حاصل تفریق زیر چه عددی است؟
آزاده عباس زاده، مدیر انجمن دیوار ۴۷ ایران، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده، به مناسبت روز سندروم داون نوشت:
به این فکر کنید که حاصل تفریق زیر چه عددی است؟ ? = 46 – 47 آیا پاسخ شما، عدد ” یک ” است؟ اشتباه کردهاید، چون جوابش، گاهی میتواند ” یک ” نباشد.
اگر فاصلهی بین جنین یک انسان دارای ۴۷ کروموزوم سندروم داون و جنین یک انسان ۴۶ کروموزومی را از هم تفریق کنید، آنگاه جوابش ” یک ” کروموزوم نیست؛ جواب دقیقش این است:
” یک کروموزوم + یک پایان ” .
در طی تستهای غربالگری جنینی، اگر یک جنین، جنین سندروم داون تشخیص داده شود، اغلب اوقات سهمش از ادامهی راه در سیارهی زمین، ” پایان ” است؛ ” مرگ ” . جنینهای سندروم داون، اغلب سقط شده و به نوعی کشته میشوند.
تستهای غربالگری جنینی احتمال ” سندروم داون بودن ” جنین را میتوانند تعیین کنند و بر اساس نتایج و دادههای آنها، به تعدادی از جنینها که ” سالم ” تلقی میشوند، مجوز زندگی میدهند و باقی جنینها که ” دارای اختلال و معیوب ” قلمداد شدهاند، اغلب سقط میشوند.
سوال اینجاست:
آن دسته از تستهای غربالگری جنینی که احتمال ” سندروم داون ” بودن جنین را میتوانند برای ما ارزیابی کنند، تا چه حد در حال تاثیر بر کیفیت مفهوم زندگی انسانی در جهان هستند؟ آیا این تستهای غربالگری میتوانند به ما بگویند که یک جنین، در آینده چقدر میتواند از گفتن حقیقت نترسد؟ اینکه یک جنین در آینده چقدر میتواند برآیند رفتاری قابل قبول داشته باشد؟ آیا چنین تستهای غربالگری، میتوانند صد درصد به ما بگویند کدام جنینها در آینده قرار است مسبب هیچ قتل و غارت و فسادی بر روی سیاره زمین نباشند؟ کدام یک از این تستهای غربالگری، به ما میگویند که، جنینها که همان انسانها هستند با چه کیفیتی زندگی خواهند کرد؟ اینکه کدام یک از این جنینها به گونهای زندگی خواهند کرد که هرگز و هیچگاه باعث سرافکندگی ” کرامت انسانی ” خودشان نشوند؟ این تستهای غربالگری جنینی، آیا به ما خواهند گفت که جنینهایی که پس از این تستها و بر اساس نتایج آنها، معیوب و سزاوار سقط شدن و شایستهی مرگ، معرفی میشوند در آینده قرار بوده چه میزان از روشنی ذهن خود را به دیگران تسری بدهند و آن دسته از جنینهایی که سالم و سزاوار زندگی معرفی میشوند، در آینده چه میزان روشنی و کاربرد نیک اثر برای دیگر مردمان دارند؟
پاسخ به این سوالات، بسیار مهم و بسیار ضروری است؛ زیرا بر اساس دادههای این تستهای غربالگری، بخش مهمی از حیات احتمالی بسیاری از جنینهای سندروم داون، سلب شده و همچنان در حال سلب شدن است؛ و به نوعی میتوان گفت یکی از مهمترین ابعاد لازم در بررسی علل کاهش چشمگیر تعداد افراد سندروم داون در تمام جهان، همین تستهای غربالگری هستند.
کاربری اصلی تستهای غربالگری جنینی، یک موضوع بیان کننده وضعیت ژنتیکی جنین بوده است و اصولا و از اساس به همین منظور طراحی شدهاند و تا اینجا مشکلی نیست، اما امروزه این تستهای غربالگری، با انحراف از وظیفه اصلی خود به موضعی برای صدور مجوز مرگ برای جنینهای سندروم داون، تبدیل شدهاند.
بر طبق آمار جهانی، تا به این لحظه، اکثر قریب به اتفاق قتلهای زنجیرهای، اغلب غارتها و بخش عظیم کج رویهای اخلاقی توسط انسانهای ۴۶ کروموزومی غیر سندروم داون صورت گرفته است ؛همان انسانهایی که وقتی جنین بودند با فرض سالم بودن در معنای متعارف ” سلامت “، به آنها مجوز زندگی داده شد و سقط نشدند.
سوال دیگر اینجاست:
اولویت در چیست؟ آیا اولویت، گرفتن حق حیات، از تمام جنینهایی است که ظاهر یک انسان ۴۶ کروموزومی را ندارند و به نوعی از استانداردهای شناخته شده ی گونه ی پزشکی انسان ۴۶ کروموزومی به دور هستند؟
سوال دیگری هم هست :
آیا تمام این سقطها و انجام این تستهای غربالگری جنینی با این همه هزینههای سنگین، برای این است که با از بین بردن و حذف افراد سندروم داون، جامعهای مثلا سالم تر و مثلا با بار اضافی کمتر و مثلا با افراد با کاربری بالاتری داشته باشیم؟ اگر پاسخ، ” بله ” است پس چرا با وجود حذف حداکثری افراد سندروم داون، که تا به امروز به نوعی هزینه اضافی قلمداد میشدهاند، هنوز اکثر معادلات و محاسبات انسانی جوامع جهانی، شکست خورده است؟ آمار بالای جرم و جنایت و قتل عمد و دزدی افراد غیر سندروم داون، بار اضافی برای جامعه نیست؟ چرا هنوز با وجود حذف حداکثری برنامه ریزی شده ی افراد سندروم داون که اولویت سیاست گذاریهای بهداشتی بسیاری از کشورهای قدرتمند جهان است، هنوز تا این حد، جوامع جهانی ما با بار اضافی مواجه هستند؟ آیا تصمیم ما برای قطع مسیر زندگی برخی جنینها با تعداد کروموزوم متفاوت که همان انسانهای با تعداد کروموزوم متفاوت هستند، در طول سالیان که صورت گرفته و تاکنون ادامه دارد و به نحوی، میتوان گفت نسلشان در حال ریشه کن شدن قرار گرفته، درست بوده است یا خیر؟ آیا با تلقی ” اسباب زحمت بودن ” افراد سندروم داون بر روی دوش جامعه و سپس حذف آنها، ” دنیا ” اکنون جای بهتری شده است؟
یک سوال دیگر:
آیا جهان، بدون افراد سندروم داون چیزی کم نخواهد داشت؟ اگر میگویید ” خیر، کم نخواهد داشت “، از کجا میدانید؟ منبع شما برای پاسخ به این پرسش چیست؟
چقدر به افراد سندروم داون در کل تاریخ، فرصت داده ایم و کجاها و چگونه و تا چه حد، به آنها فرصت داده ایم و شرایط ” با و بدون آنها ” را مورد ارزیابی قرار داده ایم؟
امروزه، اگر جنین در طی تستهای غربالگری، یک جنین ” سندروم داون ” تشخیص داده شود، در کشور دانمارک حدود ۹۸ درصد از آنها، در کشور فرانسه حدود ۷۷ درصد آنها، در انگلیس حدود ۹۲ درصد از جنینهای سندروم داون سقط شده و از بین برده میشوند و در آمریکا این عدد نزدیک به ۷۰ درصد است.
نکتهای که بیش از همه سوال برانگیز است اینست :
چگونه یک کشور، یک دولت، یک حکومت میتواند سقط جنین سندروم داون را تا لحظهی تولد امری قانونی معرفی کند؟ آن هم وقتی میدانیم که جنین در هفتهی بیستم زندگیاش، دارای گیرندهی درد میشود و بنابراین بعد از هفته بیستم، جنینی که سقط میشود درد را ذره به ذره میفهمد.
آیا صدور مجوز سقط جنینهای سندروم داون تا لحظهی تولد، یک تصمیم انسانی است؟
آیا صدور مجوز سقط جنینهای سندروم داون تا لحظه ی تولد، یک تصمیم اخلاقی است؟
آیا سکوت در برابر وضع چنین قوانینی، با معیارهای انسانی منطبق است؟
چند وقت قبل، “اریک تورل”، پسر سندروم داون ۲۰ ساله از کشور سوئد در حالی که یک تفنگ اسباب بازی در دست داشت و در حال بازی بود و میخندید، به اشتباه و با فرض یک عامل سلاح به دست تهدید کننده، توسط پلیس سوئد کشته شد. چند سال قبل، ” اتان سیلر”، پسر سندروم داون ۲۶ ساله از کشور آمریکا فقط به این علت که میخواست یک فیلم را دو بار در سینما ببیند و بلیطی برای بار دوم نداشت و چون نمیدانست باید برای دو بار فیلم دیدن دوبار بلیط تهیه کند، ابتدا مورد بازخواست متصدیان قرار گرفت و چند ساعت بعد در اثر خفگی ناشی از ضرب و شتم، مرد.
در این جا ؛ روی سخنم با ۴۸ کشوری که در ” اعلامیه جهانی حقوق بشر ” رای مثبت داده و با یکدیگر هم پیمان شدهاند، است:
” شما، ۴۸ کشور که در سال ۱۹۴۸، بر روی سی ماده ی موجود در ” اعلامیه جهانی حقوق بشر ” توافق کردهاید، تا به امروز برای اریک، اتان . . . . نه دیده ام و نه شنیده ام که اعلامیهای و یا بیانیهای صادر کنید؛ اریکها و اتانهای زیادی هنوز وجود دارند، از شما ۴۸ کشور موافق با ” اعلامیه جهانی حقوق بشر ” خواهش میکنم یکی از این دو کار را انتخاب کنید :
یا همگی با هم رایهای موافقتان را پس بگیرید؛ و یا همگی با هم یک بار دیگر در سال ۲۰۲۰، در کنار هم در همان مجمع عمومی سازمان ملل، بنشینید و در چشمان یکدیگر نگاه کنید و ببینید در مورد انسانهای سندروم داون، تاکنون چه دستاوردهایی داشتهاید؟ در ارتباط با قوانین “اجازه سقط جنینهای سندروم داون تا لحظه ی تولد”، چه واکنشی داشتهاید؟ یا بهتر است بگویم که آیا اصلا تاکنون واکنشی داشتهاید؟ آیا تا کنون کشته شدن این تعداد جنینهای سندروم داون، شما ۴۸ کشور را هنوز از سکوت در این باره در نمیآورد و آیا همچنان قرار است ساکت بمانید؟
و یک سوال با یک جواب بسیار شفاف و صریح از سازمان ملل دارم:
از سازمان ملل درخواست دارم برای واژهی “انسان”، که بارها و بارها و در جای جای “اعلامیه جهانی حقوق بشر” بکار رفته است، تعداد کروموزومهای مد نظرش را به روشنی بیان کند؛ به عبارت دیگر، یعنی دقیقا و دقیقا مشخص کند که یک “انسان” باید از منظر سازمان ملل متحد، چند عدد کروموزوم داشته باشد تا آن انسان، “انسان” ای محسوب شود که در متن اعلامیه جهانی حقوق بشر قرار بر آن شده است که از حقوقاش دفاع شود.
آقایان، خانمها:
در اینجا جملهای میآورم از حدود هفتاد سال قبل؛ از اصل متن نوشته شدهی مقدمهی اعلامیه جهانی حقوق بشر، مصوب صبحگاه دهم دسامبر سال ۱۹۴۸:
“اعضا امضا کنندهی “اعلامیه جهانی حقوق بشر”، ایمان خود به اساسی ترین حقوق انسانها، در حرمت و ارزش نهادن به شخص انسان را نشان میدهند …”
انتهای پیام