آدرس غلط درباره وضعیت اقتصاد ایران
سیدمصطفی هاشمیطبا در روزنامه شرق نوشت: شرایط اقتصادی فعلی ایران نه خوب است و نه قابل دفاع. به همین روی، بهجای آنکه فقط دنبال مقصران این وضع بگردیم، باید دنبال طراحی روشها و سیاستهایی باشیم که بتواند شرایط اقتصادی را بهبود بخشد. متأسفانه گرچه افراد و گروههایی در نهان و بهصورت خصوصی راهحلهایی سیاسی- اقتصادی را تبیین میکنند، اما هیچکدام از آنها برنامه بهبود اقتصادی ارائه نمیدهند و فقط بعضا نظریههایی اعلام میکنند و اگر هم چنین کنند تبعات مثبت و منفی آن را ارائه نکرده و برعکس برخی بدون آنکه حرفی برای این زمان و آیندگان داشته باشند دنبال مقصر میگردند تا افکار عمومی را متوجه آن که دردسترس نیست و شخص مجهولی است، کنند و با انحراف ذهنی، مردم از چگونگی سیاستهای گذشته، حال و آینده غافل بمانند. اگر منصفانه بخواهیم به 40 سال اقتصاد گذشته بیندیشیم باید در روشهای اجرائی اقتصادی دقت کنیم و ببینیم در کجا خدمت شده و در کجا اشتباه و احیانا خیانت. در کجا سیستم لیبرالی حاکم بوده و در کجا سیستم پوپولیستی و در کجا سیستم سوسیالیستی و شبیه آن. آیا سیستم لیبرالی که در کوتاهمدت و میانمدت مردم فدای توسعه میشوند، پیاده شده است؟ و در چه زمانی سیستم سوسیالیستی که شعار «از هرکس به قدر توانایی و به هرکس به قدر نیاز» را دارد یا سیستمهای دیگر مورد توجه قرار گرفته است. نخستین گروه در این مجموعه دولت مهندس موسوی بود که اینک در میان گروههای لیبرال جای گرفته است. دولتی که به آن انگ سوسیالیسم میزدند. در حیطه اقتصاد، این دولت اقدامات زیر را انجام داد:
الف- بخش عمده بودجه دولت به دفاع مقدس اختصاص مییافت.
ب- با کنترل و کوپنیکردن کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، کالای مربوطه را یکسان و با قیمت ثابت بین مردم توزیع میکرد.
ج- خدمات دولتی در سراسر کشور به مردم و بهخصوص در روستاها خدماتی از قبیل آبرسانی، برقرسانی، جادهسازی گسترش یافت.
د- ارز حاصل از صادرات نفت را برای تقویت بنیه دفاعی، ایجاد برخی صنایع اشتغالزا، واردات کالاهای اساسی مورد نیاز مردم (مثل آنچه کوپنی بود) و بعضا برای تعدیل نرخ ارز در بازار (دلار و سکه) و تأمین هزینه ریالی حقوقبگیران مصرف میکرد.
ملاحظه میشود که سیاستهای لیبرالیستی در این میان یا دیده نمیشوند یا کمتر به ذهن متبادر میشوند. شایان توجه آنکه در این دوران که امام حضور دارند ریاستجمهوری با حضرت آیتالله خامنهای بوده است و دولت با نفی سیاستهای لیبرالی امکانات اقتصادی را در جهت بهبود شرایط مردم در زمان جنگ مصرف کرده است.
دومین گروه دولتی، دولت آقای هاشمیرفسنجانی بود. نوعا وزرای این دولت همان افراد دوران مهندس موسوی بودند. با خاتمه جنگ و افزایش درآمد ارزی سیاستهای زیر به مرحله اجرا درآمد:
الف – واردات کالاهای مختلف علاوه بر ورود کالاهای اساسی برای رونق بازار و رفع نیازهای مردم پس از جنگ و تأمین بودجه هزینههای دولت با فروش ارز به واردکنندگان.
ب- گسترش خدمات عمومی دولت در سراسر کشور از قبیل برقرسانی، آبرسانی، مخابرات، جادهسازی و… .
ج- کمک به تأسیس واحدهای تولیدی با ایجاد تسهیلات ارزی.
د- ارز حاصل از فروش نفت علاوهبر اختصاص برای ورود کالاهای خارجی بهصورت نقدی یا طلا به بازار عرضه میشد تا علاوهبر تعدیل قیمت ارز در بازار، با بهدستآوردن مابازای ریالی ارز نسبت به تأمین بودجه دولتی برای پرداخت حقوق و دستمزد و سایر خدمات دولتی مردم اهتمام شود.
میتوان گفت که بیشتر این سیاستها که نوعا در جهت رضایت مردم و گشایش مشکلات بوده، بیشتر پوپولیستی است تا لیبرالیستی.
سومین گروه دولتی، دولت آقای سیدمحمد خاتمی بوده است.سیاستهای دولت آقای خاتمی ادامه سیاستهای دولت آقای هاشمیرفسنجانی بود با این تفاوت که سرمایهگذاری مهمی در پتروشیمی و گاز و گازرسانی به سراسر کشور انجام شد و البته همچنان ارز حاصل از نفت صرف خدمات عمومی، واردات کالاهای مورد نیاز مردم، ایجاد صنایع فولاد، پتروشیمی و گاز و اقدامات مشابه میشد. همچنین تزریق دلار و سکه به بازار برای تعادل قیمت ارز و سکه در بازار و تأمین بودجه کشور ادامه یافت.
8- آمارهای مربوط به اشتغال البته چندان مطلوب نیست و موضوع بیکاری و مشاغل غیرمفید کاملا خود را نشان میدهد، به نحوی که مشاغل کاذب و غیرقانونی شبیه کولبری و خدمات قاچاق بهشدت خود را نشان میدهد.
9- درآمد سرانه کشور از سال ۹۰ تا ۹۸ طبق آمار ۳۴ درصد کاهش داشته است (عملا احساس مقدار بیشتری میشود).
10- روند صعودی ضریب جینی و نسبت هزینه ۱۰ درصد ثروتمندترین به ۱۰ درصد فقیرترین جمعیت از سال ۹2 نشاندهنده افزایش نابرابری و شکاف اجتماعی است.
همین فاکتورها نشان میدهد اقتصاد ایران در کلیت توفیقی نداشته است که طبعا بخش مهمی از این عدم توفیق بهدلیل سیاستهای پوپولیستی حاکم در همه سالها بوده که دولتها بهجای آیندهنگری سعی در رفع نیازهای مقطعی مردم و بهخصوص جامعه شهری داشته و موجب تغییر الگوی زندگی و وابستگی هرچه بیشتر به اقتصاد جهانی شدهاند. در سیاستهای لیبرالیستی مانند آنچه در زمان امپراتور میجی در ژاپن اتفاق افتاد، قاطبه مردم به بدترین حالت زندگی دچار و قربانیان زیادی فدای آینده ژاپن شدند و بدین ترتیب با اتخاذ سیاستهای اقتصاد لیبرالیستی ژاپن به شکوفایی اقتصادی رسید. نگارنده با وجود مخالفت با اتخاذ سیاستهای لیبرالیستی اذعان دارد چنانچه از ابتدا سیاستهای لیبرالیستی اتخاذ میشد امروز صاحب اقتصادی شکوفا و توسعهیافته بودیم. در عین حال بهصراحت باید گفت که اتخاذ این شیوه کاملا مخالف اهداف و شعارهای جمهوری اسلامی و مغایر قانون اساسی است. متأسفانه برخی در صداوسیمای کشور بلندگوی بیگانگان میشوند بدون آنکه از خدمات جمهوری اسلامی به مردم در عین توطئه بیگانگان سخن گویند و فردی که خود را پژوهشگر معرفی میکند میگوید در ۴۰ سال گذشته اقتصاد کشور اسیر دست لیبرالهای حامی تفکرات سروش بوده است و بیگمان این بیان ظلم و خیانتی است به مردم و همه آنان که دل در گرو رفاه مردم داشتند.صداوسیما هم به خیال خود با اتهامزنی به دولت و دولتهای قبلی در جهت ملکوککردن آنها اولا کل حکمرانی را زیر سؤال میبرد و ثانیا با فراموشکردن نقش دشمنی دولت آمریکا و تأثیرات منفی اقتصادی و اجتماعی خروج آمریکا از برجام نسبت به تبری آمریکا اقدام میکند. در حقیقت بهجای آنکه مردم را از بهرهمندیهایشان آگاه کند، آنان را به سمت گرایش به ناکارآمدی، ضعف و انحراف کارگزاران کشور سوق میدهد و به این ترتیب جفای بزرگی در حق انقلاب و مردم انجام میدهد.
انتهای پیام