زبان نفرت زبان ویرانی است
کامبیز نوروزی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «زبان نفرت زبان ویرانی است» نوشت:
دردا کـه هدر دادیم، آن ذات ِ گرامی را
باید ترسید از این همه خشم و کین و نفرتی که در فضای مجازی گروهی از ایرانیان در میان ایرانیان چنین بی دریغ می پراکنند. نان گروهی از ایشان در تولید همین کینه است. سردمداران نفرت پراکنی اند. اما بسیاری دیگر شاید از فرط نومیدی از وقایع داخل کشور است که زبان به خشم و نفرت باز می کنند. زبان نفرت و کین، زبان تباهی است. چه از سوی صاحبان قدرتی منتشر شود که مدام در پی توسعۀ قدرت خویش اند و چه از سوی کسانی که از ناراوایی ها خسته شده اند و چه از سوی آنها که مثلا در مقابله با قدرت مواجب می ستانند برای نفرت پراکنی.
می توان زبان خشم و کین کسی را فهمید که عزیزش را در آبان، یا امثال آن به ضرب گلوله ای پنهان از دست داده است. می توان رنج و پرخاش و خشم کسی را حس کرد که جگرگوشه اش در موشک خوردن پرواز اوکراین پر کشید. اینها رنجهایی است که هر انسانی به فغان می آورد و خداوند نیز تندگویی و فریاد مظلوم را روا دانسته است. فریاد ایشان را باید شنید و مرهمی برای زخمهاشان جست.
اما حساب این حرفها نیست. هرچیزی را بهانه می کنند برای آنکه بذر نفرت بپاشند و کینه بسازند. در همین 10-15روز ببینیم چه قشقرقی راه انداخته اند.
اصغر فرهادی پس از بردن جایزه ای در جشنوارۀ کن هدف می گیرند و هر ناسزا را نثارش می کنند. چرا؟ چون آنطور حرف نزده و فیلم نساخته است که دیگرانی مانند مخالفان جمهوری اسلامی دوست دارند. گویی اگر کسی همسوی ایشان نباشد مستحق هر کیفر است. به دوستی عرض کردم اگر در گذشته امثال سعید مرتصوی و امروزها امثال صلواتی نویسنده و روزنامه نگار و غیره را به جرم فعالیت علیه نظام مستحق کیفر می دانسته اند، گروهی هم هستند که آدمها را به جرم عدم فعالیت تبلیغی علیه نظام کیفر می دهند.
جواد فروغی، در المپیک مدال طلای تیراندازی می گیرد. باز جوخه به کار می افتد. خشم و کین است که جولان می کند علیه او.
دو دختر جوان ایرانی در المپیک توکیو مسابقۀ تکواندو دارند. ناهید کیانی، از تیم ملی ایران یک سوست. کیمیا علیزاده به عنوان عضو تیم پناهندگان که لابد رنجشی داشت که به انتخاب خود از ایران خارج شد. یک مسابقۀ ورزشی است. اما چنان می نویسند و می گویند که گویی نبرد سیاهی و سپیدی است. رادیو و تلویزیون ایران که سالهاست یک پای ثابت کینه پروری و زبان نفرت است موقع پخش گزارش یا اخبار این مسابقه نامی از کیمیا علیزاده نمی برند و فقط به اشاره به او کنایه می زنند و دوستان دیگرشان باران ناسزا برسر علیزاده می بارند. در سوی مقابل هم از نام کیمیا علیزاده پرچمی می سازند باز برای بازتولید خشم و کین.
این زبان، بیمار است. با این زبان گروهی خواسته و خیلی ها ناخواسته، سرمایۀ اجتماعی ما را نشانه می روند. راویان نفرت و کین، در هردوسوی این نزاع دیگر به حوزۀ سیاست هم بسنده نمی کنند و به عرصه های دیگر هم تجاوزمی کنند، تازه ترین نمونه هایش از اصغر فرهادی تا فروغی و کیانی و علیزاده ای که اگرچه مهاجرت کرده است اما هنوز نامش را به سه رنگ پرچم ایران روز لباس ورزشی اش نوشته است. این زبان، زبان ویرانی است، زبان ویرانگری است. بترسیم از پاشیدن تخم کین و نفرت بر زمینی که سرزمین ماست که از بذر زبان نفرت و کین جز خارزار نمی رود.
خدا رحمت کند حسین منزوی را که سرود:
تشویش هزار «آیا»، وسواس ِ هزار امّا
کـوریم و نمی بینیم، ورنه همــــه بیماریم
دردا کـه هدر دادیم، آن ذات ِ گرامی را
تیغیم و نمی بّریم، ابـریم و نمی باریم
مــن راه تو را بستـه، تو راه مــرا بستـه
امیّد ِ رهایی نیست، وقتی همه دیواریـم
انتهای پیام