احتمالات سهگانهی فعالیتهای احمدینژاد برای 96
حسین سخنور، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی تحلیلی نوشت:
مدتی است به بهانهی سخنرانیهای احمدینژاد در ورامین و بعد آمل، شائبهی حضور مجدد احمدینژاد در انتخابات آتی ریاست جمهوری قوت گرفته است. از آنجایی که با دو سخنرانی و ارائهی حرفهای نه چندان جدید از سوی وی در آن برنامهها، نمیتوان نتیجهگیری روشن و اظهارنظر قاطعی داشت، در ادامه به بیان احتمالات سهگانهی تصمیم احمدینژاد برای انتخابات ریاست جمهوری سال 96 اشاره میشود و وزنی که میتوان به هر احتمال داد.
احتمال اول: ورود مستقیم احمدی نژاد به انتخابات 96
سماجت و پیگیری احمدینژاد این احتمال را مطرح میکند که او باز هوس بازگشت به پاستور را دارد و بدین منظور، از هم اکنون فعالیتهای خود را آغاز کرده است. این احتمال، جدیترین گمانهای بوده که اصلاحطلبان و رسانههای وابسته به این جریان، تاکنون مطرح کردهاند. چرا این احتمال قوت گرفته است؟ عمده دلیل آن، به ناکامی اصولگرایان در انتخابات اسفند 94 بازمیگردد.
طرفداران احمدینژاد و اصلاحطلبان در یک هم آوایی غریب، به این نتیجه رسیدند که عمر سیاسی «اصولگرایان منهای احمدینژاد» به پایان رسیده است و اگر قرار است یک جریان مقابل اصلاحطلبی به رقابت سال 96 وارد شود، آن هم احمدینژادیها هستند. در این تفسیر، هیچ کس به غیر از خود احمدینژاد توان رویارویی با روحانی را ندارد و هرکس به غیر از وی به میدان رقابت وارد شود، از پیش بازندهی انتخابات است و روحانی، هشت ساله میشود.
احمدینژاد به خاطر پتانسیلی که دارد میتواند آرای خارج شده از سبد اصولگرایان را بازگرداند و علاوه برآن، حتی برخی از کسانی که سال 92 به روحانی رای دادند، سال 96 به احمدینژاد رای دهند. یک شعار – راست یا دروغ – یارانهی 250 هزار تومانی هم کافی است تا رقابت روحانی و احمدینژاد، تبدیل به یک رقابت جدی و نامعلوم شود و باز دوقطبی فقر و غنا تقویت شود تا احمدینژاد بشود صدای فقرا در جامعه و روحانی بشود نمایندهی طبقهی متوسط و مرفه جامعه. نقشی که احمدینژاد بارها از ایفای آن سربلند بیرون آمده است و این بار هم در همان هیات میآید که «فقر و فساد و تبعیض، احمدینژاد به پا خیز»
در این احتمال، دو مانع مفروض است:
الف) رد صلاحیت: این مانع، خیلی جدی نیست. چون فارغ از سلیقهای عمل کردن شورای نگهبان، واقعا چه دلیلی دارد که صلاحیت وی برای انتخابات 96 تایید نشود؟ شورای نگهبان که کاری به صلاحیت مدیریتی افراد ندارد، وضعیت سیاسی و ارادت به نظام و آرمانهای انقلاب را درنظر میگیرد که در کدام یک، احمدینژاد نمرهی قبولی نمیگیرد؟
ب) انصراف غیرررسمی: گرچه ردصلاحیت رسمی احمدینژاد کار ساده و فرض مقبولی نیست، اما به راحتی میتوانند او را از ورود به عرصهی انتخابات منصرف کنند. این فرض زمانی قوت میگیرد که اتفاقات سالهای واپسین ریاست جمهوری وی را در ذهن مرور کنیم. اما در این صورت هم باز بخشی از نظام نمیتواند، در غیاب اصولگرایان رایآور، به کلی از احمدینژاد صرف نظر کنند. به عبارتی، آنها گفتمان و ادبیات وی را میخواهند، اما خودش را نمیخواهند. در این صورت است که احتمال دوم مطرح میشود.
احتمال دوم: ورود غیرمستقیم احمدینژاد به انتخابات 96
گفتمان ناجذاب «اصولگرایان منهای احمدینژاد»، در کنار تنها گفتمان جذاب احمدینژادی در برابر گفتمان اصلاحطلبی، پاسخ معادلهی انتخابات 96 را روشن میکند. در برابر روحانی و گفتمان اصلاحطلبی، کسی باید بیاید که بتواند گفتمان احمدینژادی را به دوش بکشد. اما این مهم، با فعالیتهای خود احمدینژاد به انجام میرسد. اگر احمدینژاد – طوعا یا کرها- مستقیما وارد انتخابات نشود، باید برای گزینهی دیگری فعالیت کند تا بتواند «آن دیگر»ی را نماد «ریشه کن فقر و فساد» معرفی کند و در زمان مقتضی که میتواند همان انتخابات 96 باشد، او را بدلاز خود وارد میدان رقابت با روحانی کند. این احتمال دور از ذهن نیست و دو حسن هم دارد که احتمال اول ندارد:
الف) خاطرات سالهای آخر احمدینژاد در این حالت، کسی را اذیت نمیکند و مانعی از سوی نظام ایجاد نمیشود، چون قرار نیست خود احمدینژاد به میدان بیاید، قرار است «شبیه احمدینژاد»ی بیاید که همان محاسن گفتمان احمدینژادی را دارد و سرکشیهای خود احمدینژاد را ندارد.
ب) اگر حسن اول، مربوط به حامیان احمدینژاد در بدنهی نظام است، نیامدن مستقیم احمدینژاد، حسن دیگری هم دارد که مربوط به حامیان وی در درون جامعه است. وقتی احمدینژاد نیاید و گزینهی مورد تایید وی بیاید، «آن دیگر»ی میتواند – در هماهنگی یا خودسرانه – خاطرات تلخ هشت سالهی احمدینژاد را منحصر به خود احمدینژاد کند و باز وعدهی مبارزه با فقر و فساد دهد و باز از فلان آقازاده و بهمان مسوول رانتخوار بگوید.
به هرترتیب، در این حالت، همچنانکه خاتمی در هر انتخاباتی، کابوسی برای اصولگرایان است، از این پس، احمدینژاد هم کابوسی برای اصلاحطلبان میشود؛ کماآنکه چنین شده است، در انتخابات 7 اسفند نیز خیلی از اصلاحطلبان، بی ربط و باربط، از مدتها پیش از انتخابات، از ورود احمدینژاد به انتخابات مجلس میگفتند و حضورش در مراسمهای ختم را نیز معنیدار تفسیر میکردند و تا روزهای آخر هم نگران ارائهی لیست احمدینژاد در تهران و شهرستانها بودند. اتفاقی که هیچ گاه رخ نداد و همین امر، احتمال سوم را رقم میزند.
احتمال سوم: فعالیتهای احمدینژاد، انتخاباتی نیست
این احتمال بیشتر از جانب طرفداران احمدینژاد مطرح میشود. همانطور که مشاور رسانهای احمدی نژاد در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه اگر احمدینژاد به دنبال اهداف انتخاباتی نیست، این سخنرانیها به چه منظور انجام میشود؟ تصریح کرده بود: «رویکرد احمدینژاد بازخوانی خط امام (ره) و تبیین آرمانهای انقلاب است که به عنوان یک وظیفهی ملی و انقلابی همواره آن را پیگیری میکند و به نظر بنده این امر یک تکلیف عمومی به ویژه برای همهی دل بستگان به آرمانهای انقلاب و تعالی و پیشرفت همه جانبهی کشور محسوب میشود». (باشگاه خبرنگاران جوان)
البته این احتمال خیلی نمیتواند جدی گرفته شود. چون اگر واقعا احمدینژاد دغدغهی «بازخوانی خط امام (ره) و تبیین آرمانهای انقلاب» را داشت، میتوانست اینها را از طریق مقاله و یا سخنرانیهای غیرسیاسی به نتیجه برساند، نه آنکه وقتی رقابتهای خاموش و پنهان انتخاباتی فعال میشود، همان زمان هم دغدغههای بازخوانی خط امام (ره) و تبیین آرمانهای انقلاب آقای احمدینژاد فعال شود. لذا فعالان اصلاح طلب باید مراقب فعالیتهای احمدینژاد باشند و تمامی تحرکات وی را رصد کنند تا در سال آتی و ایام انتخابات با شوکی که اصولگرایان از جانب فعالیتهای خاتمی، مواجه شدند، اصلاحطلبان، مواجه نشوند. اصلاحطلبان باید شوک احمدینژاد را جدی بگیرند و فکر نکنند این شوک را فقط خاتمی میتواند وارد کند. شاید احمدینژاد، قدرت موج آفرینی خاتمی را نداشته باشد، اما اگر به هر شکلی در انتخابات حاضر شود، بیتاثیر هم نیست و باید برای آن فکری کرد. اما این که در برابر احمدینژاد چه باید کرد، موضوع نوشتار دیگری است که در روزهای آتی ارائه میشود.
انتهای پیام
با سلام و تشکر از زحمات و اطلاع رسانی منصفانه تان
سید محمد خاتمی کابوس حاکمیت یک دست است
احمدی نژاد کابوس نه اصلاح طلبان، ایران وایرانیان و ایران دوستان و ملت های منطقه حتی! آدمی بی ریشه و بی هویت که عن قریب جاسوس بودنش بر اصولگراین و برخی آغایان معلوم می شود. او یک جاسوس است برای نابودی ایران نه انقلاب