تنها دلیل روزه؛ اطاعت از خدا
غزالی به من آموخت
صادق زیباکلام طی یادداشتی در خبرآنلاین نوشت: در جریان نوشتن کتاب «ماچگونه، ماشدیم؟» مجبور شدم به سیر اندیشه پس از رحلت رسولالله بپردازم.
آنجا بود که با امام احمدبنحنبل و ابوحامد امام محمد غزالی آشنا شدم. آشنایی با آنها شکل دیگری از نگاه به شریعت را بمن نشان داد. رویکردی که اصراری بر روی عقل، علم یا فلسفه به منظور اثبات دین نداشت. در عوض تأکیدش بر روی دل، اطاعت، تسلیم و بالاتر از همه ایمان و تعبد بود. نسل من آموخته بود که دلایل عقلی و علمی محکمی برای روزه داری وجود دارد.
اگر کسی در دهه۱۳۴۰ از من می پرسید که حکمت روزه داری چیست، من فهرستی از یافته های پزشکی می اوردم که نشان میداد روزه چه فوایدی برای روح و جسم انسان دارد. اما غزالی به من آموخت که برای روزه داری فقط و فقط یک دلیل لازم است آن هم اطاعت از حضرت باری تعالی.
غزالی برای اینکه علم یا پزشکی مدرن اندر فواید روزه چه دلائلی آورده اند، اعتباری قائل نبود. اگر از او می پرسیدیم که چرا از بام تا شام می بایستی صیام را نگهداریم، غزالی بجای برشمردن دلایل عقلی یا علمی، یککلام میگفت:”برای آنکه نبی اکرم(ص) اینگونه روزه می گرفتند”؛ تمام شد و رفت.
برای غزالی نه اهمیتی می داشت که مصرف مشروبات الکلی چه آثار سوئی بر روی کبد یا کلیه انسان می گذارد و نه بدنبال یافتن دلایل علمی پرهیز از مصرف گوشت خوک بود. او واجباتِ شریعت را انجام می داد و از محرمات آن اجتناب می کرد نه به واسطه آنکه اینها عقلی یا علمی بودند، بلکه صرفاً بواسطه آنکه شریعت به مؤمنین اینگونه دستور داده بود. از نظر غزالی، دینی که یک بخش آنرا علم اثبات کرده، بخش دیگرش را فلسفه و گوشه دیگرش را منطق، فاقد مبنای استواری برای اطاعت حضرت حق است.
غزالی فقط مبنای”نگاه علمی به دین” را در من ویران نکرد. بلکه پایه دیگر اعتقادی من را که شریعت برای سامان دادن به امور این دنیا آمده را نیز با تردید روبرو ساخت. غزالی تأکید بیشتر را بر روی توجه به آخرت می گذارد. رسالت شریعت، اطاعت از حضرت باری تعالی، معاد و عبادت است. ممکن است، شریعت در خود آداب تجارت یا قضا هم داشته باشد. اما به باور غزالی، هدف دین نه ایجاد نظام اقتصادی است نه حکومتداری یا قضایی. شریعت بیش از آنکه برای ساختن این دنیا آمده باشد، برای توجه دادن به آن دنیا نازل شده.
نگاه سنت گرایان و غزالی مرا مجذوب و شیفته خود ساخت. بماند اینکه بعدها دریافتم که اساساً گره زدن دین به علم دانشمندان از منظر معرفت شناسی با چه اشکالات بنیادی روبرو می شود.
انتهای پیام