آبانماه۹۸، سوالات بیپاسخ و استخوان در زخمی دیگر!
حجت الاسلام مجتبی لطفی از شاگردان و مسوولان دفتر مرحوم آیت الله منتظری در یادداشتی تلگرامی با عنوان «آبانماه۹۸، سوالات بیپاسخ و استخوان در زخمی دیگر!» نوشت:
با نگاه به همین ۴۲ سالی که از انقلاب ۵۷ میگذرد، میتوان قضایای زیادی را شمرد که بدون جراحی، استخوان در زخم، روانه موضوع بعدی شدیم و آنجا هم به همین منوال و پرسشهای بدون پاسخ به جای مانده در سینه!
سال گذشته نیز با اعلام گرانی بنزین، شاهد اعتراضات گسترده بودیم و با اینکه یک سال از آن ماجرایی که با اعتراض آغاز و با خون، به انجام رسید، میگذرد، هنوز پاسخ درستی به افکار عمومی و خانواده قربانیان داده نشده است.
چرا گران شدن بنزین به یکباره اعلام و انجام شد، آیا چنان مهم بود که نظام نمی توانست با تمهیداتی آنرا اعلام و انجام دهد؟
در پی اعتراضات، شعارهای بنزینی تبدیل به شعارهای سیاسی شد، آیا نظام نشست و این شعارها را گوش کرد و روی آن تحلیل مشخصی گذاشت تا بداند حرف و درد مردم چیست؟
اما چه کرد، استفاده از تیر جنگی آن هم به سر؟!
آمار کشته ها، زخمی ها و بازداشتی ها واقعی بود؟
با منطق تکراری کیهان و صدا و سیما و رسانه های همسو، کشورهای خارجی و ضد انقلاب متهم به تهییج و دخالت در اعتراضات شدند! آیا مدارکی ارائه شد؟
درقبال کشته و زخمی و زندانی شدن معترضان، آیا نظام سیاسی حداقل یک مقام سیاسی، امنیتی و انتظامی را توبیخ کرد؟!
همیشه این مردم هستند که باید مقصر شناخته شده و عذر بخواهند، چرا؟ چرا یک مقام مسئول حتی به ظاهر نگفت ببخشید که خشن برخورد کردیم؟
نظام که به گزارشات رسانهها و سازمانهای مختلف آن سوی آب بسیار حساس است و کارش فقط تکذیب، چرا خود وارد ماجرا نشده و گزارش کاملی از قصور و تقصیرها ارائه نمی دهد؟
اگر واقعیت گفته میشد انگیزهای برای دریافت اخبار و تحلیل از شبکههای ماهوارهای وجود داشت؟
فرض کنیم، اعتراضات قانونی نبود، اما آیا حق تیر تنها راه حل ختم نیمه کاره ماجرا بود؟ ۴۲ سال گذشت، و هنوز نیروهای امنیتی یاد گرفته اند با اعتراض چگونه برخورد کنند؟
این همه در آمریکا و اروپا تظاهرات و اعتراض و اعتصاب وجود دارد، اگر نصر بالرعب، الگوی آنان بود، در هر ماه چند جنازه از خیابانهای آمریکا و اروپا به گورستان منتقل میشد؟
در ماجرای ۸۸ مرحوم آیت الله منتظری میگفت: مامورانی که مردم را با باتوم کتک زده اند دیه بدهکارند. و می گفت: اگر دراندیشه حفظ خود و پست مقام و موقعیت خود هم هستید، این راهش نیست.
در یک کلام؛ جناب هفت تیر به کمر و جناب قاضی! جناب وزیر کشور و جناب روحانی! برای هر تیر مستقیمی که شلیک شد، و خونی که بر سنگفرش ریخت، زخمی که وارد شد و هر لحظهای که از عمر یک انسان در بازداشت و زندان سپری شد، پاسخ مستدل نیاز است. در اینجا، و این دار فانی قسر در رفتن راحت است اما از حساب کرام الکاتبین و دار عقبی در رفتن نشاید.
انتهای پیام