مردم دیگر خبرنگارها را از خودشان نمیدانند
انصاف نیوز، نسترن فرخه: شاید در چند ماه آینده آمار درگیریهای خیابانی مثلا در حین رانندگی در خیابان و یا چای پارک، چندین برابر شود، درگیریهای که ریشهی اغلبشان جز درد معیشتی چیزی نیست. شاید آمار طلاق و فحشا بیشتر شود که ریشهی بخشی از آنهم به نبود نان در سفره ختم میشود.
در جمعی بودم که مرد ریش سفید با صدایی گرفته اما گیرا خطاب به یکی از موافقان گرانی بنزین فریاد سر داد: «مردم گرسنهاند آقا، حالا وقت این کار نبود». همان موقع به یاد پیر زنی در استان سیستان و بلوچستان افتادم که در ظرفی حلبی چند تکه نان بیات را خیس میکرد تا غذای ظهرشان شود، پیر زن به موتوری در گوشهی حیاطش اشاره میکرد که گاهی پسرش با همین دوچرخ زوار در رفته پولی برای خانه در میآورد و حالا اوضاع آن پیر زن روستایی حتما اسفناکتر خواهد شد، پیر زنی که نه با حکومت کاری دارد و نه دولت، تنها نانی برای خوردن و دارویی برای کمر رنجورش میخواست.
درد معیشتی مردم را افسرده و خشمگین کرده است، خشمی که باعث آن شده تا دیگر خبرنگار را جزعی از خودشان ندانند و جایی برای او در بینشان باز نکنند، خبرنگاری که رابط بین مردم و حکومت و صدای مشکلات تودهی مردم بوده است، حالا در نگاه مردم جزئی از همان سیستم است که نسبت به عملکردش خشم دارند.
البته باید خط و مشی خبرنگارانی که جز حمایت از هرچه هر دستگاهی میکند هیچ خلاقیت دیگری ندارند را از خبرنگاران دیگر جدا کرد، اما این تفکیکها در جلوی چشمان مردم، دیگر بیفایده است، زیرا حتی کوچکترین انتقادها به عملکرد معترضان نسبت به خرابی اموال شخصی در روزهای گذشته، روی تمام سوابق گذشته و حمایتهای مردمی خبرنگار خطی قرمز میکشد.
انتقادی که شاید در آغاز به نحوهی مواجهه با اعتراضات باز گردد که مانع از یادگیری آداب اعتراض و یا کنترل خشم در عامه مردم شده است و در واقع با این دیدگاه مقصر اصلی مردم نیستند، اما اندوه مردم، کار را به جایی رسانده که دیگر صدای حمایتها را نمیشنوند و تنها با کوچکترین نقدی لگدهای سنگین بر جانت پرت خواهند کرد و این لگد چنان جانت را به درد میآورد که میخواهی با تمام وجود فریاد زنی «ای مردم من هم از شما و هم درد با شما هستم» اما دیگر جانی برای فریاد در تو باقی نمیماند، زیرا با این وجود نه جایی در این جاده و نه در آن جاده خواهی داشت، باید جادهای جدید را پیش گیری که جز تنهایی چیزی عایدت نمیشود.
خبرنگاری که با حقوقی ناچیز در این فشار اقتصادی متحمل دردی همگانی است اما به واستهی آگاهی بیشتر از شرایط جامعه خشمی افزون بر مردم را تحمل میکند و با وجود فهم این دردهای پنهان گاه تاثیری ناچیزی خواهد داشت، تاثیری که هر روز او را به عمق ناامیدی رهسپار میکند اما از ترس تنومند شدن ریشههای ناامیدی در دل مردم، قامت راست میکند و شرافتمندانه پیش میرود، اما ناراحتی مردم گاه منطق دیگری پیدا میکند.
همچون ذکر جملهی «قربانی شدن مردم برای مردم» که در روایتی از تخریبهای منطقهی فردیس انجام دادم، این جمله خشم بعضی را برانگیخت، در صورتی که خانهها و مغازههای آتش گرفته برای بخشی از همان مردم بوده است و در سر تا سر گزارش تاکید بسیاری بر این بود که «هیچ معترضی به عمد املاک شخصی مردم را تخریب نکرده است» اما به دلیل آنکه در این سالها هرگز اجازهی ارائه الگو و قالب اعتراضی به مردم داده نشده است، به تبع آن مردم هم الگوی مشخصی برای اعتراضات در دست نداشتند و همین موجب یکی از انتقادات تند مسوولانی به همان معترضان معیشتی شد. در واقع به وجود آمدن خسارتهای غیر عمد به اموال شخصی دلیلی جز در دست نبودن یک بدیل اعتراضی و اعمال برخورد با معترضان نبوده است.
در اتفاقی که مردم برای مردم و حمایت از هم در کف خیابانها سینه دریدند، به دلیل خالی بودن دستانشان برای مطالبه در برابر مسوولان و همچین ارائه نشدن هیچ راه اعتراضی موثر، همچنان همان مردم قربانی مردم شدند و در این میان تنها به مردی فکر میکنم که وضعیت اقتصادی کمرش را خم کرده بود اما سوختن مغازهی کوچکش در کنار بانک دولتی جانش را هم گرفت.
انتهای پیام
لطفا این اشتباهات را اصلاح کنید
به واسطه به واسته
جزئی جزعی