خرید تور نوروزی

مصدق و طالقانی؛ تقاطع یک مرگ و یک تولد

روزنامه شرق نوشت: «تقاطع زادروز آیت‌الله سید‌محمود طالقانی و درگذشت دکتر محمد مصدق و ملی‌شدن نفت در بیست‌ونهمین روز این ماه، اسفند را با نام مبارزات ملی نفت گره زده است؛ گره‌خوردگی‌ای تاریخی که شاید در اسفند ۵۷ و در روز نخستین بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد به اوج خود رسید. بزرگداشتی که بعد از ۱۲سال ممنوعیت رژیم پهلوی با استقبال کم‌نظیر مردم همراه شد؛ چنان که روزنامه اطلاعات در آن زمان در وصف آن بزرگداشت نوشت حدود یک‌میلیون نفر شرکت کردند و پر‌واضح است که یک میلیون نفر از جمعیت سال ۵۷ تعداد عجیبی است. آیت‌الله سیدمحمود طالقانی سخنران آن مراسم بود؛ شخصیتی که خود نیز یکی از شیفتگان مصدق بود؛ به‌ نحوی‌ که در دوران نهضت ملی‌شدن نفت به همراه سید‌رضا زنجانی به حمایت از دکتر مصدق برخاست و پس از کودتای ۲۸ مرداد همراه با جمع کثیری از طرفداران دکتر مصدق به نهضت مقاومت ملی پیوست و پس از توقف فعالیت‌های نهضت مقاومت ملی در شروع مجدد فعالیت‌های جبهه ملی ایران به رهبری اللهیار صالح فعالیت کرد و به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت. او و مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی در سال ۴۰ حزب نهضت آزادی ایران را بر‌ اساس عقاید ملی – مذهبی تشکیل دادند.

آیت‌الله طالقانی بر سر مزار دکتر مصدق، او را چنین معرفی کرد: «خواهران، برادران، فرزندان گرامی، امروز روز خاطره‌انگیزی است برای ملت ما، همه در پیرامون تربت شخصیتی مبارز و تاریخی جمع شده‌ایم. نام مرحوم دکتر محمد مصدق همان اندازه که برای هوشیاری، بیداری، نهضت، مقاومت و قدرت ملی خاطره‌انگیز است، به همان اندازه برای دشمنان ما، دشمنان داخلی و خارجی، استعمار خارجی و عوامل استعمار داخلی وحشت‌آور و نگرانی‌آور است. دکتر مصدق ۱۲ سال پیش در حال تبعید، در میان این قلعه و بیابان چشم از جهان دوخت ولی مزار او و نام او، برای دشمنان ملت وحشت‌انگیز بود. همه راه‌ها را به روی ما و ملت ما، در این گوشه بیابان می‌بستند. چرا؟ مگر دکتر مصدق چه بود؟ دکتر مصدق در پی نهضت‌های پیش از خود و ادامه نهضت‌های پس از وفاتش حلقه‌ و واسطه‌ای برای ادامه نهضت مردم ایران علیه ظلم و استبداد و استعمار و استثمار بود. این نام و این مزار همیشه مورد توجه مردم ایران و دنیای آزاد و آزادی‌خواه بوده است و خواهد بود. امروز که ما در اطراف مزار او جمع شده‌ایم، بیش از اجتماع ظاهری، باید مرکز اجتماع فکری، اندیشه‌ای و انقلابی ملت‌ها باشد.»

او چنین ادامه داد: «چرا امروز ما عزت پیروزی خود را درک می‌کنیم؟ برای این که فرد‌فرد ما و گروه‌های ما تغییر کرده‌اند، از آن وابستگی‌ها،‌ خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها، در برابر استبداد قهار و استعماری که در تمام شئون زندگی و حیات ما، در اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و اجتماع ما رسوخ پیدا کرده بود، یک‌مرتبه هوشیاری، بیداری و قاطعیت رهبری همه را بیدار کرد. این هوشیاری و بیداری وقتی که به اوج کمال خود رسید، همه قدرت‌هایی که علیه ما بودند، قدرت‌هایی که با همه قوا به سرکوب ما می‌کوشیدند، قدرت قهار خارجی و داخلی شکست خورد و ما پیروز شدیم. شخص دکتر مصدق که بود؟ دکتر مصدق مردی بود تحصیل‌کرده؛ ولی در زندگی اشرافی، در طبقه اشراف در دربار یا پیرامون دربار، تغییر کرد، تحول یافت، مرد ملت شد. مرد اجتماع و نهضت شد. همان‌طوری که قرآن درباره موسی بیان می‌کند. دکتر مصدق با همکاری مرحوم مدرس این راه را باز کرد و این فکر را نشان داد که نه روس و نه انگلیس؛ بلکه ملت، این ملت است که باید سرنوشتش را خود به دست گیرد و راهش را بیابد و پیش برود. شخصیت دکتر مصدق مانند پزشک ماهری، انگشت روی نقطه درد گذاشت و گفت ما باید در دنیای شرق و غرب، بی‌طرف باشیم. تز عدم تعهد را عنوان کرد؛ تزی که بعدها از سوی ناصر، نهرو و سوکارنو و همه دنبال شد و اکنون رو به توسعه است و گفت بدبختی ما همین انبارهای نفت ما است. ما نفت نمی‌خواهیم، گرسنه می‌مانیم ولی آزادی و استقلال می‌خواهیم.»

آیت‌الله طالقانی درباره تفرقه‌هایی که در راه مبارزه انداخته می‌شد، هم گفت: «عوامل استعمار و استبداد داخلی و جاسوسان اطراف این قدرت‌ها شروع به تفحص کردند و نقطه‌ضعف‌ها را یافتند. به فدائیان اسلام گفتند شما بودید که این نهضت را پیش بردید. فدائیان می‌گفتند که ما حکومت تامه اسلامی می‌خواهیم. به آنها می‌گفتند دکتر مصدق بی‌دین است یا به دین توجهی ندارد و خواسته‌های شما را نمی‌خواهد انجام دهد. آنها به دکتر مصدق می‌گفتند فدائیان اسلام جوانانی پرشور و تروریست هستند. باید از آنها بپرهیزید و من که خود در‌ این‌ میان می‌خواستم بین این دو تفاهم ایجاد کنم، دیدم نمی‌شود. امروز صحبت می‌کردم اما فردا می‌دیدم که دوباره چهره‌ها عوض شده، باز خصومت و توطئه. مرحوم دکتر مصدق می‌گفت من نه مرد مدعی حکومت اسلامی هستم، نه می‌خواهم همیشه حاکم و نخست‌وزیر شما باشم. مجال دهید و بگذارید تا قضیه نفت را حل کنم. فدائیان اسلام می‌گفتند ما سهم بزرگی داریم و باید خواسته‌های ما را انجام دهی و به‌ این‌‌ ترتیب این جناح را جدا کردند. نتوانستیم آن ترکیب، وحدت و نیروی انقلابی مسلحانه را دوباره التیام دهیم. آنها به سویی رفتند. دوباره آمدند سراغ مرحوم آیت‌الله کاشانی، باز از راه نفسیات که این نهضت از آنِ توست. دکتر مصدق چه‌کاره است؟ تمام دنیا به دست توست و جاسوسانی که ما از نزدیک می‌شناختیم، دور آن پیرمرد را گرفتند و او را از مصدق جدا کردند… . آن چند نفری هم که اطراف مرحوم دکتر بودند، به آنها هم گفتند دکتر پیرمرد است و عقلش کم شده، تو جوانی و تو باید جای او را بگیری و همان‌طور مصدقی را که فرمانش را مردم اجابت می‌کردند، با یک ضربه ۲۸ مرداد، از سوی عده‌ای لات و بدکاره، با چند دینار پول، به خانه‌نشینی افتاد، محاکمه‌اش کردند، به زندانش افکندند ولی به آن هم اکتفا نکردند و پس از انقضای زندان در همین قلعه‌ سال‌‌ها زندانی بود که یادم می‌آید وقتی که ما در زندان بودیم و احوال ایشان را می‌پرسیدیم، می‌گفتند دکتر تنهاست و خانواده‌اش هم همیشه فرصت ندارند که اطراف او باشند. دکتر می‌گوید کاری بکنید که من هم بیایم پیش شما و با شماها باشم ولی تز و هدف خود را حفظ کرد.»

او درباره کارشکنی‌هایی که در مسیر مبارزات ملی نفت انجام می‌شد، اظهار کرد: «در زمان دکتر مصدق چه شد؟ یک قسمتی را گفتم خصلت‌‌ها، نفسیات و روحیات و قسمتی دیگر را هم متأسفانه گروه‌ها، گروه‌های راست و چپ. هر دوی اینها در مقابل نهضت ایستادگی کردند. «چپ‌نما» یا چپ و راست‌ها یا راست‌نماها، همان وقتی که ملت ایران یکپارچه فریاد می‌زد ما باید به سرنوشت خود دست یابیم. نفت باید به روی استعمار بسته شود که این پایگاه اقتصادی، پایگاه استعمار و ظلم و کوبیدن ملت ماست. دیدید که چه شعارها پیش آمد؟ نه روسیه و نه دیگران از ما حمایت نکردند. ما حمایت آنها را نمی‌خواهیم همه با ما دشمنی کردند، همه تحریم کردند، توده‌ای‌های نفتی درست شدند – من به توده‌های اصیل جسارت نمی‌کنم – با عده‌ای جوانان ناپخته آلت دستشان و شعار پشت سر شعار، چه شعارهایی مصدق را متهم کردند که طرفدار آمریکا و امپریالیسم است. او را متهم کردند که اهل سازش است. آیا این اتهامات به مصدق، به این شخصیتی که در تاریخ امتحان خود را داده و  ۶۰-۵۰ سال در مبارزه بوده است، می‌چسبید؟ فراخور مصدق و نهضت ملی بود؟ نفت به روی استعمار بسته شد، اما همان کارگران و کارمندانی که در دوره تسلط انگلیسی‌ها سربه‌زیر بودند، تحریک شدند. پول نداشتیم اما حقوق‌شان داده می‌شد ولی هر روز بهانه‌ای داشتند که ما مسکن، تأمین بهداشت و چه و چه می‌خواهیم. آقا بگذارید قدری نفس بکشیم. در مقابل غول استعمار بگذارید ما حواسمان جمع باشد، این ملت از آنِ شماست. نفت مال شماست، ولی مگر می‌گذاشتند؟ در همین راه بر زدند بین مخالفت راست و چپ، چه‌ها کردند، داستان ۲۸ مرداد پیش آمد، خوب شد؟ خوب نتیجه‌ای گرفتیم؟ بهره‌ بردیم؟ نباید این تاریخ برای ما تجربه باشد؟ من وقتی به مسجد آمدم آن‌ قدر نامه به عنوان چپی‌ها و توده‌‌ای‌ها – البته به عنوان‌ آنها – با شعارهای آنها،‌ تو را می‌کشیم، همه آخوندها را می‌کشیم، به دارتان می‌زنیم بین ۲۵ مرداد تا ۲۸ مرداد،  اگر در راه ما مقاومت کنید، چه و چه می‌کنیم، برای مراجع دیگر می‌فرستادند. من این را می‌دانستم، ما می‌دانستیم این دروغ و دسیسه است و کمونیسم می‌خواهد مسلط شود و دین را از بین ببرد. عده‌ای داد «وااسلاما»شان بلند شد و عده دیگر با شعارهای این طرفی‌شان. این میان چه شد؟ چند سال ذلت؟ نباید ما متنبه شویم.»

آیت‌الله سیدمحمود طالقانی با پیوند دادن مسیری که نهضت ملی‌شدن نفت طی کرد با وضعیت روز گفت: «این ملت رنجدیده، ملتی که در خیابان و بازار و بالای بام‌های ده و شهر این همه قربانی داده و این همه رنج کشیده است باید مواظب باشیم باز هم دچار برزدن عوامل استعمار و استبداد و اسرائیل و جاسوسان آنها نشویم. در غیر این صورت همه ما کوبیده می‌شویم. من اعلام خطری پیش‌بینی می‌کنم همه ما در شرایط ۲۸ مرداد و حتی بدتر از آن هستیم. دندان‌های آنها تیزتر و عقده‌هاشان بیشتر شده است. سراپا علیه ما خشم‌اند، با همه دسیسه‌ها و وسایل نظامی و غیر نظامی در کمین ما نشسته‌اند، هوشیار باشیم این تفرقه‌افکنی‌ها، موضع‌گیری‌ها و شعارهای بیجا را کنار بگذاریم و همان‌ طور که در انهدام این قدرت کوشیدید، در سازندگی بکوشید. به اندازه کوه‌ها ما بار مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در پیش داریم. این دولتی که فعلا این مسئولیت خطیر را بر عهده گرفته است، بارها گفته‌ام نه دولت ایده‌آل شما چپ‌‌گراها، راست‌گراها و… نمی‌دانم هرچه که اسمش را می‌گذارید، ایده‌آل من هم نیست و این را باید اعتراف کنیم که اینها مخلص‌اند، هوی‌پرست نیستند. مشکلات دارند، گاهی در جلساتی که شرکت می‌کنم، گوشه‌ای از مشکلات را که نشان می‌دهند من وحشت می‌کنم. بکوشیم انتقاد بکنیم، هر چقدر که دلمان می‌خواهد در انتصابات و در کارها انتقاد کنیم ولی باید همکاری کنیم، برادرانه و با محبت بکوشیم که این مشکلات را از پیش پا برداریم.»

آیت‌الله طالقانی در پایان اظهار کرد: «برادران، خواهران، کارگران، کارمندها، باور کنید این مملکت مال شماست. هنوز نمی‌خواهید باور کنید، چون سال‌ها نمی‌خواستند باور کنید، این کارخانه مال شماست، این منابع طبیعی مال شماست، حق شماست و مال دیگری نیست ولی مهلت دهید که اینها به راه بیفتد، این منابع جاری شود، این کارخانه‌ها به کار بیفتد و زراعت ما سر و صورت پیدا کند. این نظام و ارتش مال شماست. دیگر در مقابل شما نخواهد بود، تسویه خواهد شد، امروز هم که دیدید بعضی‌هاشان را تسویه کردند با شدت هم تسویه خواهد شد. هیچ مجالی به کسانی که خیانت و ظلم کردند نخواهیم داد ولی همه که دزد نبودند. ارتشی قوی از سوی کیفیت و فشرده از سوی کمیت خواهیم داشت، در شهر و روستا گارد ملی خواهیم داشت. چند روز پیش در ملاقاتی با آیت‌الله خمینی، ایشان این پیروزی را معجزه می‌دانستند بیایید این اعجاز را قدر بدانیم و آینده‌نگر باشیم. با هم مخالفیم، صحبت و یکدیگر را قانع می‌کنیم ولی در اصل سرنوشت باید وحدت‌نظر داشته باشیم. از خودخواهی برون بیایید. امیدوارم لطف خدا و همت والای شما ملت عزیز همیشه شامل حال ما باشد. ما می‌میریم ولی تاریخ و مسئولیت‌ ما نسبت به نسل آینده باقی می‌ماند. حالا رسیده‌ایم به یک سرفصل تاریخی. دولتی داریم، نمی‌توانیم به این دولت سابقه سوءنظر بدهیم. باید ضعف‌ها را از بین ببریم، منفی را از میان برداریم، مثبت‌ها را تقویت کنیم، شماها به جای فرزند من هستید، شما اشتباه بکنید من تذکر می‌دهم، من اشتباه کنم شما مرا از اشتباه درمی‌آورید. یکی از خصایص بزرگ استبداد همان تفرقه‌افکنی است. تضاد ایجادکردن، فارس،‌ عرب، ترک، سنی و شیعه‌ساختن کار استبداد است تا مردم به نظر وحشت و بدبینی‌ به هم نگاه کنند. ما همه جزء یک خانواده هستیم. باید با هم بسازیم و اختلاف‌مان در حد اختلافات یک خانواده باشد. بدانید که همه با هم برادریم. بدانید که باید با هم زندگی کنید.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا