خرید تور تابستان ایران بوم گردی

حمله‌ی پوتین به اوکراین و لزوم تأمل عمیق‌تر در فلسفه‌ی سیاسی

ابوالقاسم شهلایی مقدم، مدیرمسئول انتشارات نقش‌ونگار، در یادداشتی با عنوان «حمله‌ی پوتین به اوکراین و لزوم تأمل عمیق‌تر در فلسفه‌ی سیاسی» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانه‌ی حمله‌ی نظامی روسیه به اوکراین نوشت:

از همان زمان که پوتین برای اوکراین یک تاریخ جعلی به روایت استالینی را روایت می‌کرد و به خورد مردم روسیه و اوکراین می‌داد و اوکراین را جزو روسیه‌ی بزرگ می‌دانست معلوم بود که برای تصرف اوکراین خیالاتی دارد، خصوصا که در ۲۰۱۴ به کریمه هم دست‌اندازی کرده بود. بعدتر، همین اواخر، از همان زمان که جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، خبر می‌داد که پوتین حتما به اوکراین حمله می‌کند معلوم بود که مقصد پوتین تصرف کی‌یف و تسلط بر کل اوکراین است؛ آمریکایی‌ها این را می‌دانستند، تحلیل‌گران هم این را می‌دانستند؛ معلوم بود که برای پوتین تصرف یکی‌دو منطقه‌ی مرزی به‌منظور ایجاد یک سپر دفاعی در مقابل ناتو، کافی نیست و او هم آدمی نیست که به این مختصر بسنده کند و استخوان لای زخم بگذارد. آن تاریخ‌سازی بهانه‌ی چنین حمله‌ی گسترده‌ای بود.

  • آیا آمریکا و غرب می‌دانستند روسیه چنین حمله‌ی همه‌جانبه‌ای به اوکراین می‌کند یا خیر؟
  • چرا اوکراین یک ارتش قابل قبول برای دفاع ندارد و چرا این ارتش تقریبا تا الآن که روس‌ها نزدیک پایتخت هستند دفاع قابل توجهی نکرده است؟
  • چرا دولت اوکراین پس از تسلط روس‌ها بر کریمه در ۲۰۱۴، قدرت دفاعی خود را با خرید سلاح و تجهیز نیرو مستحکم نکرد و اگر به بهانه‌ی عدم تحریک روس‌ها چنین نکرده، در این سال‌ها چه اتفاق بدتری جز آنچه اکنون به سرش آمده ممکن بود به سرش بیاید؟
  • چرا غرب که می‌دانست پوتین به اوکراین حمله می‌کند، حداقل در این یکی‌دو ماه اخیر، هیچ اقدام مؤثری برای جلوگیری از حمله و دفاع از اوکراین نکرد؟ بی‌عملی ناتو با چه توجیهی بوده، طوری که اکنون صدای اردوغان را هم درآورده است؟
  • آیا در مورد خاص اوکراین، بین آمریکا و روسیه معامله‌ای صورت گرفته و بده‌‌بستانی در کار است؟
  • آیا غرب عمدا با این نوع موضعگیری انفعالی درصدد ساختن باتلاقی برای روس‌هاست و آیا اوکراین قابلیت این باتلاق شدن را دارد؟ و چنین کاری از لحاظ حقوق بشری چه توجیهی دارد؟

ده‌ها پرسش از این دست درباره‌ی این مهم‌ترین اتفاق جنگی پس از جنگ جهانی دوم، آن هم در یک نقطه‌ی بسیار مهم اروپا مطرح است که گرچه مهم است، اما فعلا در الویت نیست. اولی‌ترین و فوری‌ترین وظیفه‌ی سیاستمداران، چه آنها که در رأس کارند و چه آنها که بازنشسته‌اند ولی از مقبولیتی برخوردارند و نیز هر فرد یا نهاد معتبری که می‌تواند نفوذ و دخالتی کند نجات‌دادن جان ده‌ها هزار انسان در معرض خطر و صدها هزار خانواده‌ی در معرض آوارگی است؛ کسانی که یا از پوتین می‌ترسند یا نمی‌خواهند در سایه‌ی یک حکومت نامعلوم دست‌نشانده‌ی او، خود و فرزندان‌شان ادامه‌ی حیات دهند. به نظر می‌رسد مردم اوکراین مردمی صلح‌دوستند و باید زودتر صلح را به ایشان بازگرداند.

از نظر فلسفه‌ی سیاسی، یه نظر می‌رسد با وقوع “رویداد” حمله‌ی روسیه به اوکراین، باید برای نظم جهانی تعریفی نو کرد، مفاهیمی مانند سازمان ملل متحد، منشور ملل، شورای امنیت، رابطه‌ی غرب و شرق و هر آنچه پس از جنگ جهانی دوم و سپس فروپاشی شوروی سابق، چسب جامعه‌ی جهانی و حداقل در تعریف، بر آن وفاقی حداقلی بود، بازتعریف شود. شاید اگر در روسیه قدرت‌طلب دیگری غیر از پوتین هم حاکم بود، این اتفاقی یا مشابه آن رخ می‌داد. به نظر می‌رسد صحنه‌ی سیاست بین الملل هنوز از آموزش‌ها و یافته‌های آکادمیک فلسفی و سیاسی و نیز پیشرفت‌های بشری در عرصه‌ی دانایی، عقب است؛ این یافته‌ها در میان سطرهای کتاب‌ها و مقاله‌های آکادمیسین‌ها جا خوش کرده و سیاسیون هنوز با درک آن فاصله دارند و هنوز ساحت قدرت فیزیکی (نظامی، تکنولوژیکی، جاسوسی و اقتصادی) ذهن ایشان را بیشتر مشغول کرده است تا ساحت‌های دیگر. غرب باید نگاه فلسفی خود به جهان غیر خود را تغییر دهد و آنچه را در این دهه‌ی سوم قرن بیست‌و‌یکم در نوشته‌های آکادمیک و ذهن‌های پژوهشگران و تحلیل‌گران پرورش یافته، به صحنه‌ی عمل و واقعیت آورد؛ آنگاه است که در روسیه و در هیچ کشور دیگری پوتین و امثال پوتین ظهور نخواهد کرد و آنگاه است که شاهد حوادث ناگواری چون اوکراین نخواهیم بود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تامل عمیق اینکه امریکا در اکراین بماند پایتخت ایران در تیرس موشک های کوتاه برد امریکا قرار میگیرد

  2. نظامهای دیکتاتوری بعنوان شرور مطلق همیشه دنیا را به تباهی کشیده اند این نیاز به فلسفه انچنانی ندارد نرون ،ژولیو سزار، اسکندر، خشایار شاه، خسرو پرویز،چنگیز،تیمور ،ناپلئون، هیتلر،استالین،فرانکو،مائو،قدافی،صدام،پوتین، و غیره.همه می دانند اینها شر بودند ولی چرا باز ظهور می کنند.متاسفانه نیروهای خیر برداشت بدی از قدرت دارند و انرا ناپاک می دانند ولی برای گسترش خیر باید قدرت داشت رهبر پاکان آبراهام لینکن ننگ چند هزار ساله برده داری را به زور سرنیزه از سر بشریت برداشت هیتلر به زور سرنیزه نابود شد والان پوتین و همه شرور مثل او که متاسفانه در سایه بی توجهی ما قدرت فزاینده گرفته اند به زور سرنیزه از شرارت دست بر می دارند الان رییس جمهور اوکراین هل من ناصر ینصرنی سرداده کدام فلسفه سیاسی کدام فعال مدنی لبیک گفته مگر گسترش خیر همش به زبانه الان با اینترنت همه حرفها در دسترس عموم قرار دارد گو عمل دیکتاتورها می دانند که دشمن شمماره یک آنها مردمسالاریست همانطور که دشمن شب روز است ولی متاسفانه مردمسالاران در خواب خرگوشی هستند.در ضمن ترس از بمب اتم از خود بمب بدتر است مرگ یکبار شیون هم یکبار

  3. برخی کشورها جهان خوار هستند مثل آمریکا که
    بزرگترین کشور مسیحی جهان است.

    و برخی مثل روسیه کشور خوار هستند که
    بزرگترین کشور ارتدوکس جهان است.

    ظاهرا در آیین این دو کشور خویشتن داری
    تعریف نشده است. تربیت زیستن در جهان را
    ندارند. از دید مسلمانان که همانا از گمراهان هستند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا