واقعا برای صدا و سیمای کشورمون متاسفم
16. خوب شد تمام شد وگرنه با کلاشینکف میومدن تو خونه هامون همه مون را به رگبار میبستن
17. آشغال ترین سریال تاریخ صدا و سیما بود
18. هیتلر تو جنگ جهانی اینقدر آدم نکشت که شما تو یه سریال کشتین
19. خداوکیلی دیگه از این همه کشت و کشتار خسته شدیم تمومش کنید بره
20. امشب کسی نمرد خودش جای شکر داره آخه امشب قسمت جدیدی نبود خلاصه بود! فردا منتظر قتل بعدی هستیم
21. چرا انقدر پلیسمونو ضعیف نشون میدید؟
22. پلیس کشور باید شاکی خصوصیتون بشه با این ضعفی که نشون دادید از بازپرس و پلیس
23. سه نفر نویسنده و دو نفر مشاور نویسنده جمعا پنج نفر آنچنان چرت و پرتی نوشتین که خودتون هم قطعا نفهمیدین چیکار کردین! ای کاش یه بار توی عمرتون یه کتاب از آگاتاکریستی میخوندین تا میفهمیدین ژانر جنایی نوشتن چطوریه، ای کاش یه بار تو عمرتون دو صفحه از کتابهای وودی آلن میخوندین تا پرداخت داستانی یاد میگرفتین… ای کاش دو خط از کافکا میخوندین تا حداقل تخیلی درست مینوشتین… یعنی این حجم چرت و پرتی که شما نوشتین خودش یک اثر تاریخی و ادبی محسوب میشه! آقای کارگردان که کلی بودجه گرفتی از صدا و سیما واسه سرگرم کردن مردم! پولو خوب حروم کردی خوب! کارآگاه گجت رو بازسازی میکردی جالب تر بود والا
24. اسم فیلم هیچ ربطی به فیلم نداشت، به نظرم اسم فیلم اگه قتل زنجیره ای بود بیشتر بهش میومد! آخه بوی باران چه ربطی به این فیلم جنایی داره خب؟
25. ظاهرا هدف اصلی ساخت این سریال چیز دیگه ای بوده، چرا تو این سریال پلیس و بازرس هیچکاره ست؟ اصلا ما پلیسی ندیدیم… خلافکارها توی این سریال قهرمان نشون داده شدند
26. اینا چی میگن؟ کجاش آموزنده بود؟ کجاش قشنگ بود؟ اینا فیلمم میبینن؟ تعریف فیلم و سریال رو میفهمن؟ یارو میگه باعث روشنفکریم شد!
27. اینقدر این سریال عالی و محشر بود که اصلا در حد فهم ما نمیگنجه!
28. وا… غیر از بدآموزی چیزی نداشته از بس ترانه قرص خواب آور به آدم و حیوون خوروند
29. من که از رسانه میلی که پول بیت المال رو داره حیف میکنه واسه چنین برنامه سطح پایینی راضی نیستم، ماهواره نداریم دلخوشیمون روزی 3 ساعت تلویزیون دیدنه اینا همونم دارن از ما میگیرن، بعضی پیام های بازرگانی قدیمی از کل قسمتای این فیلم آموزنده تر بود
30. خوب شد تموم شد. منتظر بودیم کارگردان و تهیه کننده هم کشته شن
31. واییی گاندو کجا این سرال مزخرف کجا؟ من گاندو رو دوست نداشتم تموم بشه از بس خوش ساخت بود و مامورها باهوش بودن ولی هرشب دوست داشتم این سریال رو بنویسه. قسمت آخر همه رو گرفتن و فرشته شد همه کاره . مسخره ها
32. شصت و چهار قسمت یه پلیس خرفت با هیکل داغون گذاشتین که همیشه خستس اونوقت قسمت آخر پلیسه از هلیکوپتر تیر میزنه به لاستیک، آخه تضاد تا چه حد؟ بازم جا داره بگم خاک تو سر نویسنده
33. خدا رو شکر شادی و خانم جان به مرگ طبیعی مردن وگرنه اونارم فرشته و مرجان میکشت! فرشته این همه نیومد پیش مادرش دم رفتن دلش تنگ شد
34. تا الان که قسمت شصت و دوم بوده 9 نفر کشته شدن
35. میگم به جای “بوی باران” بهتر نبود اسم سریالو “بوی مرگ” میذاشتین؟
36. واقعا افسرده شدیم آخه این چه طرز فیلم ساختنه؟ حیف باشه اون همه هزینه کردین برای این فیلم و بیشتر از این حییییف که وقتمونو به خاطر این فیلم مزخرف هدر دادیم
37. یکی از بدترین سریالهایی که تا الان دیدم و چرت ترین سریال، یعنی دست فیلم های هندی رو از پشت بسته با این همه قتل و کشتار تو سریال اصلا معلوم نیست نویسنده احمق داستان برای پلیس نقشی گذاشته یا نه، همه پلیس هستند برای خودشون
38. خدا رو شکر خدا رو شکر این سریال مزخرف بالاخره تموم شد. خدا لعنتشون کنه با این فیلم ساختن
39. گندترین سریالی که میشد ساخت، فقط موندم اون مردمی که توی مصاحبه تعریف میکردن چی بودن؟ بودجه مملکتو حروم میکنین با این فیلماتون، حرومتون باشه
40. قبل از پخش مصاحبه مردم رو پخش کردن. همه گفتن سریال عالی و خوبی بوده!
41. آدم باید واقعا روانی باشه که زا دیدن کشت و کشتار خوشش بیاد، خدا رو شکر که تموم شد
42. با اعصاب و روان مردم بازی نکنید، خدا لعنتتون کنه
43. واقعا فیلم الکی ای بود این همه ماجرا درست کردید آخرش هیچکدوم به پایان نرسید! متاسفم
44. ما کشته نشیم تو این سریال صلوات! چی فکر کردی سریال به این مزخرفی و غیر واقعی ساختی؟
45. به خدا ترسیدم منم بیان بکشن
46. کشت کشت کشت مرگ مرگ مرگ قتل قتل قتل مرد مرد مرد تا کی مشخص نیست. حتی جنایی هم نیست مثل فرار از زندان که قتل ها داستان رو جذاب کنن نه هر کی خوبه میمیره تا اعصاب بیننده بهم بریزه خجالت داره واقعا
47. خوب مثل اینکه فقط قراره کارگردان بمونه آخر فیلم ی سریال اینقدر قتل و پلیس هیچ
48. کس دیگه ای نموند بکشید؟ حیف بود این همه آدم زنده باشه ها
49. توی این سریال به مردم دزدی و دروغ گویی یاد میده، تف به این فیلم و عواملش با این فیلم نوشتن و بازی کردنش
50. وزیر بهداشت میگه هیأت و روضه باعث خودکشی جوانان میشه، نه آقای وزیر! ائمه باعث خودکشی نمیشن این فیلمهای مزخرف صداوسیما که روی اعصاب جوانان میرن اینا باعث خودکشی میشن
51. حیف وقتمون که توی این قسمت هایی که دیدیم حروم کردیم. خیلی نکات منفی داره… خواهش میکنم فیلم های مثبت بسازید. فیلمهای خنده دار با محتوا که وقتی خانواده دور هم هستن لذت ببرن نه اینکه به فهم و شعور خانوادههای ایرانی توهین بشه. تازه با داشتن فرزند که اصلا نمیشه این فیلم رو دید
52. حالا چون سریال شصت قسمته باید کشت و کشتارش بیشتر باشه
53. خسته شدیم از اینکه همش تو فیلمای ایرانی شوهره میمیره و بدبختیای زنه رو میبینیم
54. همه آقایون افاضه میکنند که فرهنگ غرب و بی بند و باری غرب ولی حالا دیگه تو صداوسیمای مملکت خودمون دارن ترویج میکنن که قبل از ازدواج و رفتن زیر یک سقف با هم رابطه داشته باشید تا بچه هاتونم تو جشن عروسیتون بتونن حضور داشته باشن تا عروسی باشکوهی داشته باشین. واقعا متاسفم که اینقدر ابلهی و ساده لوحی تو نگارش فیلمنامه این سریال بیداد میکنه
55. فیلم به این مزخرفی فقط این صدا و سیما میتونه بسازه، حیف پول حیف وقتمون و حیف این مردم که شعورشونو به بازی گرفتین واقعا که. با این فیلما و این چیزای مزخرف اعتقادات مردمم دارین نابود میکنن
56. کل سریال نفهمیدیم بوی باران برای چه بود …. آخر سریال هم همه افراد مسن سریال عاقبت به خیر و خوشبخت رفتند سر زندگی شون ….ولی همه ی جوانها ناکام وبدعاقبت شدند ….. سهیل برهان عباس و زنش کشتهشدند … مرجان و فرشته وشهاب و آرمان زندان و وبلکه اعدام …. پلیس هم که پت و مت بود
57. این تمام سریال ۷۰ قسمتی نوشته این آقا هست فیلمی سراسر از تزریق ناامیدی و بدبختی برای دو ماه تابستان جوان این مملکت …. بدون درجه بندی سنی با این همه خشونت تصویری و کلامی اف بر نویسنده این سریال
58. کل سریال این بود که نقش منفی ها هیچکس نمرد نقش مثبت ها همه مردن
59. اول فک میکردم فقط تو بانکه که امنیت نداریم یهو دزدی مسلحانه میشه حالا فهمیدم دیگه توبیمارستانم نمیشه امنیت داشت میترسم ازاین به بعدم برم بیمارستان یه دفعه یکی بگیرتم باچاقوی جراحی آمپول هوایی چیزی…مام که شانس نداریم
60. کلامی با نویسندگان و کارگردان مجموعه بوی باران : برنامه امشب که به اسم تحلیل و بررسی سریال از شبکه یک پخش شد را دیدیم. این برنامه تحلیل و بررسی مشکل اعتیاد، پولشویی و فساد و موادمخدر بود. مردم را چه فرض کرده اید؟ جنابان؟ اگر نام خودرا هنرمند گذاشته اید، چرا از جنبه هنری، تحلیل داستان سریال، بازیها، ایرادات و انتقادات بسیار بسیار زیادی که با یک نگاه به همین صفحه سریال، میتوان آن را دید، به تحلیل سریال نمیپردازید؟؟؟ مجموعهای پر از ابهام و پر از کاراکتر که تکه تکه به آنها در سریال پرداخته شده بود و بیشترین تاثیر این مجموعه روی اعصاب مخاطب بود. آقای کارگردان، آیا نیم نگاهی به نظرات مخاطبین انداختید در این مدت زمان نسبتا طولانی پخش سریال ؟؟؟؟؟ برنامه امشب را نیروی انتظامی و ستاد مبارزه با مواد مخدر تهیه میکرد بهتر بود تا به اسم یک اثر هنری! !!!!! و نکته دیگر اینکه با تماشای برنامه امشب، میتوان گفت که با کمال تاسف، وظیفه ی تلویزیون به عنوان رسانه ملی، فقط و فقط ساخت سریال و در ادامه ، تقدیر و تحسین چشم بسته از آن است! !!! عجبا! پس نقش مخاطب چیست از نظر شمایان؟ ؟؟!!!!
61. افتضاح ، چرت ، توهمی ، مزخرفترین فیلمنامه و کارگردانی، تو تاریخ سریال سازی از مزخرفترین باید ثبت بشه بعد جالبه همه ناراضین اما اینا اعلام میکنن که خوب و تاثیر گذار بوده اخه تا کی میخواین هرچی مردم میگن شما برعکس عمل کنین اخه اینکه دیگه مسائل سیاسی نیست که لا پوشونی میکنید کلا کارگردانهای و فیلم نامه نویسهای خوب بیکارن معلوم نیست این کارگردان و فیلم نامه نویس خودش کدوم مدل موادی و زده که همه ناراضین ولی بازم اصرار دارین بگین مردم دوست داشتن بعد این 5 هزار نفر کامنت گذاشتن از فضا آمدن ؟
62. اینهمه هزینه برای تولید یه سریال با فیلمنامه هندی پر از سیاه نمایی که توش آموزش نقل و انتقال مالی بدون ردیابی میداد
63. تو خود آمریکا هم اینقدر کشت و کشتار نمیشه
64. خجالت نکشین بدین بچه های پشت صحنه رو هم بکشن خودتونو راحت کنین
65. گانگسترهای این فیلم روی تگزاس رو سفید کردن یعنی ما این همه قتل و قاتل داریم ولی ذره بین دستمونه دیگران رو میپاییم
66. انقدر صحنه های مثبت ۱۴ نذارید تو سریال، نمیشه یهو بچه رو وسط سریال فرستاد دنبال نخود سیاه
67. فیلمنامه تون خیلی نقاط ضعف داره و اصلا مناسب وقت استراحت یه خانواده ایرانی نیست. بسیار نکات منفی و زننده. مخصوصا صحنه های خشن و بدی که به تصویر میکشه. متاسفم
68. شماها یاد گرفتین فقط غصه تحویل مردم بدین
69. نباید اسم سریال رو بوی باران میذاشتن، باید میذاشتن بوی خون
70. تا قبل از فوت سهیل سریال جذاب بود ولی این فوت سهیل گند زد به سریال دیگه انگیزهای برای دیدن ادامه ش نداریم آخه آقای کارگردان و نویسنده سهیل که کشته شد شما درِ هر چی کار خیر و فداکاری رو بستین، دیگه همه میگن پس نباید با خواهر یه متهم ازدواج کنه و نباید کسی کار خیر و فداکاری برای همسر یا دوست انجام بده، سهیل باید خوشبخت میشد به جای اینکه بدبخت شه و کشته شه. روحیه همه و اعصابمون خرد شد من اون شب اشتهام کور شد نتونستم شام بخورم. مردم ایران کم غم و غصه دارن تازه بشینن حرص بخورن برای دیدن یه سریال؟
71. واقعا افتضاح بود بعد از مدت ها اومدیم یه سریال ایرانی ببینیم. ته بدبختی و بیچارگی و ناامیدی. افتضاح افتضاح
72. بدترین فیلمنامه ای ک دیدم. تمامش بی عدالتی محض. یه موجود بی ارزش زنده میمونه یه آدم شریف میمیره. واقعا خیلی جاهاش دروغ. بی مزه تر از همه اسم بی ربط با فیلمه
73. هر شخصیت رو که قراره بره جای دیگه بازی کنه تو سریال میکشن تا بره سر پروژه بعدی
74. واقعا کارگردانو درک نمیکنم، چرا همیشه باید فیلمای ایرانی اینجوری باشه؟؟ مثلا اگه سهیل زنده میموند و آخر فیلم تلخ نمیشد چی میشد؟هان؟ خیلی خوشحال میشن غم مردمو ببینن؟
75. تو اون سازمان عریض و طویل یه آدم نبود بگه این خزعبلات صلاحیت فیلم شدن نداره؟ فقط بلدن آه و ناله کنن بودجه نداریم. همون بهتر نداشته باشید
76. یه جوری گند زدین که اگه آخر سریال سه هزار تا عروسی هم بگیرین درست نمیشه، فقط بیاین از مردم تو همین شبکه نویسنده و کارگردان و مدیر شبکه عذرخواهی کنین
77. جمع کنید فیلم کثیفتون رو. بوی کشتار میاد
78. باز خوبه امشب کشته ندادین، تورو خدا با همین فرمون برین جلو
79. خب سهیل کشته شد ترانه رفت زندان الانم دراومد. که چی؟ چه تاثیری داشت تو روند پرونده؟ چه ربطی داشت غیر از اعصاب خوردی؟
…..
******
به بحث برگردیم.
مشکل امروز رسانه ملی چیست؟ فلان نویسنده قالتاق یا تهیه کننده کاسب یا کارگردان مریض؟
پاسخ روشن نخواهد شد مگر آنکه ۲۶ سال به عقب برگردیم و چهره این شیفتگان خدمت را که آن روز هنوز این قدر ملیح و جو گندمی نشده بود در نظر آوریم. تیمی که نزدیک به سه دهه مناصب صدا و سیما را بین خود دست به دست کردهاند و به طور کاملا اتفاقی! همگی بچههای دو کلاس از یک دبیرستان در تهران دهه پنجاهاند!!
بچه تهرونهایی که هم قسم شدهاند نگذارند مدیریت رسانه ملی از چنگ بچههای خانی آباد و نازی آباد خارج شده و به دست دشمنان اسلام بیفتد!
جالب است ۲۶ سال؛ هزاران میلیارد تومان بودجه را در اختیار داشته باشی و ۳۰ مرکز استانی و دانشگاه و پژوهشگاه بعد از دهها سال تجربه ؛ شاهکاری چون عروس تاریکی تحویل بدهی! و برایش کارناوال هم راه بیندازی!
و اگر کسی دم برآورد بلافاصله میرغضبهای ملیجک را گسیل کنی که: “کو فیلمنامه نویسهای شما؟! اصلا میدانید سریال را با کدام صاد مینویسند؟ هرهرهر…”
نه! آسمان سوراخ شده و شما فرو افتادهاید تا این انقلاب عاجز را دست گیرید.
انقلابی که دانشمند هستهای و متخصص موشکی و مخترع ماهواره و پژوهشگر نانو در حد جهانی تربیت کرده از تربیت فیلمنامهنویس و سرپرست نویسندگان عاجز بوده است!
یکی نیست بگوید روزهایی که شما سوگلی مدیران رسانه ملی بودید ما در جام جم ممنوع الورود و ممنوع التصویر بودیم و حتی اجازه ورود به یک جلسه ساده دانشجویی در ساختمان دانشکده صدا و سیما را نداشتیم.
درست در همان روزهایی که انتقاد از ضرغامی غیرقابل بخشش بود و گیت صداوسیما وقتِ ورودت آژیر میکشید، توهین به اهل بیت مانع از قرار گرفتن در حساسترین گلوگاه رسانه ملی نبود!
****
رئیس رسانه ملی به خود بنده گفت: ” ارزیابی کارشناسان سازمان این است که بچه مسلمانها در مستند خوبند اما تا ۱۵-۱۰ سال آینده در حوزه فیلم سازی داستانی و سریال سازی و … حرفی برای گفتن ندارند” !!
می خواستم بگویم: “سازمان؟ منظورتان سازمان مجاهدین خلق ایران که نیست؟”
خشمم را فرو خوردم و گفتم آقای دکتر فقط به جشنواره مردمی فیلم عمار طی حدود یکسال ۷۰۰ فیلمنامه رسیده است، بر فرض ۶۹۰ تایش هم به درد نخور! ۱۰ تایش ارزش بررسی ندارد؟!
یک سال و نیم از آن جلسه میگذرد و دریغ از آن که معاونت سیما یکبار سراغ آن فیلمنامهها را گرفته باشد!
تا دربار یا دور و بر حضرات پُر است از این ملیجکها کی نوبت میرسد به احمدی روشنها و رضایی نژادهایی که پشت دیوار باندبازی و انحصارطلبی و خشونت ِمشتی میان مایه بیهنر ماندهاند، انحصارطلبانی که منتقدان را به بیاخلاقی متهم میکنند و از فحش دادن بر حذر میدارند.
اینکه جامعهای که رهبرش سیدعلی خامنهای است، رسانه ملیاش عروس تاریکی! بسازد؛ فحش نیست؟
او از رومن رولان و شکسپیر و داستایفسکی و هوارد فاست و دن آرام و خانواده تیبو و بینوایان و جنگ و صلح بگوید و بر جشن حنابندان و من زندهام و جنگ پابرهنه و پایی که جا ماند و آب هرگز نمیمیرد و دختر شینا و همپای صاعقه تقریظ بنویسد و رسانه ملی، با مدیران ولایت پذیرش «عروس تاریکی»، «اولین انتخاب» و «دیوار به دیوار» بسازد!!
صد سال دیگر در پاسخ این پرسش در نخواهند ماند که رهبری چون خامنهای داشتید و در یکی از اصلیترین حوزههای تخصصی او که فرهنگ و هنر است به چنین شاهکارهایی رسیدید؟
غیر از این است که آنها که باید شمشیر او باشند، سپر دوستان خودند!
جرأت دارند دبیران بعضی جلسهها که منتشر کنند متن توصیههای رهبری را به دوستانشان؟
دوستانی که به پشتیبانی آنها سالهاست نگرانند مبادا خروجیشان فقط ۱۷۰ درجه با تاکیدات رهبری تناقض داشته باشد!
بخوانیم با هم نکات رهبری را راجع به بوی باران؟
« فیلم و نمایشنامه ایرانى را از حوادث آشفتهکننده و برانگیزاننده ذهن و حالت سوهان براى روح، خالى کنید.
متأسفانه این کار صورت نمىگیرد و نمىدانم چرا!
با اینکه مکرّراً، هم به جمع آقایان عضو صدا و سیما گفتهام و هم به برادرانى که به امور فیلمسازى اشتغال دارند، ولى نمىدانم چرا این مسئله مهم رعایت نمىشود.
یعنى ممکن است عیب و ایرادى در اینجا وجود داشته باشد که این کار نمىشود؟ فیلم ایرانى را وقتى شما نگاه میکنید مثل اینکه باید حتماً یک مبالغه در اظهار غصّه، اظهار ناراحتى، اظهار گریه، دعوا و تشنّج اعصاب در آن باشد! کأنّهُ بدون این عناصر، فیلم و نمایشنامه ایرانى چیزى کم دارد!
…….
خوب، آدم به فیلمهاى خارجى، از جمله فیلمهاى خانوادگى ژاپنى- که فیلمهاى خوب ژاپنى است- نگاه مىکند، مىبیند در ارتباط با مسائل خانوادگى، آنجا هم از این حرفها هست. ولى این همه گریه و ناراحتى در فیلمها رواج ندارد. نمىدانم چرا باید فیلمهاى ما این طورى باشند! حتماً عیبى در کار هست.
من البته چون به بعضى از جاها و به بعضى از آدمها سوءظنهایى دارم که دیر زایل مىشود، مىگویم لابد تعمّدى در کار است.
بعضى تعمّد دارند براى اینکه ذهن و اعصاب مردم را خراب کنند.
خوب؛ شما در خانهتان نشستهاید. اگر بچه همسایه بناى گریه کردن بگذارد، اعصابتان ناراحت مىشود. این، امرى طبیعى است. لازم نیست بچه خود آدم باشد. تلویزیون هم مثل بچه همسایه است. اعصاب انسان را با دعوا، تشنّج و گریه بىخودى خراب مىکند. بیایید واقعاً برنامهریزى کنید. هم در کارهاى صدا و قصّههاى شب و بقیه برنامههایش و هم در کارهاى سیمایى. این یک کار اساسى است، این حفظ سلامت اعصاب مردم است، اعصاب آشفته، در محیط کار، در محل کسب، در خیابان و پشت ترافیک، همه جا خودش را نشان خواهد داد.”
البته تاریخ این گفتار – ۱۳۷۵/۰۱/۲۳ است ولی مانع از آن نیست که مدیران سختکوش و ولایت پذیر! رسانه ملی آن را از آرشیو در بیاورند و به نویسندگان و کارگردانانشان ابلاغ کنند که دقیقا ۱۸۰ درجه خلاف این صحبتها را میخواهیم!
و بعد دستور بدهند که در اوج جنگ نرم و در شرایطی که ۶۴ میلیون تومان پول کلیپهای اقتصاد مقاومتی که به اندازه یک سریال ۵۲ قسمتی پخش کردند را تا یک سال و نیم بعد نمیدهند، ۱۵ میلیارد بودجه صرف کنند که مبادا تاکیدات صریح رهبری بیجواب بماند!!! عجب تجاوبی، این همه اعتماد به نفس و شجاعت از کجا میآید؟
غیر آن است که مطمئنند سامانههای اس سیصدی دارند که تندترین تاکیدات رهبری را هم میتواند خنثی کند!
دوستانی دارند که در حالی که قرار بوده شمشیر رهبری باشند، سپر رفقا از کار در آمدهاند!
مشکل کجاست؟
کاسبان سادیست یا مدیران رسانه ملی یا کمی بالاتر؟
از دست این انحصار طلبان میان مایه بیهنر به کدام دعای ندبه پناه ببریم؟
****
گیریم با لطایف الحیل، با متهم کردن منتقدان به افراطیگری و هتاکی (تهمتی که فرهنگیان انقلاب از آل احمد تا آوینی با آن آشنایند) این موج را هم از سر گذراندید و سعه صدر و کظم غیظ رهبری را دستمایه شاهکارهای بعدی خود کردید؛ با بهت سرشار ازپرسش دهها هزار فعال فرهنگی آتش به اختیار چه خواهید کرد که میپرسند چند گاندو قربانی عروس تاریکی شده و هزینه فرصت این سادیسم افسار گسیخته چه بوده است؟
دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟
ما در اوج جنگ نرمیم؟
رهبری به بسیج حداکثری در برابر تهاجم همه جانبه تبلیغاتی، رسانه ای، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فرمان داده است؟
صداوسیما قرارگاه جنگ نرم است؟
اگر عروس تاریکی یک خبط تصادفی است، اگر از دستتان در رفته است چرا با یک عذرخواهی ساده «مرّوا کراما» نمیکنید؟ چرا اصرار دارید برای این شاهکار کارناوال راه بیاندازید، چرا اصرار دارید اعلام کنید که عروس تاریکی را به سفارش شخص رهبری ساختهاید و حتی جزئیاتش را هم با شخص ایشان هماهنگ کردهاید و تایید گرفتهاید؟ “در دیدار آقا با مسؤولان در خصوص آسیبهای اجتماعی ایشان میفرماید توقع دارند بحث آسیبهای اجتماعی در صداوسیما گفتمانسازی شود و میگویند در گونههای موثر مثل سریال.
کارگردان ما خدمت آقا میرسند و میگوید سریالی با محوریت آسیبهای اجتماعی داریم و در آن موضوعات حاشیهنشینی، اعتیاد، طلاق و خانواده زندانیان را کار کردیم و توضیح میدهند و اینکه زاویه دیدمان این است آسیبهای اجتماعی را از زاویه کسانی که کمک میکنند ببینیم مثل کاراکتر سیاوش، ترانه، سهیل و سیمین در مدرسه و نه صرفا به عنوان عامل جذابیت. آقا هم این روش و مسیر را تایید میکنند” !!(گفتوگوی نویسنده سریال با خبرآنلاین)
ای جماعت نه اگر بیش کمی عار کنید
کی شما روزه گرفتید که افطار کنید؟
***
از این پس آنها که به قدرت سامانههای اس سیصدشان غرهاند بدانند دوران بزن در رو گذشته است و آتش به اختیاران جبهه فرهنگی از خطوط قرمز رد شدهاند، در دفاع از انقلاب اسلامی در برابر باندهای انحصارطلب؛ خطا نخواهند کرد و رفاقت آنها را به مصلحت انقلاب ترجیح نخواهند داد.
بعدالتحریر:
برای دوستانی که ممکن است در ذهنشان باشد که کاش ابتدا در خفا این تذکرات داده میشد میگویم همه مراتب نهی از منکر در طی نزدیک به دو دهه طی شده و بیاغراق در صدها مواجهه شفاهی و مکتوب حجت بر دوستان تمام شده است.
انتهای پیام
طوری نگارش کردید که انگار رهبری شخصی بالاتر از خداست و امکان انتقاد از او نیست!!!امام علی می فرماید از من در آشکار و پنهان انتقاد کنید …بعد چگونه آسمان ریسمان بافتید که انگار نباید از رهبری انتقاد کرد.
[…]