پیشنهاد اردوغان را جدی بگیریم! | سعید حجاریان
یادداشتی از سعید حجاریان که با عنوان «پیشنهاد اردوغان را جدی بگیریم!» در وبسایت مشق نو منتشر شده را میخوانید:
چندی پیش بهمناسبت پیروزی ارتش آذربایجان در قرهباغ، آقای اردوغان در باکو حاضر شد و از رژه لشکرها سان دید و در آنجا، شعری به زبان ترکی خواند. آن شعر در ایران جنجالی به پا کرد و ذیل آن، تحلیلهایی درباره قصد و نیت واقعی وی ارائه شد؛ از تأکید بر «عثمانیگری» -که من آن را تحلیلی هیجانی و صرفاً ژورنالیستی میدانم تا مواردی که به واکاوی دقیق آنچه از سوی آقای اردوغان گفته شده بود، پرداختند. (نمونهای از تحلیلهای موشکافانه در اینباره را در مقاله «ترکهای سفید، فارسهای سفید» به قلم نادر صدیقی بخوانید) به هر ترتیب، در میان هیاهوی پدید آمده حول آن شعر، پیشنهاد رئیسجمهور ترکیه درباره ائتلاف میان کشورهای منطقه به فراموشی سپرده شد. در حالی که باید این پیشنهاد را با اِعمال تغییراتی به فال نیک گرفت.
چنانکه میدانیم مدتهاست جنگ میان گلوبالیستها و انزواجویان در سطح جهان بالا گرفته است. گلوبالیستها معتقدند جهان واحدی یکپارچه است و گریزی از ادغام در سرمایه جهانی و شرکت در تقسیم کار بینالمللی وجود ندارد و هر کشور باید بهواسطه مزیت نسبیاش در جهان ادغام شود. تحلیل جهان بهمثابه سیستمی یکپارچه در آراء افرادی از جمله فرناند برودل و امانوئل والرشتاین قابل ردگیری است که معتقدند هیچ کشوری قادر نیست نیازهایش را بهتنهایی تأمین کند بنابراین باید به سیستم جهانی متصل شود.
در مقابل این تفکر، انزواجویان معتقد به انفصال از این جهان هستند و بر این باورند که باید همهچیز را از داخل مرزهای خودمان تأمین و صرفاً به سرمایه ملی کشور تکیه کرد و بر این اساس است که نیاز به تبادل و تعامل را به صفر کاهش میدهند.
ریشه این اندیشه و مشتقات آن به «اقتصاد معیشتی» بازمیگردد؛ راهی که بعدها از سوی فیزیوکراتها دنبال شد و ردپای آن بهصورت رتوریک در ایران امروز مشاهده میشود. این راه حل در زمان وجود امپراتوریها کمابیش ممکن بود اما با تأسیس ملت-دولتها بهشدت با مشکل مواجه شد. با این حال، اکنون که آمریکا به وسعت یک امپراتوریست و تقریبا میتواند همه مایحتاج خود را از درون سرزمیناش تأمین کند، میل به انزواگرایی میکند؛ مقولهای که در آراء و عملکرد دونالد ترامپ قابل مشاهده بوده است.
حال باید پرسید راه توسعه کشورهایی از جمله ایران چیست؟ ایران از یکسو قادر نیست به انزواجویی میل کند زیرا اولاً اقتصاد کشور مبتنی بر صادرات نفت است و ثانیاً بهلحاظ تکنولوژیک نیازمند همکاری با کشورهای چندملیتی است تا در موضوعاتی از جمله توسعه نفتی، گازی و دیگر موارد صنعتی و همچنین تأمین مواد اولیه از بار کاستیهای تکنولوژیکاش بکاهد. از سوی دیگر نمیتواند گلوبالیست شود چرا که اولاً نظم حقوقی و پیمانهای بینالمللی نزد کشور ما پذیرفته نیست.
ثانیاً به دلیل تأثیرگذاری الگوی گلوبالیسم بر مقولاتی از جمله حذف تعرفهها، صنعت و اقتصاد داخلی با بحران مواجه میشود و حتی، نیروی ماهر از کشور خارج میشود. از آن گذشته، ذیل منطق گلوبالیسم تقاضاهایی مبنی بر همکاریهای امنیتی مطرح میشود که لزوماً نزد کشور ما پذیرفته نیست.
در چنین وضعیتی ایران ابتدا باید وارد پیمانهای منطقهای با کشورهایی در تراز خود و با بیشترین مشابهت شود. از پیوند و سازمانیافتگی این کشورها بهتدریج بلوک اقتصادی پدید میآید و بعد از مدتی، این بلوک به جهان متصل و نهایتاً در الگوی گلوبالیسم هضم میشود. چنانچه توجه کنیم، میبینیم در اتحادیهها، پیمانها و سازمانهایی از جمله «آسهآن»، «اتحادیه اروپا»، «سازمان همکاری شانگهای»، «نفتا» و امثالهم میل به تأسیس بازار مشترک وجود داشته است. در این بازارهای مشترک، سود و ضرر کشورها سرشکن میشود و آنها بهصورت پلکانی به سوی توسعه میروند. (برخلاف منطق گلوبالیسم که به نفع کشورهای قوی و توسعهیافته است.) البته، ورود به این قبیل بلوکها مانع از همکاری مستقل با کشورهای غیرعضو نیست. مثلاً ایران میتواند وارد پیمان اقتصادی منطقهای شود، و همزمان پروسه فروش نفت به چین و هند و کرهجنوبی را دنبال کند.
گستردگی بلوک مورد نظر میتواند حوزه تمدنی ایران را دربگیرد و کشورهایی از جمله عراق، ترکیه، ارمنستان، ترکیه، افغانستان، پاکستان و آذربایجان را گردهم آورد. این کشورها میتوانند بازار مشترک بسازند و با مدیریت تعرفه و باقی پارامترهای اقتصادی مسیر ثبات و توسعه اقتصادی را تمهید کنند و هر یک با توجه به توانشان مواردی از جمله پزشکی، نفت و گاز، نخبگان و نیروی کار و تکنولوژی را پوشش دهند.
موضوع این یادداشت لزوماً تأمین امنیت و ایجاد پیمان امنیتی نیست اما بلوک مورد نظر –که بر پایه مرز مشترک یا همسایگی است- در اولین گامها، صلح و ثبات و امنیت مشترک را نیز بهدنبال آورد و تهدیدهای منطقهای را کاهش میدهد. در واقع، براساس پیشنهاد آقای اردوغان میتوان از الگوی «اتحادیه اروپا» سرمشق گرفت و آن را بومی کرد و ضمن کاهش تنشهای منطقهای و همکاریهای اقتصادی، بهتدریج از قطبیت و پیمانهای دوجانبه فاصله گرفت.
انتهای پیام