چرا حداد به جایگاه «بزرگتری»اصولگرایان نرسید؟
کارنامه سیاسی حدادعادل اگرچه 16سال مردِ پارلمان بودن را در خود ثبت کرده است، اما پازلهای ناکامی ادیب سیاستمدار حکایت از فاصله زیاد او تا تبدیل شدن به یک سیاستمدار زبده و سیّاس دارد.
فاطمه استیری در خبرآنلاین نوشت: شاید از همان روزی که وارد پارلمان شد بختاش را با خوش مرادی ننوشتند، همان سالی که به عنون سیامین نماینده مردم تهران قدم به وادی سیاستورزی گذاشت و 4 سال سخت و پر از التهاب را در کنار نمایندگانی یکدست اصلاحطلب گذراند. روزهایی که اصولگرایان نه فقط در پارلمان که در پاستور و دیگر نهادها نیز در اقلیت محض بودند.
«غلامعلی حدادعادل» یا همان مردِ منزوی مجلس ششم، 4 سال بعد با یک جَهش سیاسی بلند بر صندلی ریاست مجلس هفتم نشست، مجلسی که کرسیهای پارلمان را یکی پس از دیگری از چنگ اصلاح طلبان بیرون آورده و در اختیار اصولگرایان قرار داده بود تا روزهای خوش راست گرایان در سیاست ایران فرا برسد.
رودستی که حداد از احمدی نژاد خورد!
«حدادِ ادیب» که دیگر تبدیل به «سیاستمدار ادیب» شده بود اما اوقات آرامی را در مجلس هفتم که ریاست را برای او به ارمغان آورده بود نگذراند، اوج ناآرامیهای حدادعادل در صندلی ریاست مجلس هفتم از آن زمانی آغاز شد که مردی در پاستور روی کار آمد که روی خوشی به قوانین مصوب مجلس نشان نمیداد. حدادعادل که بعد از پایان یک ساله همزمانی دولت اصلاحات با مجلس هفتم، به مثابه دیگر اصولگرایان سرمست از روی کار آمدن احمدی نژاد بود، به یکباره با مردی روبرو شد که پایبندی به قانون چندان برایش تعریف شده نبود، شاید این اولین رودستی بود که حداد در عالم سیاست خورد.
همان احمدینژادی که حدادعادل در انتخابات سال 84 همراه با دیگر تحولخواهان تمام قد پشت او قرار گرفته بود به یکباره تبدیل به یکی از بزرگترین چالشهای او در ریاست مجلس هفتم شد. هرچند او بارها و بارها با مشی مماشات و همراهی با دولت احمدینژاد تلاش کرد اختلافات بین دو قوه را حل و فصل کند اما در نهایت تنش بوجود آمده کار را به جایی رساند که حداد گلایه مشکلاتش با محمود احمدینژاد را به رهبری کرد. او زمانی دیگر به شوخی و کنایه احمدینژاد را اینگونه تعریف کرد« خدا احمدینژاد را خلق کرد، بعد پشیمان شد و قالبش را هم شکست! باید فراموش کنید که شخصی مانند احمدی نژاد وجود داشته و رویه اش چنین بوده یا چنان بوده.»
پازلهای ناکامی حداد از بهارستان تا پاستور
ریاست مجلس هفتم برای مردی که چندان تجربهای در وادی سیاست نداشت، رویاهای بلندپروازنهای را در او پروراند، او که خیلی زود از صندلی نمایندگی مجلس به صندلی ریاست یکی از سه قوه اصلی نظام رسیده بود، سودای سیاست ورزیاش را به بیرون از ساختمان هرمی بهارستان بُرد و تلاش کرد خود را یکی از وزنههای اصولگرایی معرفی کند. تلاشهای چندین باره حداد اما نتیجه خوبی برای او نداشت. نه تحرکات او در رقابتهای انتخاباتی مجالس هشتم و نهم و نه کاندیداتوریاش در رقابتهای ریاست جمهوری 92 نتوانست از حدادعادل یک چهره سیّاس و زبده در عالم سیاست به تصویر بکشد.
مماشات با دولت نهم کار دست حداد داد!
او در آستانه انتخابات مجلس هشتم در کنار شاخصین اصولگرا چون عسگراولادی، ولایتی، لاریجانی، قالیباف، باهنر و …به تدوین منشور اصولگرایی پرداخت. پس از تدوین این منشور بود که زمزمهها برای تشکیل جبهه متحد اصولگرایان آغاز شد. هرچند این جبهه قرار بود رگههای اختلافی بوجود آمده بین راست گرایان سنتی و نوظهورهای اصولگرا را پنهان کند و همه را زیر یک سقف گردهم آورد ولی نتیجه نهایی آنی نبود که تصور میشد. وزنه سنگین نوظهورها در تصمیمات و لیست نهایی این جبهه در نهایت دلخوری برخی شاخصین اصولگرا چون قالیباف، لاریجانی و رضایی را به دنبال داشت. هرچند همان تصمیمات برای طیف نزدیک به حدادعادل خوشایند و مطلوب مینمود.
حدادعادل که در همان ایام انتخابات مجلس هشتم، علی لاریجانی را رقیبی قَدر برای خود در سرلیستی تهران می دید با کاندیدا شدن «فیلسوف سیاستمدار» از قم با خیالی راحت پا به میدان انتخابات گذاشت و با رای اول تهران وارد مجلس هشتم شد. رای اولی که برای او ریاست مجلس هشتم را به ارمغان نیاورد و اینبار در رقابت و رویارویی با علی لاریجانی برای کسب کرسی ریاست بهارستان کیش و مات شد، نه یک سال بلکه 4 سال پیاپی.
برخی ریشه عدم اقبال نمایندگان مجلس هشتم به ریاست حداد را در مماشات و سکوتهای او در مقابل محمود احمدینژاد در دوران ریاستش بر پارلمان هفتم میدانستند. به زعم همان نمایندگان مجلس هشتم، علی لاریجانی رییسی مقتدرتر در مقابل یکهتازیهای رییس وقت پاستور بود.
شکست در چند سال رقابت با لاریجانی برای صندلی ریاست مجلس هشتم، از حدادعادل یک نماینده آرام و گوشهنشین در صحن پارلمان ساخت تا آنجا که آقای ادیب بسیار کم وارد اظهارنظرهای درون مجلسی میشد.
حداد با فراکسیون سازی به جنگ لاریجانی رفت
هنگامه انتخابات مجلس نهم بی شک اوج اختلافات درون جریانی اصولگرایان بود. یک سوی ماجرا نواصولگرایان و طیف نزدیک به احمدی نژاد بودند و سویی دیگر سنتی های اصولگرا. تکاپوهای وحدت طلبانه مرحوم عسگراولادی و مرحوم آیت الله مهدوی کنی در نهایت نتوانست همه را زیر یک سقف جمع کند و راه های اصولگرایی بیش از گذشته منشعب شد. لیستهای انتخاباتی یکی بعد از دیگری منتشر میشدند، پایداری ها حضور نزدیکان قالیباف و لاریجانی در لیست نهایی تهران را برنتافتند و لیست 30 نفره منتشر کردند. صدای ملت هم دیگر لیستی بود که توسط علی مطهری، غفوری فرد، کاتوزیان، عباسپور و …منتشر شد. لیستی که گفته میشد نتیجه کارشکنی چهرههایی چون حدادعادل برای قرار ندادن مطهری، غفوری فرد و کاتوزیان در لیست 30 نفره تهران بوده است.
حداد اینبار هم با رای اول تهران بر حضورش در بهارستان برای سومین دوره پیاپی مُهر تایید زد اما باز هم نتوانست در رقابت تن به تن با لاریجانی پیروز شود. حدادعادل در میدان رقابت با لاریجانی حتی تا پای همراهی با طیف پایداریها که به تندروهای مجلس معروف شده بودند هم پیش رفت و با تشکیل فراکسیون اصولگرایان راهش را از طیف نزدیک به لاریجانی جدا کرد. این فراکسیون سازی هم دستاوردی برای او نداشت. او باز هم ناکام بزرگ رقابت با علی آقای لاریجانی در مجلس نهم بود.
حرکت ادیبِ بهارستان به سمت پاستور
همین ناکامیهای پی در پی در مجلس بود که حدادِ ناکام را راهی رقابتهای ریاست جمهوری کرد تا شاید اگر کرسی ریاست بهارستان را نتوانست پس بگیرد صندلی پاستور به او برسد. او سودای سیاستمدار بودنش را در سال 92 وارد گود انتخابات ریاست جمهوری کرد. شاید از بختِ بد حداد بود که کاندیداهای ریاست جمهوری آن سال بیشتر از هم کیشان اصولگرایش بودند.
همین امر هم باعث شد که او وارد ائتلاف سه نفره با ولایتی و قالیباف شود. ائتلافی که گفته میشد به پیشنهاد حداد شکل گرفته ولی از قضا اولین منتقد ائتلاف نیز همو شد. گرچه ائتلاف سه گانه در ابتدا مدعی شد فقط یک کاندیدا باقی خواهد ماند اما دایره اختلافات بین سه عضو ائتلاف روز به روز بیشتر شد و هرسه چهره در صحنه رقابت باقی ماندند.
حداد عادل که با قرار گرفتن در این ائتلاف عملا حمایت طیف پایداری و حتی بخشی از رهپویان و ایثارگران را از دست داده بود در نهایت به این نتیجه رسید که ادامه حضورش چیزی جز ناکامی دیگر در پرونده سیاسیاش نخواهد داشت. «انصراف» شاید همان تصمیم درست و البته دیرهنگامی بود که حداد در روزهای پایانی تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری گرفت تا لااقل به جای مُهر شکست، مُهر انصراف در کارنامه اش ثبت شود.
رویای«برادر بزرگتر» اصولگرایان شدن هم محقق نشد
اصولگرایی بعد از آیت الله کنی و حبیب الله عسگراولادی گویی بی بزرگتر و بی رهبر شده است، مردانی که حتی در اوج اختلافات بین پیران و جوانان اصولگرا باز هم قدرت و نفوذ کاریزماتیک بالایی در بین تشکل های مختلف اصولگرایی داشتند. بعد از فوت این دو بزرگ اصولگرا، شکافها بیشتر و صداهای اختلافی بلندتر از قبل شد. همین فضای مبهم بود که بسیاری را به هوس بزرگتر اصولگرایان شدن انداخت.
هرچند بودند عقلا و بزرگانی که تاکید داشتند در شرایطی که اصولگرایی نه عسگراولادی دارد نه آیت الله مهدوی کنی بهتر است چهره هایی چون ناطق به میدان بیایند، اما دیگرانی هم بودند که همچنان بر طبل مخالفت با بزرگان و چهره های بااعتبار اصولگرایی پرداختند. دیگرانی از جنس نواصولگرایان که با وجود آنکه یک پای اصلی شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بودند ولی باز هم در مسیر درست وحدت گرا بودن قرار نگرفتند و بر طبل اختلافات و خط و نشان کشیدن برای بزرگترهای اصولگرا کوبیدند.
در چنین فضای مسموم شده از تندرویها، برخی اعتدالیون اصولگرا چون لاریجانی، ولایتی و رضایی هریک خود را از دایره تصمیمات حزبی و تشکیلاتی اصولگرا بیرون کشیدند و فضای باز شده برای تندروها و همراهی طیفی از سنتیهای اصولگرا با افراطیون اصولگرا را مناسب برای ورود نمیدانستند. شاید همین امر بود که برخی چون حدادعادل را به فراست انداخت تا از مقبولیتش بین تحولخواهان و طیف پایداریهای اصولگرا بهره گرفته و لباس برادر بزرگتری اصولگرایان را بر تن کند. لباسی که گویا به تن او اندازه نبود و فقط یک ناکامی دیگر در پرونده سیاسی او به ثبت رساند.
چه آنکه ائتلافی که با اما و اگرهای زیاد در ایام انتخابات مجلس دهم سربرآورد و حدادعادل در جایگاه سخنگویی او مدعی شد با تشکیل این ائتلاف بالاخره دود سفید از اردوگاه اصولگرایی بلند شده، نه تنها موفق نشد همه اصولگرایان را همراه کند بلکه با شکست سنگینی هم روبرو شد و سنگر پارلمان را به رقیب اصلاح طلب تقدیم کرد.
آقای حداد دیگر آقایِ پارلمانی نیست!
هشتم خرداد ماه که برسد، باید از غلامعلی حدادعادل با عنوان «نماینده سابق» مجلس نام برد، مردی که سودای بزرگی در ساختمان هرمی بهارستان داشت اما فقط یک دوره ریاست مجلسی برایش رقم خورد. گویی 16 سال مردِ پارلمان بودن نتوانست از حدادعادل یک شطرنج باز قهار در صفحه سیاست ایران بسازد.
انتهای پیام