حمله به تأسیسات آرامکو و ابعاد پیچیده آن
علیرضا سلطانی در روزنامه شرق نوشت: حمله پهپادی به تأسیسات نفتی استراتژیک عربستان سعودی آرامکو که با سکته جریان نفت در بازارهای جهانی همراه شد، زنگ خطر جدی بروز ناامنی و به عبارتی جنگ در منطقه خلیج فارس را به صدا درآورد.
بروز این حادثه اگرچه میتواند زمینهای برای بروز جنگ در منطقه با حضور قدرتهای بزرگ باشد؛ اما از نگاهی واقعبینانه عاملی بزرگتر و مؤثرتر برای جلوگیری از جنگ در این منطقه است. لفاظیها و تهدیدهای دولت آمریکا و برخی از کشورهای منطقه مبنی بر مقصردانستن ایران در این حادثه، طبیعی به نظر میرسد؛ چراکه دولتمردان آمریکایی در شرایط حاضر قصد دارند بازیای را که با خروج از برجام آغاز کردهاند، در نزد افکار عمومی جهان، موجه جلوه داده و بهرهبرداری سیاسی خود را از این ماجرا داشته و بر قدرت چانهزنی خود در آینده در مقابل ایران بیفزایند؛ اما واقعیت این است که این سیاستها و تهدیدها صرفا در حد حرف باقی مانده و با فروکشکردن بار روانی و تبلیغاتی حادثه، موضع کشورها و قدرتهای حامی مذاکره و دیپلماسی برای ایجاد ثبات و امنیت نسبی در خاورمیانه و خلیج فارس را تقویت میکند.
حادثه رویداده در عربستان را نباید صرفا حمله به عربستان تلقی کرد؛ بلکه حادثه یادشده حاوی این پیام است که هرگونه جنگ و ناامنی در منطقه دارای ابعاد و گستردگی جهانی بوده و هزینه آن برای اقتصاد و سیاست جهانی سنگین و جبرانناپذیر خواهد بود. یکی از بزرگترین هزینهها، اخلال هرچند کوتاه در جریان نفت به بازارهای جهانی است؛ اخلالی که میتواند اقتصاد جهان را برای مدتها دچار رکود و توقف کند.
این حادثه آسیبپذیری عربستان سعودی بهعنوان یکی از سه تولیدکننده نفت جهان و کشوری را که نقطه اتکای پایدار در بازار جهانی نفت در مقابل دو قدرت تولیدکننده عمده دیگر؛ یعنی آمریکا و روسیه به شمار میرود، اثبات کرده و نشان میدهد بازار جهانی نفت نمیتواند در فضایی سیاسی و امنیتی اقدام به حذف تولیدکنندگان بزرگی مانند ایران و تکیه صرف بر یک یا دو قدرت نفتی بهعنوان آلترناتیو کند.
طبیعتا در کوتاهمدت و با هدف مهار فشارهای روانی حادثه، دولت آمریکا و متحدان منطقهای و بینالمللی آن ممکن است مانند ایجاد نیروی ویژه برای حراست از جریان کشتیرانی نفتی در خلیج فارس، دست به تحرکاتی تبلیغاتی در حوزه حراست از تأسیسات نفتی در منطقه بهویژه عربستان سعودی نیز بزنند؛ هرچند این حادثه میتواند زمینهای برای مظلومنمایی عربستان سعودی با هدف احیای دوباره مناسبات نظامی با آمریکا که در جریان قتل جمال خاشقجی دچار رکود و توقف شده بود، شود و راه را برای دولت ترامپ برای عرضه بیشتر جنگافزار و سیستمهای تدافعی به عربستان باز کند.
بر این مبنا اعلام مقامات عربستان سعودی مبنی بر توقف ۵۰درصدی میتواند غیرواقعی باشد؛ زیرا عربستان سعودی برای حفظ اعتبار و موقعیت امنیتی و حتی نفتی خود میتوانست درصورتیکه واقعا این میزان کاهش تولید هم به وقوع پیوسته، آن را کتمان کند یا مواضع مبهم در پیش گیرد. البته این حادثه شاید سیاست راهبردی دولت ترامپ برای کاهش یا رفع وابستگی به نفت خلیج فارس را تا حد زیادی تقویت میکند؛ سیاستی که ترامپ با زیرپاگذاشتن بسیاری از تعهدات بینالمللی مانند توافق اقلیمی پاریس، با هدف افزایش تولید نفت در آمریکا در پیش گرفته و حتی از ابزار تحریم فروش نفت کشورهایی مانند ایران و ونزوئلا برای تثبیت برتری آمریکا در تولید و صادرات نفت بهره برده است؛ زیرا ترامپ صراحتا به این موضوع اشاره کرده است.
انتهای پیام
سلام-امریکا شاید دوست داشته باشد چین وروسیه را وژاپن و….را هرکدام به نحوی وارد ماجرا بشوند مگه نمی بینید یکی به نعل می زند یکی به میخ – حال اگر این حملات ادامه پیدا نکند شاید قضیه را نتوانند بین المللی نمایند ولی در صورت ادامه هیچ کارشناسی نمی تواند در دنیا تفسیر کند چه روی خواهد داد باید دید چه کسانی از بالا رفتن قیمت نفت سود می برند و کدام کشورها زیان می بینند کشورهای منطقه بهتر است سیلوهای خود را پراز گندم وسیب زمینی کنند ذخایر دیگر را پیش بینی نمایند البته جای تاسف می باشد که همه تسویه حسابها و در نتیجه خسارتهادر قلب جهان اسلام صورت بگیرد