پاسخ آذر منصوری به فائزه هاشمی
آذر منصوری، قائم مقام حزب اتحاد ملت گفت: هر حزبی که چه از حیث کمی و چه کیفی قدرت اثر گذاری بیشتری داشته باشد، چه در ائتلاف هایی که شکل می گیرد و چه به لحاظ گفتمانی منشا اثر بیشتری خواهد داشت و به همان میزان که اثر گذار است، به همان میزان هم ممکن است از سوی برخی احزاب به خصوص در ائتلاف ها مورد حمله و انتقاد واقع می شود.
خبرآنلاین نوشت: « پدرسالار کیست؟» این سوالی است که این روزها حرف و حدیثش درباره جریان اصلاحات زیاد به گوش میرسد گاهی «کارگزاران» به عنوان پدرسالار مطرح میشوند و گاهی هم انگشت این اتهام به سمت حزب اتحاد ملت و شخص سید محمد خاتمی نشانه میرود. « جریانی که پدرسالار است حزب اتحاد ملت است که نزدیکترین به آقای خاتمی است، جریان اصلاحات را آقای خاتمی رهبری میکند و ایشان هم بیشتر تحت تاثیر نظرات و افکار این حزب است.» این را فائزه هاشمی رفسنجانی میگوید موضوعی که حالا نگاهها را باردیگر متوجه حزب اتحاد ملت کرده است.
آذر منصوری قائم مقام دبیرکل حزب اتحاد ملت موضوع پدرسالاری حزب اتحاد را انتقادی دانست که تازگی ندارد و می گوید؛ «به هر حال هر حزبی که چه از حیث کمی و چه کیفی قدرت اثر گذاری بیشتری داشته باشد، چه در ائتلاف هایی که شکل می گیرد و چه به لحاظ گفتمانی منشا اثر بیشتری خواهد داشت و به همان میزان که اثر گذار است، به همان میزان هم ممکن است از سوی برخی احزاب به خصوص در ائتلاف ها مورد حمله و انتقاد واقع میشود.»
البته صحبتها با آذر منصوری به همینجا ختم نشد و پای اعتراضات ۹۶ و آن بیانیه پر از حرف و حدیث خاتمی نیز به میان آمد. منصوری درباره آن بیانیه میگوید: «در آن مقطع مجمع روحانیون یک بیانیه داد که برخلاف گذشته رسانه های برون به نام آقای خاتمی گزیده هایی از آن را منتشر کردند. درحالیکه مواضع آقای خاتمی عموما شخصی است و به نام خودشان منتشر می شود.»
گپ و گفت با آذر منصوری، به موضوع زنان و انتخابات ریاست جمهوری هم رسید و او از تلاش اصلاحطلبان برای معرفی یک زن در انتخابات ۱۴۰۰ خبر داد. مشروح این گفتگو را بخوانید؛
** انتقادات مختلفی از سوی احزاب اصلاحطلب به ویژه کارگزاران متوجه حزب اتحاد ملت شده است آیا حزب اتحادآنگونه که برخی هم طیفان شما مدعی هستند، پدرسالار جریان اصلاحات است؟
این انتقادات تازگی ندارد. به هر حال هر حزبی که چه از حیث کمی و چه کیفی قدرت اثر گذاری بیشتری داشته باشد، چه در ائتلاف هایی که شکل می گیرد و چه به لحاظ گفتمانی منشا اثر بیشتری خواهد بود و به همان میزان که اثر گذار است، به همان میزان هم ممکن است از سوی برخی احزاب به خصوص در ائتلاف ها مورد حمله و انتقاد واقع شود. می خواهم بگویم این واکنش ها از نظر ما با این رویکرد بیشتر از آنکه انتقاد باشد،به نوعی متاثر از همین مسئله است.
حمله به حزب اتحاد ملت،بی انصافی است
قاعدتا اگر نقدی باشد، فضا برای نقد و گفتگو در فضای غیر رسانه ای هم فراهم است، اما اینکه در سطح رسانه ها با این القاب به حزب اتحاد حمله میشود، به نظرم بی انصافی است. طرح این نوع مسایل و دادن این نسبت ها غیر از آنکه کار ائتلاف را در انتخابات سخت تر بکند، هیچ نتیجه دیگری به دنبال نخواهد داشت.
خاتمی متواضعانه اعتبار خود را به میدان آورده است
**نقد به جریان اصلاحات و عملکرد آن این روزها متوجه شخص خاتمی هم شده است چقدر لیدری آقای خاتمی را محل نقد میدانید؟
وقتی می گوییم لیدری یا رهبری آقای خاتمی، در صورتی است که خود آقای خاتمی قائل به این جایگاه باشد. آقای خاتمی هر جا جمع اصلاح طلبان از ایشان خواسته اند که ورود کند، متواضعانه اعتبار خود را به میدان آورده است. یعنی این آقای خاتمی بوده که همواره با تصمیم جمعی اصلاح طلبان همراهی کرده، به رغم اینکه ممکن است این جمع بندی با نظر ایشان کاملا منطبق نبوده نباشد.
ضمن اینکه اصلاح طلبان قبلا و حالا اصرار دارند آقای خاتمی عرصه را خالی نکند.در هر انتخاباتی هم که ایشان پذیرفته اند نقش ایفا کنند ائتلاف اصلاح طلبان شکل گرفته است. به هر حال آقای خاتمی هشت سال رئیس دولت اصلاحات در ایران بوده اند و میانگین عملکرد دولت اصلاحات در قیاس با دولت های دیگر و از حیث همه شاخص ها به مراتب بالاتر است. حتی به اذعان مخالفان آقای خاتمی.
این چیزی است که عدد و آمار می گوید. این عملکردو این جایگاه و منش آقای خاتمی است که باعث شکل گیری چنین موقعیتی شده است. ضمن اینکه هر جریان سیاسی و هر شخصیتی عاری از نقد نیست خاصه آقای خاتمی که عملکردش در مواجهه با منتقدین بر کسی پوشیده نیست.
اینکه مردم بگویند انتخابات کیلویی چند برای منافع ملی خطرناک است
این روزها صحبت از انتخابات ۱۴۰۰ زیاد میشود اما موضوعی که می توان آن را یک معضل جدی در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ دانست بحران مشارکت است، یعنی همان چیزی که در سال ۹۸ دیدیم و احتمال تکرار آن در ۱۴۰۰ است. به نظر شما احزاب، گروه ها و جریان های سیاسی قرار است مردم را چگونه متقاعد کنند که دوباره پای صندوق بیایند؟
البته انتخابات ریاست جمهوری با انتخابات مجلس متفاوت است. اما دلیل کاهش مشارکت مردم در انتخابات تحت تاثیر دلایل و علت های متعددی است. در واقع ضعف تشکیلاتی اصلاح طلبان یکی از دلایل است که به عنوان مثال سازوکار مناسب برای رصد و پیگیری عملکرد نمایندگان خود را نداشتند. اما اصل مسئله این نیست. مسئله اصلی به نوع برگزاری انتخابات بر می گردد. در واقع «همه راهها به نظارت استصوابی ختم می شود». «فقدان انتخابات آزاد وحذف یک جریان سیاسی از دایره انتخاب مردم به نظرم اصلی ترین علت تقلیل جایگاه نهادهای انتخابی شده است.
در چنین شرایطی «مردم حق دارند بگویند انتخابات کیلویی چند؟» و این برای منافع ملی کشور بشدت آسیب زا و خطرناک است. یعنی مردم به این باور برسند که رای دادن یا رای ندادنشان هیچ تاثیری در سرنوشت کشور ، خود و آینده شان ندارد.این مسئله بسیار خطرناک است.
این اصلی ترین عامل کاهش مشارکت مردم است. شما همین انتخابات مجلس یازدهم را ببینید. در بیش از ۲۵۰کرسی ما هیچ کاندیدایی برای رقابت نداشتبم. آخر این چه انتخاباتی است؟ اگر مشارکت مردم در انتخابات مهم است باید ما به ازای این مشارکت هم وجود داشته باشد. اما وقتی در هر انتخابات دایره انتخاب مردم محدودتر می شود، تا مدتی یک جریان سیاسی می تواند بدنه اجتماعی خود را متقاعد کند که مشارکت و حضور شما در تعیین سرنوشتتان مؤثر است، اما اتکا به حداقل ها برای جلب مشارکت مردم هم یک تاریخ مصرفی دارد. که به نظر ما انتخابات مجلس تاریخ انقضاء این راهبرد بود. برخی از احزاب هم آمدند، خیلی هم تلاش کردند که با آن حداقل ها مردم را ترغیب به مشارکت و رای دادن بکنند، اما نتیجه انتخابات نشان داد تا چه حد بعد از انتخابات ۹۶این راهبرد می تواند بدنه اجتماعی اصلاح طلبان را با خود همراه سازد.
در انتخابات ریاست جمهوری هم بسته به شرایط اصلاح طلبان باید در گفتمان و شعارهای خود ثابت کنند که با مردم همراهند. فارغ از اینکه کاندیدایشان تایید صلاحیت بشود، یا نشود. اصلاح طلبان اگر نتوانند بدنه اجتماعی را متقاعد کنند، که رای دادنشان برای خودشان، امروز و آینده کشورشان تا چه حد می توانند تعیین کننده باشد، هیچ شانسی نه برای پیروزی سیاسی در انتخابات و چه پیروزی انتخاباتی نخواهند داشت.
باید مفهوم انتخابات در ۱۴۰۰ شکل بگیرد
این همراهی هم مستلزم آن است که هم تشکیلات خود را سامان دهند و هم گفتمان خود را متناسب با مقتضیات امروز کشور ،بخصوص با توجه به مطالبات مردم به روز رسانی کنند. یعنی مجموعه ای از تلاش ها که ما در حزب اتحاد در یک جمله خلاصه اش کرده ایم: باید مفهموم انتخابات در ۱۴۰۰ شکل بگیرد. در غیر اینصورت مانند انتخابات ۹۸اعلام خواهیم کرد، کاندیدایی در انتخابات نخواهیم داشت. البته مجموعه این بحثها در جمع های اصلاح طلبان در جریان است.
اعتراضات ۹۶ از سوی مخالفان دولت سازماندهی شده بود
** در جریان اعتراضات ۹۶ شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» مطرح شد، آ یا می توان گفت قصه اصولگرایی و اصلاح طلبی به پایان رسید؟
اعتراضات ۹۶همه را شگفت زده کرد. اولین صحنه این اعتراضات را من در بازار تهران دیدم که کاملا مشخص بود سازماندهی داشته، این سازماندهی اتفاقا داخلی بود و از جانب مخالفان داخلی دولت. جرقه های بعدی در مشهد زده شد و مشخص شد که این سازماندهی کم کم دارد ابعاد کشوری هم پیدا می کند. اگر خاطرتان باشد امام جمعه مشهد و امام جمعه وقت تهران از اعتراضات معیشتی مردم حمایت کردند. اما وقتی این اعتراضات از این سازماندهی فراتر رفت و شعارها هم سمت و سوی دیگری گرفت، از آن تبری جستند. در آن مقطع مجمع روحانیون یک بیانیه داد که بر خلاف گذشته رسانه های برون به نام آقای خاتمی گزیده هایی از آن را منتشر کردند. درحالیکه مواضع آقای خاتمی عموما شخصی است و به نام خودشان منتشر می شود.
خاتمی نه چشمداشتی به قدرت دارد نه اهل زدوبند است
در همان مقطع هم عده ای کاملا حساب شده شعار اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا را مطرح کردند. این شعار هم کاملا مدیریت شده بود. آقای خاتمی بعدها موضعی متفاوت تر از مجمع گرفت.چه بسا در اعتراضات ۹۸هم مواضع ایشان روشن است. آقای خاتمی یک شخصیت ملی و بین المللی است و به واسطه همین جایگاه تلاش می کند اعتراضات به سمت خشونت میل پیدا نکند و از طرف دیگر تلاش می کند ضعف ها و نقایص حکمرانی را به حاکمیت گوشزد کند و تاکید می کند که باید صدای معترصان شنیده شود. با سرکوب و امنیتی شدن فضای کشور مخالف است و در دوره مسئولیتش هم بیشترین رواداری را با حتی منتقدان رادیکال خود داشت. این وجه بارز آقای خاتمی است و نباید انتظار دیگری از ایشان داشت. ایشان اهل جنجال آفرینی نیست و همواره برغم محدودیت هایی که به او تحمیل شده است ، از رواداری، کفتگو و آشتی ملی سخن می گوید و نه خود و نه بستگانش هیچ چشمداشتی به قدرت نداشته و ندارند و رد پایشان در هیچ رانت و زد و بندی هم وجود ندارد.
بنابراین آقای خاتمی را باید در مجموعه ای از این ویژگی ها دید که از او یک شخصیت متفاوت ساخته است وبه راحتی نمی توان به ایشان نسبت ناروا زد. اما حزب اتحاد در جریان اعتراضات ۹۶ یک بیانیه تفصیلی داد که سعی کرد در این بیانیه ضمن ریشه یابی عوامل و دلایل کوتاه مدت و بلند مدت این اعتراضات، به شکلی صریح و روشن ضعف های موجود دراقتصاد ایران را بازنمایی کند و اتفاقا برای رفع آن بسته ای از پیشنهادها را هم به حاکمیت ارائه کرد. اما اینکه این شعار مطرح می شود و گل می کند(اصلاح طلب اصولگرا) بر می گردد به دلسردی جامعه ازانتخابات و صندوق رای. من همان مقطع یک مقاله ای مفصل در این باب نوشتم که چرا و تحت تاثیر چه عواملی مردم از صندوق رای ناامید می شوند.
واقعیت امر این بود که بعد از انتخابات ۹۶ که مصادف هم بود با روی کار امدن ترامپ و بعدها و بخصوص بعد از اعتراضات ۹۶که از برجام خارج شد، نهادهای انتخابی برآمده از این انتخابات نتوانستند نسبت معنی داری بین عملکرد خود و مطالبات مردم برخوردار کنند. این مسئله امروز و فردای ما هم هست.البته شاید لازم بود مجلس یازدهمی با این مختصات روی کار بیاید تا تفاوت ها بیشتر برای جامعه خود را نشان دهد.با همه این احوال افرایش مشارکت مردم در انتخابات الزامانی دارد که تنها یکی از مقدمات آن انتخابات آزاد است و اصلاح طلبی هم مفهوم خود را دارد. سیاست ورزی خارج از این مفهوم دیگر نامش اصلاح طلبی نیست.
عملکرد برخی افراد به اعتبار اصلاح طلبان ضربه زده است
** آقای تاجیک و حجاریان می گویند اصلاح طلبان از آن شاخصه اصلاح طلبی فاصله گرفتند چقدر شما این نقدر را به اصلاح طلبان وارد میدانید؟
در سوال قبلی تا حدودی به این پرسش پاسخ دادم اما توضیح بیشتر اینکه در کنار ضعف تشکیلاتی اصلاح طلبان حذف انتخابات آزاد موجب پدید آمدن آفتی در بین اصلاح طلبان شد که من نامش را فرصت طلبی می گذارم.یعنی گروهی که در بزنگاهها به دنبال زندگی و کار خود هستند و در انتخابات سرو کله شان پیدا می شود و حرفشان هم این است که اگر همه را رد صلاحیت کردند ما هستیم. غیر قابل کتمان است عملکرد عده ای از این افراد به اعتبار اصلاح طلبان ضربه زده است. به همین دلیل ما در انتخابات ۹۸به کاندیداهای نیابتی تن ندادیم و در هیچ انتخابات دیگری اینطور چوب حراج به اعتبار اصلاح طلبان نخواهیم زد. همانطور که گفتم همه راهها به نظارت استصوابی ختم می شود.
نه خاتمی پدرسالار است نه احزاب اصلاح طلب
** چقدر مجمع روحانیون مبارز نقش هدایت کننده و تصمیم گیرنده در جریان اصلاحات را دارد؟
مجمع روحانیون در جریان تصمیم گیری جمعی اصلاح طلبان دخالتی نمی کنند. در هر حال آنها هم به عنوان یک تشکل ریشه دار مواضع خود را مطرح می کنند. اما با توجه به اینکه تصمیمات اصلاح طلبان حداقل بعد از انتخابات ۹۲وجه جمعی و ائتلافی به خود گرفته است، همه احزاب و گروهها و شخصیت ها دیدگاههای خود را مطرح می کنند و تصمیمات به صورت جمعی گرفته می شود.نه آقای خاتمی و نه هیچ تشکل دیگری خود را پدر سالار اصلاح طلبان نمی دانند.
** این احتمال وجود دارد که شورای عالی سیاست گذاری کلا کنار گذاشته شود و ساز و کار مشابه دیگری شکل گیرد؟
در مورد نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان بحث ها در جریان است.هنوز به جمع بندی خاصی نرسیدیم.
مفهوم انتخابات شکل نگیرد در انتخابات کاندیدا نخواهیم داشت
** در بحث مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات آینده دو نگاه وجود دارد. عده ای میگویند باید منتظر شویم و ببینیم شورای نگهبان چه اقدامی میکند(گزینه ها را تایید یا رد می کند)، عده ای هم میگویند به هر نحوی باید در انتخابات شرکت کنیم. نظر شما چیست؟
انتخابات یک فرصت و در دسترس ترین فرصت مغتنم برای سیاست ورزی است. هر دو نگاه وجود دارد و علی القاعده هم پوشانی هایی هم دارند. بخصوص انتخابات ریاست جمهوری که بهر حال معمولا دوقطبی شکل خواهد گرفت. اما یک مسئله حداقل برای ما در حزب اتحاد روشن است و آن اینکه اگر مفهوم انتخابات شکل نگیرد ما در انتخابات کاندیدا نخواهیم داشت. راهبرد ما ادامه راهبرد ۹۸است. ممکن است عده ای بخواهند مانند انتخابات ۹۸ بگویند ما تحت هر شرایطی کاندیدا خواهیم داشت. این بحث ها ادامه دارد و امید داریم که بتوانیم در انتخابات ۱۴۰۰نیز به تصمیم جمعی و ائتلافی رسید.
اما مهم ترین مسئله بنظرم این است که باید به مردم رجوع شود. نظر بدنه اجتماعی اخذ شود. و تصمیم جمعی اصلاح طلبان با توجه به خرد جمعی گرفته شود. اما در یک نگاه کلی هر قدر رقابت های انتخاباتی به سمت حزبی شدن تمایل بیشتری پیدا کند، نهادهای برآمده از این رقابت ها به سمت پاسخگویی و شفافیت بیشتر حرکت خواهند کرد. امیدوارم روزی در ایران هم احزاب بزرگ بازیگران اصلی رقابتهای انتخاباتی بین جریان های سیاسی با هویت مشخص باشند.
**با نگاهی که الان به تحرکات جریان ها و گروه های اصلاح طلب دارید چه پیش بینی برای انتخابات ۱۴۰۰ دارید؟ آیا قرار است اصلاح طلبان به مدل ۸۴ برسند که با چند کاندیدا آمدند یا به مدل ۹۲ برسند که حتی کاندیدای اصلاح طلب را بیرون کشیدند و با یک اصولگرا اجماع کردند؟
راهبرد ما بعد از انتخابات ۹۶ یعنی حمایت از کاندیدای نیابتی تغییر کرد و انتخابات ۹۸ بر مبنای همین راهبرد بود که در تهران و بسیاری از حوزه های انتخابیه لیست ندادیم چون کاندیدایی نداشتیم. در سوالات قبل هم عرص کردم آنچه برای ما مهم است این است که در صورتی می توان در انتخابات کاندیدا معرفی کرد که مفهوم انتخابات شکل گرفته باشد. یعنی شورای نکهبان به گونه ای عمل کند که امکان رقابتی شدن انتخابات وجود داشته باشد. فارغ از اینکه کاندیدای ما رای بیاورد یا رای نیاورد. مهم تامین پیش شرطهایی است که انتخاباتی در تراز قانون اساسی را فراهم آورد. انتخابات ریاست حمهوری هم از این قاعده مستثنی نیست. در هر حال هنوز وارد بحث مصداقها نشده ایم و در حال بحث روی مقدمات کار هستیم. ضمن اینکه تحولات پیش رو تا انتخابات نیز به عنوان یکی از متغیرهای مهم سیاست ورزی اصلاح طلبان مدنظر قرار خواهد گرفت.
زنان را به دلیل زن بودن رجل سیاسی نمی دانند
** این روزها صحبت از کاندیداتوری زنان در انتخابات ریاست جمهوری زیاد است و چندباری هم آقای کدخدایی در این رابطه صحبت کرد اولا به نظر شما آیا شورای نگهبان واقعا تصمیم دارد تغییری در رویکرد خود داشته باشد؟ دوم اینکه به عنوان قائم مقام حزب اتحاد و عضو حقیقی شورای عالی سیاست گذاری زنان اصلاح طلب آیا قرار نیست یک زن را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کنید و به موضوع کاندیداتوری زنان جدی تر و تشکیلاتی تر نگاه کنید؟
آقای کدخدایی در هر انتخاباتی این اظهارات را دارد. اما آنچه در عمل اتفاق افتاده، این است که هنوز در هیچیک از انتخابات ریاست جمهوری یک زن کاندیدای رقابتها نبوده است. یعنی فقهای شورای نگهبان اتفاقا به دلیل زن بودن زنان را رجل سیاسی نمی دانند. در حالیکه در تعریف رجل در متن قانون اساسی هیچ اشاره ای به جنسیت افراد نشده است. متن مذاکرات اولیه قانون اساسی هم به نظرم استناد خوبی است. بنابراین «شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ها کاندیداهای زن را بخاطر زن بودنشان رد صلاحیت می کند نه بخاطر اینکه رجل سیاسی نیستند. مگر همه کسانی که به عنوان کاندیدا به رقابتها راه پیدا کردند و در صف مناظره های تلویزیونی نشستند وجهی متمایز مثلا از اعظم طالقانی داشتند که هم در مبارزات پیش از انقلاب نقشش مشخص است، هم نماینده مجلس بود، هم دبیر کل یک حزب بود و هم مدیر مسئول یک نشریه؟»
اظهارات آقای کدخدایی را فقط باید در حد یک تعارف برای خالی نبودن عریضه جدی گرفت. اصلاح طلبان هنوز وارد مصداق نشده اند. اما چه در جمع احزاب زنان اصلاح طلب و چه در حزب اتحاد و چه در جمع های اصلاح طلبان موضوع کاندیداتوری زنان در انتخابات ریاست جمهوری هم مطرح است. اینکه به چه سرانجامی برسد موضوعی است که بستگی به شرایط و اقتضائات کشور و واقع بینی اصلاح طلبان دارد. بهرحال حداقل بحران کرونا ثابت کرد که آیا زنان می توانند رهبران و مدیران برای اداره کشورهای خود باشند یا نه؟ به نظرم مصداقی عینی تر از تجربه مدیریت بحران کرونا در جوامع وجود ندارد که ثابت کرد زنان اتفاقا می توانند رجل سیاسی قدرتمندتری برای کنترل و مهار بحران های پیش روی جامعه بشری باشند.
فائزه هاشمی رفسنجانی گفت: جریان اصلاحات را آقای خاتمی رهبری می کند و ایشان هم بیشتر تحت تاثیر نظرات و افکار حزب اتحاد ملت است.
خبرآنلاین نوشت: نماینده مجلس پنجم بود اما پایانِ دوران نمایندگی به معنای پایان فعالیتش در زمین سیاست نبود؛ هرچند همواره تحت عنوان دختر آیت الله هاشمی رفسنجانی مورد خطاب قرار گرفته است اما تا حد زیادی توانست خود را از زیر سایه نام پدر خارج کند و با شخصیتی مستقل در اذهان شناخته شود و برای همین است که با شنیدن نام فائزه هاشمی رفسنجانی اظهارات و اقداماتش در عرصه سیاست و زنان در ذهن تداعی میشود.
بهانه برای آنکه به سراغ فائزه هاشمی رفسنجانی برویم و گپ و گفتی با او داشته باشیم کم نبود. از شائبهها و شایعهها حول حزب کارگزاران گرفته تا اختلافات زیر پوست جریان اصلاحات و ریاست جمهوری زنان در انتخابات ۱۴۰۰ همه و همه ما را رو به روی فائزه هاشمی رفسنجانی نشاند تا از او سوالهایمان یا شاید سوالهایتان را بپرسیم.
سرعتش در صحبت کردن آنقدر زیاد است که گاهی مخاطب از چیدن کلمات در کنار یکدیگر عقب میماند؛ «من از کسانی بودم که سال ۹۸ در انتخابات مجلس شرکت نکردم و در چند مصاحبه هم گفتم که نه تنها منطقی برای مشارکت در این انتخابات نیست،برعکس دلایل قوی برای عدم مشارکت وجود دارد»، وقتی صحبتها به انتخابات و مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری میرسد این جمله را با همان سرعت به زبان میآورد؛ انتقاداتش به اصلاحطلبان کم نبود و حتی این انتقادات متوجه لیدری جریان اصلاحات و شخص سید محمد خاتمی هم شد.
فائزه هاشمی درباره علاقه حزب کارگزاران برای تبدیل شدن به پدرسالار اصلاحات نیز گفت: «جریانی که پدرسالار است حزب اتحاد ملت است که نزدیکترین به آقای خاتمی است، جریان اصلاحات را آقای خاتمی رهبری می کند و ایشان هم بیشتر تحت تاثیر نظرات و افکار این حزب است.»
صحبتها به ریاست جمهوری زنان و حرفهای دوپهلوی اعضای شورای نگهبان درباره کاندیداتوری و تائید صلاحیت زنان در انتخابات ریاست جمهوری هم رسید و او هم احمد خاتمی را مخاطب قرار داد و گفت: «ایشان که عضو فقهای شورای نگهبان هستند گفتند رجل یعنی مرد و هیچ زنی نمی تواند رئیس جمهور شود. آقای خاتمی شما که مثلا” فقیه هستید و قرآن را بلدید، تعدادی آیه داریم که رجل را به معنای انسان به کار برده است و شما این را نمی دانید؟»
در ادامه میتوانید مشروح گفتگو با فائزه هاشمی، عضو حزب کارگزاران را بخوانید؛
*خانم هاشمی! گفتگو را با موضوع حزب کارگزاران شروع کنیم؛ در افکار عمومی این تفکر جا افتاده است که این حزب، حزبی خانوادگی است، برخی هم معتقدند که کارگزاران به دنبال ایفای نقش پدرسالاری در جریان اصلاحات است، پاسخ شما به این اظهارات چیست؟
کارگزارانی که چندین سال است تقریبا” در جریان اصلاحات تصمیم گیر مؤثر نیستند چگونه می خواهند نقش پدرسالاری را ایفا کنند. با این نظر موافق نیستم. درست است که وزرا یا معاونان بابا این حزب را تاسیس کردند و شعارها و اهداف حزب کارگزاران از تفکرات توسعه ای بابا بود، ولی به خاطر ندارم که بابا به آنها گفته باشد این کار را کنید یا نکنید، مگر اینکه خودشان مشورت می کردند و بابا هم نظر خودش را می گفت، اینطور نبود که این حزب توسط بابا هدایت شود.
حزب پدرسالار جریان اصلاحات، حزب اتحاد ملت است /خاتمی تحت تاثیر این حزب است
اینکه کارگزاران نقش پدرسالارانه را در جریان اصلاحات بازی می کنند درست نیست. جریانی که پدرسالار است حزب اتحاد ملت است که نزدیکترین به آقای خاتمی است، جریان اصلاحات را آقای خاتمی رهبری میکند و ایشان هم بیشتر تحت تاثیر نظرات و افکار این حزب است.مواردی بوده که کارگزاران با آقای خاتمی در یک موضوعی بحث کرده اند، پیشنهاد دیگری داده اند اما ایشان بدون منطقی آن را قبول نکرده یا منطق ضعیفی داشته که قابل قبول نبوده است.بنظرم اینگونه که می گوئید نیست.
*منبع مالی حزب کجاست؟ آیا آن هم وابستگی به خانواده آیت الله دارد؟
خیر، معمولا دبیر کل تامین مالی می کند، اعضای حزب حق عضویت پرداخت می کنند و اگر دستشان برسد کمک هم می کنند.
شاخصهای اصلاحطلبی در احزاب اصلاحطلب کمتر دیده میشود
*جایگاه کارگزاران در جریان اصلاحات کجاست؟ شما خودتان کارگزاران را راست مدرن یا معتدل یا کاملا اصلاح طلب می دانید؟
دوره به دوره فرق می کند. کارگزاران یک حزب اصلاح طلب است، از زمان تاسیس به دنبال توسعه بوده، یک گروه تکنوکرات هستند که از نظر من به همین دلیل بهترین است، چون اعضای آن مدیرانی هستند که معمولا” واقع بینانه و بدور از شعار و احساسات و سیاست زدگی فکر و عمل می کنند. البته این را نیز بگویم که چند سالی است که مثل اکثر احزاب اصلاح طلب شاخص های اصلاح طلبی کمتر در آنها دیده می شود.
*یعنی به اصولگرایان گرایش پیدا کرده اند؟
بیشتر در کنار حاکمیت قرار گرفته اند.
۹۸ در انتخابات شرکت نکردم
*خانم هاشمی! این روزها صحبت از انتخابات ۱۴۰۰ زیاد میشود اما موضوعی که می توان آن را یک معضل جدی در انتخابات خرداد ۱۴۰۰ دانست بحران مشارکت است، یعنی همان چیزی که در سال ۹۸ دیدیم و احتمال تکرار آن در ۱۴۰۰ است. به نظر شما احزاب، گروه ها و جریان های سیاسی قرار است مردم را چگونه متقاعد کنند که دوباره پای صندوق بیایند؟
من از کسانی بودم که سال ۹۸ در انتخابات مجلس شرکت نکردم و در چند مصاحبه هم گفتم که نه تنها منطقی برای مشارکت در این انتخابات نیست، برعکس دلایل قوی برای عدم مشارکت وجود دارد. از آن موقع تا کنون هم نکته مثبتی که انگیزه برای رأی دادن در انتخابات ۱۴۰۰ بوجود آورده باشد اتفاق نیفتاده، متقاعد کردن مردم به اعمال افراد، احزاب و مقامات بستگی دارد. اینکه گفتم کارگزاران و بسیاری دیگر از احزاب اصلاح طلب مدتی است از اصلاحات فاصله گرفته اند یکی از دلایلی است که مردم از صندوق های رأی فاصله گرفته اند، میگویند که اگر قرار است ما به اصلاح طلبان رأی دهیم وآنها بخواهند بر کارهای حاکمیت سرپوش گذارند و یا خودشان همان خطاها و سیاست های غلط را دنبال و تکرار کنند، چرا رأی دهیم؟
اصولگرایان را که نمی خواهیم و تکلیفشان معلوم است، اصلاح طلبان هم بعد از پیروزی ها در سه انتخابات قبل از ۱۳۹۸ عملکرد قابل دفاعی نداشتند، پس از اینها هم راضی نیستیم. بدین ترتیب رای ما یک نمایش و ابزار شده است برای بهره برداری در مسیر نادرست.
رأی ندادن در سال ۹۸ بخاطر خشم از اصولگرایان نبود/اصلاح طلبان جامعه را ناامید کردند
لذا مهمترین راهی که وجود دارد عملکرد است و نه شعار و حرف، یعنی اگر قرار است اصلاح طلبان مردم را راضی کنند تا رای دهند باید عملکرد شان طوری باشد که مردم باور کنند که خودشان روند دموکراتیک و توسعه یافته و شاخص های اصلاح طلبی را دارند. نشان دهند که حاضرند بخاطر شاخص های اصلاح طلبی هزینه بدهند. منظور من جدل و براندازی نیست، ولی اگر اصول و آرمانی داریم باید پای آن بایستیم و نمی توانیم از آن عبور کنیم.
اگر در عمل نشان داده شود که بعید میدانم در این فرصت کوتاه چنین شرایطی محقق شود شاید عده ای رأی دهند. من معتقدم که رای ندادن در ۱۳۹۸ نتیجه خشم از اصولگرایان نبود، قبلا” رأی می دادند تا شاید اصلاح طلبان کاری کنند و از اصولگرایان خلاص شوند، متأسفانه اصلاح طلبان هم جامعه را نا امید کردند. پس چرا به اصلاح طلبان رأی دهیم.اگر قرار است در نهایت همه مثل هم باشند.به نظر من در شرایط فعلی دلیلی برای رای دادن وجود ندارد، البته بخاطر نتیجه انتخابات امریکا ممکن است اتفاقاتی در کشور بیفتد و انگیزه هایی برای رأی دادن ایجاد شود.
*یعنی فکر می کنید روی کار آمدن بایدن می تواند نقطه امیدی برای انتخابات و حضور اصلاح طلبان باشد؟
نه،به روشهای اینطرف برمی گردد، چگونه می خواهیم از روی کار آمدن بایدن برای منافع ایران و حل مشکلات کشور استفاده کنیم.آن روش ها است که ممکن است عده ای را متقاعد کند تا رای دهند.من اگر امریکایی بودم و یا به عنوان یکشهروند جهانی اگر حق رأی داشتم به آقای ترامپ رای نمی دادم، ولی برای ایران ایشان را ترجیح می دادم. دموکرات ها قبلا هم روی کار بودند، اگر ما از این رفتارهای غیر معقول دست بر نداریم فرق آنچنانی در دراز مدت ندارد، بعد از یک تأثیر روانی کوتاه مدت باز همان آش و همان کاسه است.
اصلاحطلبان در اعتراضات ۹۶، راه را اشتباه رفتند
*در دی ماه ۹۶ و اعتراضات ۹۶، یک شعاری از دل این اعتراضات بیرون آمد و آن «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا » بود که به یک معنا عبور از اصلاح طلبی و اصولگرایی بود. به نظر شما الان در این مقطع ما به پایان اصولگرایی و اصلاح طلبی رسیده ایم؟
نه، آن شعار بخاطر نا امیدی مردم به ویژه معترضین از اصلاح طلبان بود چون آن موقع اکثر این احزاب و افراد اصلاح طلب بیانیه هایی دادند و یا چیزهایی گفتند و عملا” در کنار حاکمیت و آن سرکوب ها ایستادند و یک جوری حرف ها و اعمال آنها را تایید کردند. اصلاح طلبان بهتر از هرکسی می دانند که معمولا” عده ای را بین معترضین می فرستند تا اخلال کنند و بعد به این بهانه جمعیت را سرکوب کنند.اصلاح طلبان می دانند که این اخلالی نیست که معترضین شروع کرده باشند، به همین دلیل هم آن بیانیه ها و اظهار نظرها قابل قبول نبود. جریان اصلاح طلبی ما راه را اشتباه رفته ولی اصلاح طلبی تمام شدنی نیست، مگر راهی جز اصلاحات وجود دارد؟
کشور باید از دست دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب خلاص شود
* با توجه به اینکه اقبال مردم کم شده است آیا ما می توانیم بگوییم نیاز به یک جریان سومی است؟
من هم چنین اعتقادی دارم، چون عملکرد اصولگرایان معلوم سالها است که معلوم است و اصلاح طلبان هم در این چند سال اخیر در مجلس و شهرداری ها و شورای شهر و ریاست جمهوری عملکرد خودشان را نشان دادند. بنظر می رسد هدف اصلی برای مدیران بیشتر بقا است تا توجه به شاخص های توسعه و پیشرفت و کشورداری خوب. اعتقاد دارم که اگر کشور می خواهد در مسیر درستی قرار گیرد باید از دست این دو جریان سیاسی خارج شود و یکسری مدیر واقعی غیر ایدئولوژیک که یا حذف شده اند، یا خود کنار رفته اند و یا از کشور رفته اند بر سر کار بیایند. دچار سوء مدیریت هستیم و با این شاخص های مدیریتی موجود حتی در دولت آقای روحانی هم کمتر مدیر شایسته ای انتخاب شد و حتی در شهرداری ها هم، انتهای مدیریت ما همین است، من اعتقاد ندارم که آقای روحانی فقط دچار فشارها و موانعی بوده که اصولگراها برای او ایجاد کردند، بخشی از آن هم به سوءمدیریتی برمی گشت که در دولت وجود داشت.
محسن به تنهایی مدیریت رأس شورای شهر را ندارد
*شما به عملکرد اصلاح طلبان در شورای شهر هم انتقاد وارد کردید. یعنی به آقا محسن هم انتقاد دارید؟
بله. تصمیمات در شورای شهر بر اساس رأی اکثریت است، محسن ۱ نفر بین ۲۱ نفر است، محسن مدیریت رأس را به تنهایی ندارد محسن قبلا در مترو و دانشگاه آزاد بوده و مدیریت موفق خود را نشان داده، اینجا خودش تصمیم گیر نهایی نیست و مجموعه باید تصمیم گیری کند. عملکرد شورای شهر و شهرداری ها هم عملکرد مناسبی نبوده. مهمترین عملکرد شورای شهر انتخاب شهردار بود، عملکرد سه شهردار تهران در این دوره و اکثر شهرهای دیگر قابل دفاع نیست.
در شورای عالی افراد بیشتر بر اساس سلیقه آقای خاتمی حضور دارند
* انتقادات زیادی را متوجه اصلاح طلبان میدانید این انتقادات چقدر به لیدری آقای خاتمی وجود دارد؟
متأسفانه خود اصلاح طلبان هم دموکرات نیستند و در درون خودشان اعتقاد واقعی به دموکراسی ندارند، این موضوع به لیدری آقای خاتمی هم برمی گردد، در شورای عالی اصلاح طلبان افراد بیشتر بر اساس سلیقه آقای خاتمی حضور دارند، سیستمی وجود ندارد که چند درصد زنان، چند درصد جوانان و کلا چه ترکیبی آنجا باشند، بخشی از نا امیدی اصلاح طلبان از جمله خودم همین جا است، همچنین این روند دموکراتیک در احزاب هم کمتر وجود دارد، خود اصلاح طلبان در درون خودشان نیاز به اصلاحات جدی دارند.
کسی به دنبال جایگزینی خاتمی نیست اما…
*اگر قرار باشد اصلاح طلبان برای لیدری یک جایگزین انتخاب کنند…
نشنیده ام کسی دنبال جایگزین باشد، چنین صحبتی نیست. اگر کسی نقد می کند به این معنی نیست که دنبال جایگزین است، نقد می کنند تا اصلاح شود، اصلاحات را باید از خودمان شروع کنیم.
* اصلا می شود جایگزینی برای لیدری گذاشت؟
هرچیزی شدنی است، ولی الان چنین تفکری وجود ندارد، حداقل من چیزی نشنیده ام.
مجمع روحانیون برجستگی ویژهای نسبت به دیگران ندارد
*الان نقش مجمع روحانیون کجاست؟ آنها چقدر می توانند این لیدری را به عهده گیرند؟
این ها حزبی هستند مثل سایر احزاب اصلاح طلب، برجستگی ویژه ای ندارند که بخواهند لیدر باشند یا دیگران آنها را بعنوان لیدر بپذیرند.
*به نظر شما در بحث انتخابات ۱۴۰۰ مجمع روحانیون چقدرمی توانند آن وحدت را ایجاد کنند؟
نظر خاصی در این باره ندارم.
*این سوال را بر اساس جلساتی که اخیرا مجمع روحانیون مبارز برگزار کرده است میپرسم
اگر جلسات درون حزبی است، تصمیمی که یک حزب درون خودش می گیرد نمی تواند آن را به سایر احزاب تعمیم دهد مگر اینکه جلساتی بگذارند و از همه احزاب دعوت کنند همانطور که گفتم اطلاعی در این زمینه ندارم.
در سازوکار جدید، رهبر اصلاحات نباید امتیازات خاص داشته باشد
*این احتمال وجود دارد که شورای عالی سیاست گذاری کلا کنار گذاشته شود و ساز و کار مشابه دیگری شکل گیرد؟
تا جایی که می دانم صحبت ها برای اصلاح این شورا بود. مثلا پیشنهاد شد که به جای شورای عالی، پارلمان اصلاحات تشکیل شود که اعضای آن تعریف شده باشند، کسی سلیقه ای عمل نکند و برآیندی واقعی از همه اصلاح طلبان فعال باشد، یعنی رهبر اصلاحات امتیازات خاص نداشته باشد، احزاب بر اساس عملکردشان، و نه بصورت برابر در این پارلمان نماینده داشته باشند، جایگاه زنان و جوانان مشخص باشد، اولین پیشنهاد دهنده پارلمان اصلاحات هم بنظرم کارگزاران بود، بعد از آن احزاب دیگر هم یکسری پیشنهاداتی دادند. یعنی شورای عالی سیاست گذاری تکامل پیدا کند و با شاخص های واقعی اصلاح طلبی تطابق بیشتری داشته باشد.
*در بحث مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات آینده دو نگاه وجود دارد. عده ای میگویند باید منتظر شویم و ببینیم شورای نگهبان چه اقدامی میکند(گزینه ها را تایید یا رد می کند)، عده ای هم میگویند به هر نحوی باید در انتخابات شرکت کنیم. نظر شما چیست؟
با شرایط فعلی من مخالف شرکت کردن هستم و دلایل آن را توضیح دادم.
*یعنی بخاطر انتقاداتی که به خود اصلاح طلبها وارد میدانید؟
تا حدودی بله. چون ما به چه کسی رای دهیم؟ به اصلاح طلبی که وقتی وارد حاکمیت می شود همان شود؟ به کسی که عملکرد اصلاح طلبی نداشته باشد؟ چرا رأیمان را به صندوقی بیاندازیم که باعث تقویت سیاست های اشتباه شود و فایده ای برای کشور و جامعه و مردم هم نداشته باشد.
*با نگاهی که الان به تحرکات جریان ها و گروه های اصلاح طلب دارید چه پیش بینی برای انتخابات ۱۴۰۰ دارید؟ آیا قرار است اصلاح طلبان به مدل ۸۴ برسند که با چند کاندیدا آمدند یا به مدل ۹۲ برسند که حتی کاندیدای اصلاح طلب را بیرون کشیدند و با یک اصولگرا اجماع کردند؟
واقعیت این است که در سال ۹۲ آقای عارف در مجموعه اصلاح طلبان رأی نیاورد. کسانی که به آقای روحانی رسیدند هم بخاطر حمایت بابا بود (که متاسفانه بعد از فوت بابا ایشان یک مدل دیگر شد و نمی دانیم آن قدرت و قوت کجا رفت و چگونه ناپدید شد و در مسیر غلطی قرار گرفت) به هرحال منطقی این است که اگر بخواهند شرکت کنند با یک کاندیدا بیایند.
برخی اصلاح طلبان به قدرت که می رسند از اصولگرایان اصولگراتر می شوند
*این احتمال وجود دارد که حول یک اصولگرا جمع شوند؟
بعید میدانم، برخی اندک، آقای علی لاریجانی را مطرح میکردند که بنظر نمیرسد ایشان بخواهند کاندیدا بشود. بنابراین احتمال اینکه بخواهند از کاندیدای اصولگرای دیگری حمایت کنند حداقل تا الان نشنیدهام. استدلال بعضی این است که اگر یک اصولگرای معتدل با تفکری که به اصلاح طلبان نزدیکتر است رئیس جمهور شود بهتر از یک اصلاح طلب ضعیف عمل می کند چون برخی از اصلاح طلبان در قدرت که قرار گرفته اند از اصولگرایان اصولگراتر شده و از اصلاحات فاصله گرفته اند، یعنی شهامت انجام کوچکترین کاری در جهت شاخص های اصلاح طلبی را نداشتند و بیشتر دنبال بقا و حفظ موقعیت خود بوده اند، ولی یک اصولگرا چون با خودشان است اگر معتدل و قوی باشد می تواند موفق تر عمل کند.
* دو روز پیش آقای محسن یک لیستی را معرفی و بعد تکذیب کردند..
تکذیب نکرد؛ سوء برداشتی که از اظهاراتش شده بود را توضیح داد. او گفته بود که این لیست شامل افرادی است که ظرفیت رئیس جمهور شدن را دارند.
مهم نیست رئیس جمهور زن داشته باشیم اما…
*نکته جالب آن این بود که دو کاندیدای زن هم در آن لیست معرفی شده بودند، شما به عنوان یک زن فعال سیاسی در حزب کارگزاران و در جریان اصلاحات چقدر دنبال این هستید که یک زن را به عنوان یک کاندیدا معرفی کنید؟
در شرایط فعلی به دنبال معرفی کاندیدای زن نیستم چون قصد شرکت در جریان انتخابات را ندارم، ولی یک کمپین خوبی راه افتاده که احیای حق زنان برای رئیس جمهور شدن است،یعنی شورای نگهبان کلمه رجل سیاسی را تفسیر رسمی و قانونی کند و این حقی که سالها از زنان گرفته اند را به آنها برگرداند، هرچند بعید می دانم یک زن به عنوان رئیس جمهور رأی بیاورد. وقتی در مجلس، نمایندگان زن ما آنقدر کم هستند، نشان می دهد که جامعه زنان را کمتر در موقعیت های سیاسی کلان قبول دارد. بنابراین الان مهم نیست که ما رئیس جمهور زن داشته باشیم بلکه بحث این است که این حق ضایع شده زنان احیا شود و کلمه رجل سیاسی فقط شامل مردان نباشد.
*نزدیک همه انتخابات ها شورای نگهبان اعلام می کند که زن ها می توانند ثبت نام کنند اما درباره تایید صلاحیتشان می گوید که فقها باید نظر دهند. این حرفهای شورای نگهبان چقدر می تواند شوی انتخاباتی باشد؟
ایندفعه قدری متفاوت بود؛در ابتدا آقای کدخدایی گفتند برای رئیس جمهور شدن زنان منع قانونی وجود ندارد، یعنی دربررسی صلاحیت ها به خاطر زن بودنشان رد نمی شوند مگر اینکه شرایط مدیر بودن را نداشته باشند،همان موقع هم این تصور به وجود آمد که آقای کدخدایی برای ایجاد انگیزه برای کشاندن مردم پای صندوق های رأی این حرف را می زند. در نهایت آقای کدخدایی جا زد و چیز دیگری گفت، ایشان این دفعه گفتند زنان برای ثبت نام مشکلی ندارند، مگر برای ثبت نام نیاز به گفتن شما بود؟ معلوم بود که مشکل ندارند. این حرف جدید این تصور که دنبال رأی مردم هستند را تقویت کرد. چون بعد از صحبت اول ایشان این بحث مطرح شد که ما رئیس جمهور زن نمی خواهیم بلکه فقط ما دنبال احیای این حق هستیم. فکر می کنم اینها فکر کردند که اگر قرار باشد زنان را تایید کنیم ولی اثری در افزایش آرا نداشته باشد، چرا از موضع خودمان عقب نشینی کنیم و بشود آش نخورده و دهان سوخته. لذا آقای کدخدایی جا زد و حرفش را عوض کرد. تحلیل این است که انگیزه اصلی همان شوی تبلیغاتی بود.
آقای سید احمد خاتمی شما فقیه هستید و قرآن بلدید آیا نمیدانید رجل به معنای انسان است؟
*یعنی فکر می کنید که عزم آنها تایید صلاحیت نیست؟
بنظر این طور می آید. آقای احمد خاتمی که عضو فقهای شورای نگهبان هستند گفتند رجل یعنی مرد و هیچ زنی نمی تواند رئیس جمهور شود. آقای خاتمی شما که مثلا” فقیه هستید و قرآن را بلدید، تعدادی آیه داریم که رجل را به معنای انسان به کار برده است و شما این را نمی دانید؟ آقای بهشتی با این هدف کلمه رجل را گذاشت که اگر زمانی شرایط جامعه برای ریاست جمهوری زنان مناسب بود زنان هم بتوانند کاندیدا شوند وگرنه می توانست بنویسد مرد! چرا مرد نگذاشت؟ چون آن موقع مخالفت می کردند، پس رجل را نوشت، که شاید در زمانی تفسیر درست از آن بشود. کمتر کسی است که نداند رجل سیاسی یعنی شخصیت برجسته سیاسی اعم از زن و مرد. بابا هم در حول و حوش انتخابات ۱۳۹۲ و یا ۱۳۹۶ مذاکرات مجلس خبرگان قانون اساسی را بیان کرد و همین توضیحات را داد.
زنان مجلس یازدهم اعتقادی به مدیریت زنان ندارند
*الان نزدیک ۶ ماه است که از تشکیل مجلس یازدهم می گذرد، نگاه و نظرتان درباره عملکرد زنان مجلس یازدهم چیست؟ اگر بخواهید آن را با مجلس دهم مقایسه کنید چگونه است؟
اختلاف بینش زیادی وجود دارد. زنان مجلس دهم عمدتا اصلاح طلب و به دنبال حقوق زنان و رفع تبعیض ها بودند، زنان مجلس یازدهم عمدتا” اصولگرا هستند و اعتقادی به آن چیزی که اصلاح طلبان به عنوان حقوق زنان می گویند، ندارند. مخالف این هستند که مثلا کودک همسری منع شود، یا مخالف این هستند که تبعیض ها در خانواده بین زن و مرد حذف شود. بنابراین در حوزه زنان با توجه به زنانی که در مجلس یازدهم هستند خیلی امیدی به اصلاح قوانین در جهت رفع تبعیض ها وجود ندارد، اعتقادی به مدیریت زنان ندارند.
خودشان مدیر، وزیر یا نماینده مجلس شده اند اما اینکه خانم ها بتوانند این شرایط را به طور عمومی داشته باشند خیلی موافق نیستند و زن را بیشتر در خانواده تعریف می کنند، برای همین به مجلس یازدهم در مورد موضوعات زنان امیدی وجود ندارد. البته یکی از خانم های نماینده از ریاست جمهوری زنان دفاع کرده بود و تعدادی از آقایان اصولگرا هم از این حق زنان دفاع کردند. خارج از حوزه زنان به نظر نمی رسد تا الان مجلس یازدهم عملکردی داشته باشد، چیزی که من می بینم بیشتر شعارهای افراطی و انتخاباتی و عدم دانش است.
مثلا” نقدهایی که به آقای روحانی وارد می کنند به آقای روحانی ربطی ندارد، خطاب آنها سیاست های کلان و تصمیم گیری های بالاتر است که مملکت را به اینجا رسانده است، وقتی ما رابطه ای با امریکا نداریم آقای روحانی چه نقشی می تواند داشته باشد؟ وقتی ما FATF را امضا نکرده ایم و روابطمان را با دنیا بخصوص با کشورهای همسایه به هم ریختیم آقای روحانی چه کار می تواند بکند؟ آقای روحانی در مورد بخش هایی زیر سؤال است ولی حرفهایی که اینها می زنند خودشان می دانند که مخاطبش آقای روحانی نیست. تعجب می کنم که چرا اینها را به آقای روحانی می گویند. تا کنون عملکرد آنچنانی از مجلس یازدهم ندیده ام. باید به اینها گفت که نگران انتخابات ۱۴۰۰ نباشید، آنهایی که می خواهند به شما رای دهند پای صندوق می آیند و آنهایی که نمی خواهند به شما رای دهند پای صندوق ها نمی آیند، یعنی شما رأی می آورید، بنابراین نیاز به این همه جنجال و هیاهو و بی تقوایی نیست.
انتهای پیام