خرید تور تابستان

شهرداری بی‌کاخ شهربانی | مرتضی بانک

مرتضی بانک، معاون اداری و مالی وقت وزارت امور خارجه و کارفرمای مرمت کاخ سابق شهربانی تهران در روزنامه ی «ایران» نوشت:

در خبرها آمده بود که شهرداری تهران آستین بالا زده است و دستی به سر و روی کاخ سابق شهربانی، به خصوص در فضای بیرونی آن کشیده و میدان مشق دوره عباس میرزا را احیا کرده است و خلاصه با صدای یک خواننده صاحبنام و بیش از هزار تماشاگر و صد البته سخنرانی همه آنچه را که در سکوت و بدون ساز و کرنا و کمترین انعکاسی و با تحمل مشقات یک گروه وسیع از معماران و مهندسان و تکنیسین‌ها و صدها کارگر زحمتکش و در زمان وزارت دکتر کمال خرازی وزیر وقت امور خارجه و با حمایت تام و تمام مسئولان وزارت امور خارجه انجام شد «به نام خود کردند» و این عجیب نیست چون که گفته‌اند: پیروزی هزار پدر دارد و شکست یتیم است اما این عجیب که از اصحاب رسانه حاضر در آن مجلس طرب حتی یک نفر نپرسید که آیا این ساختمان از 1315 – سال اتمام کار سابق شهربانی – به همین شکل و تر و تازگی مانده بود و انتظار می‌کشید که دلسوزی خون جگر خورده بیاید و بگوید؛ ای خلایق و ای شهروندان تهرانی یادتان باشد که این منم که به فکر میراث معماری شهرم! یادتان باشد که گذشتگان این معماری باارزش را به حال خود وانهاده بودند و این منم که میدان مشق را احیا می‌کنم تا عریض‌ترین خیابان تهران را به شهروندان و گردشگران که مشقی نکنند و بلکه گشتی بزنند و خوش باشند…

من همین جا و در تریبونی عام به شهردار محترم تهران تبریک می‌گویم که راه گذشتگان دلسوز را تلویحاً تأیید کرده و بی‌اعتنا از کنار این یادگار معماری 80 ساله نگذشته است اما معنای سکوت‌شان در ارتباط با مرمت و احیا و زمان انجام آن را درک نمی‌کنم و وظیفه خود می‌دانم که محض تنویر افکار عمومی چند نکته را یادآوری کنم:
کاخ سابق شهربانی در سال 1311 در زمینی به وسعت 21099 متر مربع و با سطح اشغال 7217 متر مربع و محوطه داخلی 8923 متر مربع در مدت چهار سال ساخته شد و از هر نظر یک معماری تلفیقی محسوب می‌شود.

از نظر معماری دوره هخامنشی تا معماری سنتی ایران و از لحاظ به کارگیری مصالح سنتی و مدرن – نظیر بتن و فلز و… – بهره گرفته شده است و بتدریج و بخصوص در این اواخر رو به ویرانی می‌گذاشت و کسانی که به عنوان متهم یا شاکی به این محدوده رفت و آمد کرده باشند حتماً به یاد می‌آورند که در یک سوی همین میدان مشق که در دوره محمدرضا شاهی به بلواری نامتناسب و مغایر با کاربری اولیه تغییر شکل یافته بود گروهی با دستبند به ساختمان یا همان کاخ آورده می‌شدند و در این سو سفرا و نمایندگان کشورهای مختلف یا شهروندان عادی درتردد بودند.

همین مشق باشکوه امروز، محل پارک کردن اتوبوس‌های کارمندان وزارت امورخارجه یا اتومبیل‌های کارکنان و خودروهای نیروی انتظامی بود که در بسیاری از مواقع به تعمیرگاهی می‌ماند که رانندگان در اوقات بیکاری در حال تعمیر اتوبوس‌هایشان بودند و همزمان مقامات عالی‌ خارجی در این فضا تردد می‌نمودند و…

من از سایر زشتی‌های این میدان باشکوه امروز چیزی نمی‌گویم اما به این نکته اشاره می‌کنم که با ایجاد تیم هدایت فنی و با حضور نمایندگان محترم میراث فرهنگی و معماران بنام و قدرتمند کشور ده‌ها ساعت صرف این شد که نیروی انتظامی متقاعد شد که این کاخ ویران شده را با قیمت مناسب به وزارت امور خارجه واگذار کند و باز ساعت ها وقت گذاشته شد که مسئولان و کارمندان وزارت امورخارجه متقاعد بشوند که با اندکی پیاده‌روی از پارکینگی نوساز، ویژه کارمندان این وزارتخانه استفاده نمایند و تا رسیدن به این نقطه من و همکارانم هزاربار مردیم و زنده شدیم و در مقابل مخالفان ایستادیم که این عریض‌ترین خیابان شهر تهران جولانگاه اتوبوس‌ها و… نشود و باز هزاران ساعت وقت و نیروی معماران و مهندسان خلاق به کار گرفته شده که از سال 1382 تا سال 1384 این کاخ چنان مرمت بشود که انگار سال 1315 است و کاخ آماده افتتاح است.

کاخی با 220 اتاق و 14 سالن. برای هر متر مربع آن از فکر و ایده گرفته تا تأمین بودجه و حتی برای نابودی و حذف موریانه‌هایی که تار و پود ساختمان را به زوال می‌کشاند از کارشناس حشره‌شناس به نام آقای مهندس علی پازوکی بهره برد تا اخذ یک نتیجه عالی، همه ما از بن جان مایه گذاشتیم تا این مجموعه به صورت محوطه‌ای بسیار زیبا و دیدنی با خیابان‌های سنگفرش شده و احیای بنای درونی آن علاوه بر کاربرد اداری در سطح عالی، محل بازدید اکثر ایرانگردان و جهانگردان در تهران قرار گیرد و خوشبختانه از تمام مراحل اجرا صدها دقیقه فیلم و هزاران قطعه عکس تهیه شد تا در مجامع دانشگاهی به عنوان یک نمونه دقیق و اصولی مرمت، تدریس بشود…

و شکی ندارم که از آغاز تا به پایان هیچ کدام از ما از شخص وزیر وقت گرفته تا نیروهای عادی به فکر آن نبودیم که چیزی را از آن خود کنیم بلکه تمام تلاشمان این بود که یک محدوده تاریخی را از مرگ حتمی نجات بدهیم و محض تنویر افکار آن مدهوشانی که تاریخ را به فراموشی سپرده باید بگوییم که در ضلع جنوبی این کاخ و طی زمان، یک و نیم متر از ارتفاع ساختمان در زیر خاک مدفون شده و برای رسیدن به کف واقعی ساختمان و نجاتبخشی فرسودگی آن دست‌اندرکاران مؤمن و معتقد با جان خود بازی کردند تا تاریخ نمیرد و ساختمان جان گیرد.

در اینجا وظیفه خود می‌دانم که به نام از کسانی همچون دکتر حمیدرضا نیک‌کار اصفهانی،دکتر بهروز غریب‌پور،شادروان دکتر سیدباقر آیت‌الله زاده شیرازی، شادروان مهندس هادی میر میران، مهندس حسین شیخ‌زین‌الدین، دکتر کامران صفامنش، مهندس فرامرز پارسی، دکتر ایرج کلانتری، دکتر ایرج اعتصام، دکتر اسکندر مختاری، مهندس مهرداد بهمنی و مهندس علی‌اکبر سعیدی و همکاران تلاشگر در اداره کل ساختمان و پشتیبانی وزارت خارجه وقت که متأسفانه نمی توانم ازیکایک آنان نام ببرم و تعداد زیاد دیگری از مهندسان فعال و کوشای کشور که دوشادوش من و با حداقل چشمداشت و با حداکثر ایمان و توان، کاخ را که حاصل کار معماران سرزمین عزیزمان بود به چنین فضایی مبدل بکنند تا امروز لوکیشن ده‌ها فیلم وسریال و گذرگاه هزاران هزار شهروند و گردشگر بشود،صمیمانه و از عمق جان قدردانی نمایم تا دست آخر در آن مراسم عجیب به نام دیگری نامگذاری نشود.

به یاد داشته باشید و غافل مباشید که همیشه کسانی هستند که می‌شنوند، که می‌بینند و کسانی هستند که به یاد می‌آورند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا