یاسر خوشنویس: دانشگاهِ رام میخواهند
سرویس سیاسی انصاف نیوز: یاسر خوشنویس دربارهی دلایل کنارگذاشتن اساتید و اتفاقات گروه فلسفه علم شریف گفت:«جمهوری اسلامی یک رویکرد سیستماتیک غلط دارد که کلا دانشگاهِ رام میخواهد. یک دسته اشتباهات را هم آقای دکتر گلشنی در انتخاب نیروها و در حذف نیروها داشته اند. خروجی گروه فلسفه علم یک انحطاط تدریجی بوده است».
دکتر «یاسر خوشنویس» نویسنده و دانشآموختهی فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف در گفتگو با انصافنیوز به مسالهی کنارگذاشتن اساتید و حاشیههای گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف پرداخته است.
آقای خوشنویس با اشاره به این نکته که کنار گذاشتن اساتید در گروه فلسفه علم و در کل فضای دانشگاهی اتفاق جدیدی نبوده است میگوید:«مساله ای که در گروه فلسفه علم اتفاق افتاده امر یگانه ای نبوده که برای اولین بار صورت گرفته باشد، بلکه چیزی است که ما در طول این سال هایی که گروه فلسفه علم وجود داشته است دیده ایم؛ در دوره هایی هم در کل فضای دانشگاهی وجود داشته، از انقلاب فرهنگی بگیرید تا سالهای 89تا92 در دورهی احمدی نژاد که اساتید خوبی از دانشگاه کنار گذاشته شدند».
مساله سترون کردن دانشگاه است
او از اتفاقی با عنوان «سترون کردن دانشگاه» حرف میزند و با اشاره به لایحهی استقلال دانشگاه تهران میگوید: «مساله به طور کلی چیزی است که من آن را سترون کردن دانشگاه نامیدهام. در واقع هر استادی که احساس شود افکار خودش را دارد و افکارش به هر دلیلی و با محاسباتی که دارند برایشان نگران کننده است یا برایشان چالش درست میکند، از دانشگاه حذف میکنند. سرمنشا این مساله را حداقل تا دههی بیست میتوان دید؛ در لایحهی قانون دانشگاه تهران که در سال 1313 نوشته شد و بعد در سال 1321 متممی به آن اضافه شد، در این متتم دانشگاه مستقل محسوب شده است؛ یعنی رییس دانشگاه تهران را وزیر علوم تعیین نمیکند بلکه خود اساتید تعیین میکنند. و چه به لحاظ مالی و چه به لحاظ اداری دانشگاه مستقل در نظر گرفته شده است.
علی اکبر سیاسی که این لایحه را تنظیم کرده بود و بعد خودش حدود 11 سال رییس دانشگاه تهران بود، بسیار تلاش کرد که دانشگاه مستقل باشد. از جانب دربار به آقای سیاسی فشار آوردند که اساتیدی مانند بازرگان و مظفر بقایی و محمد قریب را اخراج کنند بخاطر اظهارنظرهایی که بخاطر قرارداد کنسرسیوم داشتند و همچنین مواضع ملی گرایانه و تودهای اساتیدی که مطرح بودند. علی اکبر سیاسی با توجه به همین لایحه میگفت من از دربار و وزیر فرهنگ دستور نمیگیرم. او این اساتید را اخراج نکرد و تا جایی هم این ماجرا تداوم پیدا کرد که خود علی اکبر سیاسی را برداشتند».
آقای خوشنویس دربارهی حذف تدریجی استقلال دانشگاهها گفت: «بعد از سال 1332 دانشگاه عملا استقلالی نداشت و به تدریج رو به سرآشیبی رفت. در دورهی جمهوری اسلامی که اصلا کسی این استقلال را به رسمیت نمی شناسد و وزیر علوم که میآید همهی رییس دانشگاهها را عوض میکند. در نتیجه هر رییس جمهوری که عوض میشود روسای دانشگاه ها هم عوض میشوند. هیچ وقت هم منطق این کار را متوجه نمیشویم.
نگاه رسمی به طور کلی نگران هرگونه اندیشهای است که ولو به مقدار ناچیزی با گفتمان رسمی فاصله داشته باشد. حتی لازم نیست مارکسیست باشید تا با این مساله مواجه شوید. با هرگونه دگراندیشی ممکن است شما را متهم کنند و به صورت فردی یا سیستماتیک شما را کنار گذارند».
دولت احمدی نژاد نیمچه استقلال دانشگاه را هم گرفت | لازمه قدرت نهادی صنفی برای اساتید دانشگاهها
یاسر خوشنویس با اشاره به ساز و کار هیات جذب متمرکز دولت احمدی نژاد در جذب اساتید، به از بین رفتن استقلال کامل دانشگاه اشاره میکند و میگوید: «سازوکاری که آقای احمدی نژاد درست کرد و آن هیات جذب متمرکز وزارت علوم بود، اصلا وظیفهاش همین بود. یعنی حداقل در دهه 70 و 80 دانشکدهها نیمچه استقلالی داشتند؛ خودشان اساتید را جذب میکردند و صلاح میدیدند که با چه کسی کار کنند. الان دیگر آن را هم نداریم. اواخر دههی 80 و اوایل دهه 90 بسیاری از اساتید را بازنشسته یا اخراج کردند و هیات جذب متمرکز آوردند که دیگر هر کسی بخواهد جذب شود باید به آن هیات مرکزی درخواست دهد. این سازوکار جذب باعث سادهتر شدن گزینش شد. اگر هم افرادی احیانا از آن فیلتر رد شدند، بعدا هم اگر حرفی زدند که حضرات خوششان نیامد او را کنار گذاردند».
خوشنویس شکلگیری قدرت صنفی برای اساتید دانشگاهها را مساله اصلی دانسته و ادامه میدهد: «این مساله با بیانیه دادن و اعتراض حل نمیشود. ما باید از آن ظرفیتی که به لحاظ نهادی یا صنفی میتوانیم داشته باشیم استفاده کنیم. اساتید دانشگاه باید بتوانند هم چنان که مثلا رییس صنف بزازها را خود بزازها انتخاب میکنند، آنها هم رییس صنف اساتید را که رییس دانشگاه یا رییس دانشکده باشد را انتخاب کنند. اگر بتوانند این کار را انجام دهند آن وقت ما آن قدرت نهادی که دورهی علی اکبر سیاسی داشتیم را می توانیم دنبال کنیم. اما مساله اینست که اساسا نگاه رسمی با چنین سازوکاری در حوزه ی دانش مخالف است. چون دانشگاه را یک دانشگاه مطیع می خواهد که همان ایده های گفتمان رسمی را بازپروری و بازتولید کند».
دکتر گلشنی در مدیریت گروه اشتباهات بزرگی داشته اند
وی با اشاره به نمونه هایی از کنارگذاشتن اساتید در گروه فلسفه علم شریف میگوید: «چیزی که خودم در سالهایی که فلسفه علم میخواندم تجربه کردم این بود که مثلا به آقای نسرین گفتند شما رویکردت دینی نیست. به آقای زیباکلام گفتند تو نسبیگرا هستی. به آقای شیخ رضایی و آقای کرباسی زاده به اَشکال دیگری مخالفت کردند. احتمالا الان هم به آقای اباذری به دلایل سیاسی، چون فلسفه سیاسی هم درس میدهد، ایراداتی میگیرند.
اگرچه من شخصا به دکتر گلشنی به لحاظ علمی و به این جهت که این گروه را تشکیل داده علاقمندم و استاد راهنمای تز خود من هم بودهاند، از ایشان ممنونم اما از نظر شیوهی مدیریت ایشان اشتباهات بسیار بزرگی کردهاند. اوایل دههی 90 اساتید بسیار خوبی را حذف کردند. آقای علی آبادی که فوت کردند. آقای زیباکلام و نسرین را که کنار گذاشتند. آقای شیخ رضایی و آقای کرباسی زاده را هم که بهترین افراد همین گروه بودند و به انگلستان رفته و برگشته بودند را هم کنار گذاشتند».
او ادامه داد: «دکتر گلشنی اما افراد ضعیف و کم بنیهای را هم به کار دعوت کردند. مثلا شما میبینید درس «مقدمهای بر فلسفه علم» که آقای تقوی در لیسانس درس میدهند با درس «مقدمهای بر فلسفه علم» مربوط به ارشد، و «فلسفه علم 1» مرتبط با ارشدها، و دروس «فلسفه علم 2» و «فلسفه علم پیشرفته» که خود ایشان درس میدهند، اول و آخرش یکی است. من شخصا تاسف میخورم و مایهی شرمساری است که منابع امتحان دکتری را دوباره از کتاب چالمرز تعریف میکنید. چالمرز را برای خواندن در مترو نوشتهاند آقای تقوی عزیز! آقای تقوی که کتابهای شما، همه، کار دوستان و دانشجویان است و به اسم شما منتشر میشود، چالمرز برای آن دسته کاربرعمومی است که هیچ تحصیلی در آن حوزه ندارد. چطور میشود که متن لیسانسِ من چالمرز است، متن ارشد من هم چالمرز است، متن پیشرفتهی من هم چالمرز است و متن ورودی دکترای من هم باز چالمرز است. احتمالا به دانشجوی دورهی دکتری هم چالمرز درس میدهید».
خروجی گروه فلسفه علم افرادی مبتذل و گرفتار به جهل مرکباند
خوشنویس وضعیت تحصیلی در گروه فلسفه علم را نامناسب میداند و میگوید: «وضعیت بحرانی که من خودم در گروه تلگرامی فلسفه علم میدیدم، اینست که دوستانی که آنجا هستند سادهترین مفاهیم را نمیدانند. مقالات ابتدایی را از رو نخواندهاند. حتی تردید دارم بعضی از دوستان که مدرک ارشدشان را هم شاید گرفته باشند پنج مقالهی انگلیسی را هم از رو خوانده باشند. خروجی گروه افرادی است که هیچ متنی از کارناپ، پوپرو کوهن را از رو نخواندهاند و با یک سری توصیفات عمومی و زرد و مبتذل و غیرواقعی و متاسفانه گرفتار جهل مرکب و البته پرادعا از آنجا بیرون میآیند.
کیفیت درسی که ما سال 84 با آقای نسرین داشتیم، که درس بسیار طاقت فرسایی بود، طوری بود که ما برای هر هفته شاید 30تا40 صفحه انگلیسی میخواندیم، یادداشت مینوشتیم و آقای نسرین یادداشتهای ما را کامنت میگذاشت و حتی ایشان از ما سوال هم میکرد. در واقع تحول ما را در طول ترم رصد میکرد. از ما یک یا دو مقاله میخواست و کاملا ما را رصد میکرد و به ما کامنت میداد؛ مثلا اینجا دچار مغالطه شدی، فلان جا مبهم صحبت کردی و … برای هر کدام از یادداشت های هفتگی ما وقت گذاشته بود و من هنوز بعد از 15 سال کامنتهای ایشان را دارم».
هیچکس با گوش کردنِ نطقهای به سبکِ آقای سروش فیلسوف نمیشود
او با برشمردن دو دلیل در ضعف کیفیت گروه فلسفه علم ادامه میدهد: «چیزی که من میخواهم بگویم اینست که نگاه رسمی یک رویکرد سیستماتیک غلط دارد که کلا دانشگاهِ رام میخواهد. یک دسته اشتباهات را هم آقای دکتر گلشنی در انتخاب نیروها و در حذف نیروها داشتهاند. خروجی گروه فلسفه علم یک انحطاط تدریجی بوده است. شما یک سنجهی ابتدایی را درنظر بگیرید؛ کسی که از اینجا مدرک ارشد گرفته، چند متن کلیدی را از رو خوانده است؟ آیا هیچ وقت زبان پوپر، لحن کارناپ، شیوهی استفادهی کوهن از نمونههای تاریخ علم را چشیده اصلا یا نه؟ من چیزی که از طرح درسها و از خروجیها میبینم اینست که مدتها است که این اتفاق نیفتاده.
به دوستان گفتهام که هیچ کسی با ترجمهی مقاله برای استاد، فیلسوف نمیشود. هیچ کسی با گوش کردن به نطقهای آمیخته به سبک آقای سروش که یک ذره مولوی بگوییم و خاطرات مدیریتیمان را تعریف کنیم و کمی به شرق و غرب بزنیم و این گونه سخنوریها فیلسوف نمیشود».
دکتر اباذری زیر بلیط نهاد و فرد خاصی نبود
آقای خوشنویس دربارهی کیفیت کار اباذری اشاره کرده و میگوید:«ما به دقت نظری، گفتگوی نقادانه و متن خوانی اصیل احتیاج داریم. این چیزها در گروه فلسفه علم تقریبا مرده است. آقای اباذری که با زحمت آقای آزادگان آمد، اولین بار که دو سال پیش بود، طرح درسش را در کانال تلگرامی گذاشت، و من از خواندن آن بسیار خوشحال شدم. چراکه ایشان بخاطر تحصیلاتی که دارد یک طرح درس سازمان یافته در قالبی که میتوانم بگویم در اروپا و آمریکای شمالی هم همانگونه درس میدهند، ارایه دادند. یعنی متن اصلی دارد و پیرامونش متون دیگری کار میشود، گفتگوی نقادانه وجود دارد و مقاله باید ارایه شود. این شیوه ای است که دکتر نسرین و کرباسی زاده و شیخ رضایی در طول چند ترمی که درس داشتند پیاده کردند.
من فکر نمیکنم دوستان دیگری که شیوهی تحصیلشان محل اشکال است، آکادمی واقعی ندیده اند و استاد خوب هم ندیده اند حتی چنین شیوهای را هم بتوانند تقلید کنند. وقتی آقای اباذری آن طرح درس را گذاشتند من بسیار خوشحال شدم و حتی شخصا دوست داشتم سر کلاس ایشان بنشینم که متاسفانه زمان آن درس به من نمیخورد».
او افزود:«از اینکه بخواهند ایشان را حذف کنند تعجب نمیکنم. یعنی اگر ایشان میماند و پایدار میشد تعجب میکردم. چون واضح است وقتی کیفیتِ آقای اباذری باشد، بیکیفتی سایر حضرات آشکار میشود. علاوه بر این روشن است که آقای اباذری برخلاف مثلا آقای تقوی، زیر بلیط نهاد و فرد خاصی نیست.
آقای اباذری یک اندیشمند مستقل است. ما اصلا دوست نداریم کسی مستقل باشد. میخواهیم همه دستبوس و مجیزگوی ما باشند. این شیوه ای است که هم در گروه میبینیم و هم شیوه ای است که در کل دانشگاه شریف میبینیم و هم شیوه ای است که در وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی تا سطوح بالاتر میبینیم.
از هر آدم مستقلی بدمان میآید چون آنها ضعفهای ما را آشکار میکنند
از هر آدم مستقلی بدمان میآید. چرا؟ چون آدمهای مستقل ضعفهای ما را آشکار میکنند و آقایان و حضرات هم دوست ندارند ضعفها و خطاهایشان آشکار شود. این اقتدارگرایی سنتی ایرانی است که دوستان زیادی هم دربارهاش نوشتند؛ از جامعهشناسی نخبهکشی آقای رضاقلی در نظر بگیرید تا مسایل مربوط به اندیشهورزی در ایران یا زوال اندیشه سیاسی که آقای طباطبایی توضیح داده و کارهای دیگری که وجود دارد.
به نقطهی آغازین برمیگردم که این امر یک تکاتفاق نیست. این حاصل سازوکار دوسه هزار ساله ای است که بر این کشور وجود داشته و به رغم اینکه کشور به ظاهر جمهوری شده باز هم همان طرز فکر اقتدارگرایانه بر کشور حکمفرما است؛ از برگزارکردن یک کلاس و گرداندن یک گروه تا سطوح عالی تر».
این اتفاقات تکرار خواهد شد
خوشنویس در پایان ضمن ناامیدی از تغییر رویهی فعلی و تکرار اتفاقات مشابه گفت:«شخصا برای آقای اباذری خوشحالم؛ چراکه به لحاظ اندیشه و خط فکری ایشان الان آزاد میشود. البته من مسایل مالی ایشان را نمیدانم که چقدر به دانشگاه وابسته اند. خود من هیچ وقت برای هیچ دپارتمانی نه تلاش کرده ام عضویتی پیدا کنم و نه تلاش کرده ام درس بدهم و نه در فکر دارم که این کار را بکنم. برای اینکه میدانم اگر چنین کاری کنم روزی که در این سازوکار عضو هیات علمی شوم، همان روزی است که ظرفیت فکری من به سرعت و به شدت افت خواهد کرد و چه بسا اصلا خاموش شود.
با این حرفها هم کسی رویه اش را عوض نخواهد کرد و این اتفاقات باز هم تکرار خواهد شد. به هرحال دوستانی هستند که برای اینکه ضعف هایشان آشکار نشود و برای اینکه مجبور نشوند وارد گفتگو و نقد شوند، هرکسی را که فکر میکنند با آنها زاویه ای دارد حذف خواهند کرد و یا اصلا اجازهی حضورشان را نخواهند داد.
بدا به حال دانشجویان؛ امیدوارم دوستان اشکالات و نواقص این سازوکاری که وجود دارد را دنبال کنند و خودشان وقت بگذارند و زحمت بکشند و از اساتید مستقل دعوت کنند برای گفتارهایی، یا فایلهای دروس اساتیدی مانند دکتر نسرین را گوش دهند که در سایتی مثل صدانت هست و خودشان به نحوی آن نقصها را پر کنند».
انتهای پیام
سلام. من هم فارغ التحصیل دکتری گروه فلسفه علم دانشگاه شریف هستم. با نقدهای آقای خوشنویس نسبت به این گروه موفقم. متاسفانه دوره دکتری بسیار ضعیف و دارای مشکلات اساسی بود.
سوال شخصی: درامد حضرتعالی از کجاست؟اگر نخواهیم هیئت علمی شویم و فلسفه بخوانیم از کجا پول دربیاریم تا یک امرار معاش میانه داشته داشته باشیم.
سلام
پیشنهاد میکنم یادداشت زیر از محمد جمالی رو هم ببینید:
آقای آزادگان! آزاده باش/ اتهامات وارده به مهدی گلشنی در دانشگاه شریف کذب است
http://www.ensafnews.com/326885